همیاری زنان برای مبارزه با ابولا
فرناز سیفیقبل از این روزگار کرونایی، اپیدمی ویروس ابولا را در بازهی زمانی سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ داشتیم. ابولا هرچند که مدام تیتر خبرهای اصلی بود، اما هیچوقت اینچنین «تنها خبر مهم روز» نشد. دلیلاش ساده است: ابولا به همهی کشورهای جهان سرایت نکرد، مرکز اصلیاش کشورهای آفریقایی و بهویژه غرب آفریقا بود و در چندین کشور مشخص به بحران جدی و روزمره تبدیل شد. زنان، نقشی کلیدی در تلاشها علیه گسترش ابولا، آموزش شهروندان و آگاهیرسانی، رسیدگی و درمان مبتلایان، تدفین درگذشتهها و هر تلاش در این ۳ سال پر هراس داشتند.
در کنگو، «ماما ماوتاتو» هفتهای ۲ بار صبح زود از خانهی روستایی خود راه میافتاد، هربار ۲ ساعت در راه بود تا به مقر استودیو محقر و کوچک رادیو محلی برود و برنامهی پرمخاطب خود را ضبط کند. از بیش از یک دههی قبل، ماما ماوتاتو، برنامه رادیویی به اسم «زنان و توسعه» را ضبط میکرد. وقتی که اپیدمی ابولا گریبانگیر کنگو شد، زنان شنونده به برنامهی او زنگ میزدند و دهها سوال دربارهی ابولا داشتند. سوالهایی که ماما ماوتاتو جواب دقیق و درستی برای آن نداشت. ماما ماوتاتو تصمیمی گرفت که برای یک رادیو کوچک محلی در کنگو، تصمیمی جاهطلبانه بود. وقتی از قصد خود به همکاران رسانهای خود گفت، بعضیها ابرو بالا انداختند و عدهای علنی به او خندیدند. اما اگر زن بودن در کنگو به او یک چیز یاد داده بود، همین بود که از تلاش دست برندارد. او به سراغ «سازمان بهداشت جهانی» رفت، با شجاعت از آنها درخواست کرد با ایستگاه رادیویی کوچک او همکاری رسمی شروع کنند و کارشناسان آنها در برنامهی او حاضر شده و به سوالها و نگرانیهای مخاطبان پاسخ بدهند. «سازمان بهداشت جهانی» مشتاق از پیشنهاد او استقبال کرد و ماما ماوتاتو هر هفته نیم ساعت از برنامهی خود را به گپ و گفت با کارشناسان سازمان بهداشت جهانی و مطرح کردن سوالهای مخاطبان از کارشناسان اختصاص داد. خیلی زود ایستگاه رادیویی کوچک او، به یکی از اصلیترین منابع اخبار واقعی، درست و علمی دربارهی ابولا در کنگو تبدیل شد و هزاران شنونده به برنامهی او اضافه شدند.
زنان در شهرها و محلههای مختلف کنگو، یک سیستم حمایتی محلی درست کردند. در کنگو هم مثل باقی کشورهای جهان، این زناناند که بار اصلی ادارهی امور خانه و مراقبت از فرزندان، نگهداری از سالمندان و عضو بیمار خانواده را به دوش میکشند. اگر زنی بیمار میشد، فوری بچههای خود را به یکی دیگر از زنان محله میسپرد و به خانهی او منتقل میکرد تا آن زن از کودکان مراقبت کند. زن دیگری از محل مسئول میشد که برای زن بیمار، غذا بیاورد و پشت در بگذارد.
خیلی زود «سازمان بهداشت جهانی» متوجه شد زنان به پزشکان و کارشناسانی که این سازمان به کنگو میفرستاد، اعتماد ندارند. «ماما ماوتاتو» جواب چرایی این سوال را میدانست: تقریبا همهی این پزشکان و کارشناسان مرد هستند، به فرانسه صحبت میکنند که برای اهالی کنگو، زبان استعمار است و خاطرههای تلخ پیشینیان آنها که منادیان علم با آنها بسان «موش آزمایشگاهی» برخورد میکردند.
سازمان بهداشت جهانی بعد از این که متوجه این نکته شد، ژولین انوکو، مردمشناس و متخصص «بهداشت عمومی» را مامور کرد و به کنگو فرستاد. خانم انوکو اهل کامرون است، سیاهپوست است و زنان بنی به این زن که مثل خودشان سیاه بود و موهای خود ریز بافته و بالای سر جمع کرده بود، خیلی راحتتر اعتماد کردند. آنوکو به محض رسیدن به کنگو به سراغ یک سازمان محلی رفت که چتری است از ۴۵ نهاد کوچک و مردمنهاد زنان کنگو که با مشارکت یکدیگر هر یک در حوزهای برای بهتر شدن وضعیت زنان تلاش میکنند. آنوکو از این سازمان خواست به او کمک کند تا بتوانند زنان محلی بانفوذ، شناختهشده و معتمد را برای آموزش و آگاهیرسانی درباره ابولا تربیت کنند. آنها با مشارکت یکدیگر توانستند ۱۳۲ زن رهبر محلی را طی دو هفته درس فشرده، آموزش دهند و به روستاهای خود بفرستند.
این ۱۳۲ زن درهای بیش از ۲۹۰۰ خانه را به صدا درآوردند، با بیش از ۱۳ هزار شهروند صحبت کرده و به آنها دربارهی ابولا، راههای انتقال و ابتلا، مراقبت از بیمار و … آموزش و اطلاعات درست دادند. زنها بعد راهی کلیساها و بازارهای شهرها و روستاها شدند و بعد از ۲ هفته با بیش از ۶۰۰ هزار نفر شهروند کