اتخاذ راهبرد منافع ملی محور مغایر دفاع از منش انسانی نیست

اتخاذ راهبرد منافع ملی محور مغایر دفاع از منش انسانی نیست


✍ ناصر دانشفر


روز گذشته امانوئل ماکرون در مصاحبه با شبکه فرانسوی «تی اف وان» گفت: نوع عملکرد دولت نتانیاهو در غزه و جلوگیری از ورود کمک‌ها، غیر قابل قبول و خجالت‌آور است و تأکید کرد: باید فشارها بر اسرائیل افزایش یابد و بازنگری در توافق شراکت میان اسرائیل و اتحادیه اروپا عاقلانه است. او افزود: آن‌چه در غزه رخ می‌دهد یک تراژدی بشری است و باید متوقف شود.

حالا این عبارات روح و جان کمتر دولت‌مردی را می‌آزارد و اگر هم ابراز می‌شود، تنها و تنها برای بازی با افکار‌عمومی و فراهم نمودن تمهیدات لازم برای منافع مالی مد نظری است که از این طریق حاصل می‌گردد. چرا که مثلاً همین جناب رئیس‌جمهور فرانسه، در تمام مدتی که بی‌بی جانی به قتل‌عام مردم غزه مشغول بود، تمام قد از وی دفاع کرده و شک نکنید که در تأمین تسلیحاتی این رژیم خونخوار کم نگذاشته است.

به تصویر ذیل این نوشتار نگاه کنید، گمان من این است که بسیاری از ما مردم ایران با دیدن آن، دلمان شکسته و شاید برخی گریسته باشیم که چرا نظام حاکم بر کشورمان از درک واقعیات دنیای کنونی عاجز شده و همچنان غرق اوهام دهه‌ها پیش می‌باشد. آری جمعیت قابل ملاحظه‌ای از ما مردم، در این تصویر تنها قراردادهای چند صد میلیارد دلاری و منافع مترتب بر آن برای عربستان، قطر و حتی سوریه را دیدیم و لحظه‌ای به خود نگفتیم که این جناب ترامپ، بن‌سلمان و احمدالشرع چه نسبتی با انسانیت دارند.

ترامپ می‌گوید: «با همکاری اکثریت مردم این منطقه که به دنبال ثبات و آرامش هستند، وظیفه ما متحد شدن علیه معدود عوامل آشوب و ترور است.

بزرگ‌ترین و مخرب‌ترین این نیروها، رژیم ایران است که رنج غیرقابل تصوری در سوریه، لبنان، غزه، عراق، یمن و فراتر از آن ایجاد کرده است. در حالی که شما در شبه‌جزیره عربی آسمان‌خراش‌های بلند می‌سازید، بناهای ایران در سال ۱۹۷۹ به ویرانه تبدیل شده‌اند.

دهه‌ها بی‌توجهی و سوءمدیریت ایران، کشور را با قطعی‌های برق چندساعته و تبدیل زمین‌های کشاورزی به بیابان مواجه کرده است.

در حالی که کشورهای عربی بر ثبات منطقه‌ای و تجارت جهانی تمرکز کرده‌اند، رهبران ایران ثروت مردم خود را برای تأمین مالی تروریسم و خونریزی در خارج خرج کرده‌اند. آن‌ها منطقه را با خود به پایین کشیده‌اند.

در لبنان، نیروهای نیابتی آن‌ها، حزب‌الله، امیدهای ملتی را که پایتختش بیروت زمانی پاریس خاورمیانه نامیده می‌شد، غارت کرده‌اند. این همه بدبختی کاملاً قابل اجتناب بود.»

اگر منصفانه به این مطالب نگاه کنیم، اقرار خواهیم کرد که نه فقط چندان خالی از حقیقت نیست که بسیارش عین واقعیت است. اما این کدخدای خود شیفته، تنها بخشی از حقایق را بیان می‌کند. آقای ترامپ گویا فراموش کرده که عامل رنج و عذاب تحمیلی به مردم ما، تنها مسئولان نظام‌مقدس نیستند و کشور متبوع وی به همراه دولتهای قدرتمند شرق و غرب، به همان اندازه در این ظلم بی‌حساب شراکت دارند.

ایشان گویا به تبعات تحریم‌هایی که فقط در دوران ریاست خود بر کشورمان تحمیل کرده، واقف نمی‌باشد و نمی‌داند که این وضعیت فاجعه‌بار بسیارش بدلیل همین سیاست غیرانسانی ایالات متحده است که مردم ایران و نه دولتمردان جمهوری‌اسلامی را هدف قرار داده است.

بله جناب ترامپ برای پیشبرد اهداف خود تنها نیمی از واقعیت را برجسته می‌کند و از گفتن نیم دیگر آن به عمد تغافل می‌کند. او نمی‌گوید که اگر کار این بخش از کرهٔ خاکی ما اینگونه خونبار رقم زده شده است، تنها مقصر آن راهبردهای فاجعه‌بار نظام حاکم بر ما نیست که تخم‌لق این پدیدهٔ شوم دهه‌ها قبل از تأسیس جمهوری‌اسلامی کاشته شده است و غدهٔ سرطانی منطقه که همواره به مدد کمک‌های بی حد و حساب دولت‌های مدعی حقوق بشر با خون ارتزاق کرده، بدون پشتیبانی همه جانبهٔ آنها نمی‌توانست سرپا ایستاده و ادامهٔ حیات دهد.

عزیزان همراه به این قاب خوب بنگرید، به گمانم نه بندهٔ نگارنده و نه شمای خواننده، نمی‌توانیم منکر این شویم که سیاست‌گذاری‌های این جمع به توسعهٔ اقتصادی منطقه منجر خواهد شد، اما من حق دارم که از خود بپرسم که این رشد به چه قیمتی حاصل خواهد شد؟ آیا به خاطر این موقعیت مطلوب بنده و شما حق داریم نسبت به حقایق زیر چشم ببندیم و وجود آنها را نادیده بگیریم؟

- آیا این دروغ است که خاندان آل‌سعود یک نظام قبیلگی در شبه جزیره ایجاد کرده‌اند و حقوق بشر نه فقط در این منطقه معنا و مفهوم ندارد که ادارهٔ این محدوده هنوز به شکل و شمایل استبدادی انجام می‌شود؟

- آیا این حقیقت ندارد که بن‌سلمان قاتل بسیاری از مردم تحت حاکمیت خاندان آل‌سعود می‌باشد و نوع برخورد او با خاشقچی گوشه‌ای از شیوهٔ مواجههٔ وی با مخالفان برخی از سیاست‌های او می‌باشد.

- آیا این نادرست است که فرزند تام‌الاختیار حاکم کنونی عربستان با سیاست‌های جنگ‌طلبانهٔ خود، خاک یمن را به خون آلوده و زندگی مردم این دیار را به خاکستر مبدل نموده است؟

- آیا این کذب است که ترامپ به هیچ قانون و منطقی باور ندارد و نوع مواجههٔ وی با جهانیان، از مسئلهٔ گرینلند گرفته تا مالکیت کانادا، از وضع تعرفه‌ها گرفته تا دستور انحلال آموزش و پرورش آمریکا، از خارج شدن از پیمان‌های بین‌المللی گرفته تا تحمیل طرز تفکر خود بر جامعهٔ دانشگاهی و جمعیت رسانه‌ای و ...، بر اساس اعتقاد او به کارکرد قدرت نظامی و اقتصادی می‌باشد؟

- آیا این خلاف واقعیت است که حامی مالی و شاید فکری یکایک گروه‌های تروریستی تندرو، چون طالبان، داعش، جبهة‌النصره و سپاه صحابه، سازمان‌های جاسوسی و اطلاعاتی دولت‌های ذینفع و صاحب قدرت بوده‌اند و شعله‌های آتش بنیادگرایی را همینان در منطقه روشن نموده‌اند.

- آیا این درست نیست که یکی از دلایل غیرقابل انکار روزهای سیاه مردمان سرزمین شام، عراق، افغانستان، لیبی در همین سال‌های اخیر و ویتنام، یوگسلاوی و کشورهای آمریکای لاتین در گذشته‌های دور، مداخلات همین دولت‌های به اصطلاح پیشرفته است؟

- آیا شواهد گویای آن نیست که دولت‌های مرتجع و مستبد به صرف تأمین منافع کدخدا و دیگر دولت‌های ذی‌نفوذ در جای‌جای جهان، نه تنها مورد بازخواست و مؤاخذه قرار نمی‌گیرند که از حمایت آنان برخودارند؟

- آیا باید فراموش کنیم که تا همین هجدهم دسامبر ۲۰۲۴ وزارت خارجهٔ آمریکا، همچنان از جایزهٔ ده میلیون دلاری برای دستگیری جولانی آن روزها و احمدالشرع کنونی می‌گفت؟

عزیزان خواننده، من باور دارم که توسعهٔ اقتصادی ممکن است به توسعهٔ سیاسی و عدالت منجر شود، اما این موضوع اولاً رابطهٔ علّی و معلولی نیست که این به آن منجر شود که دنیای ما مملو از قرائنی خلاف این می‌باشد و ثانیاً چه دلیلی دارد که به دلیل ممکن بودن این آرمان، از هویت انسانی خود دست بکشیم و آن را به دست تصادف بسپاریم.

من می‌فهمم که امروز تأمین منافع، دلیل اول و آخر علت روابط بین کشورها و حتی آدم‌ها می‌باشد. اما چرا ما باید برای گریستن، گل لبخند بر چهره نشاندن، نفرت ورزیدن، عاشقانه دوست داشتن، مبارزه با ظلم و ستم، تلاش برای حاکمیت عدالت و دیگر ویژگی‌های متعالی انسانی تنها به این بیندیشیم که آیا این پدیده منفعت شخصی من یا دولت و مردمم را فراهم می‌سازد؟

آری من می‌فهمم که در شرایطی که جهان‌بینی قدرت‌های حاکم بر جهان مداری جز منفعت مالی ندارد، ما آدمها و حتی کشورهای جهان سومی و حتی در حال توسعه، چاره‌ای جز قربانی کردن اهداف عالی بشری نداریم. شرایط حاکم بر جهان ما را ناچار می‌کند که بپذیریم

- حق وتو علیرغم غیرعادلانه بودن آن، بدلیل ایجاد موازنه بین قدرت‌های حاکم فعلی، از منطق برخوردار است و در حال حاضر دنیا بدون این پدیده قطعاً مخوف‌تر و غیر قابل تحمل‌تر می‌گردید.

- ایدهٔ دو‌ کشور مستقل فلسطینی و اسرائیلی با آنکه طرحی غیرمنصفانه است، اما مردم این ناحیه برای زندگی کردن چاره‌ای جز تن دادن به این مسئله ندارند. برقراری عدالت در این منطقه به مثابه ادامهٔ جنگ و خونریزی تا مدت‌های طولانی می‌باشد و ای بسا تا ابد ادامه یابد.

- دولت حاکم بر سوریه اگرچه یک حکومت آرمانی نیست که هیچ، حتی نمی‌توان تصویری از آیندهٔ سرزمین شام با استقرار این جماعت داشت، اما بدون تردید با رژیم اسد قابل مقایسه نمی‌باشد. این ما را ناگزیر می‌نماید که از تلاش‌های نظام تحت مدیریت تروریست پیشین و رئیس جمهور کنونی سوریه حمایت کنیم.

و...‌

اینها درست، اما آیا این متد عملگرایانه و مبتنی بر حکمت ما، ملازم این معناست که باید چشمانمان را بر واقعیت ببندیم و حقیقت را نبینیم؟؟؟!!!

شکی نیست که پاسخ این پرسش منفی نیست، ما اگر امروز بر سر میز مذاکره ناچاریم به خواسته‌های آمریکا تن دهیم، چرا نباید به این واقف باشیم که علت این رویکرد ذلیلانه، هم راهبردهای فاجعه‌بار نظام مقدس است و هم زیاده‌خواهی این حاکمیت امپریالیستی است. چرا و به چه علت باید یک طرف ماجرا را مقصر دانست و متوجه نبود که رگ‌های گردن ما توسط قیچی‌ای بریده می‌شود که نظام آخوندی و یانکی‌ها تیغه‌های آن می‌باشند.

ما از رویکردهای توسعه محور بن‌سلمان استقبال می‌کنیم، اما در عین حال عدم نقد عملکرد جنایتکارانهٔ وی در یمن و نسبت به هموطنان منتقدش را ننگ خود می‌پنداریم.


ما از عملیات احمقانهٔ طوفان‌الاقصی اعلام برائت می‌کنیم، اما بر این نکته نیز آگاهیم که این اتفاق در خلاء اتفاق نیفتاده و محصول سالها ظلم و تعدی رژیم صهیونسیتی می‌باشد. ما نسل کشی ملت فلسطین در طول یک سال و نیم گذشته و ممانعت از ورود کمک‌های سازمان‌ملل به این منطقهٔ قحطی‌زده را عین جنایت جنگی می‌پنداریم و در عین حال استفادهٔ ابزاری از اسرای اسرائیلی را محکوم می‌نماییم.

آری رفتار مبتنی بر منافع ملی، هرگز نباید ما را از داشتن باورهای منطبق بر منش انسانی و رفتار انسانی غافل نماید.


عزت زیاد

Report Page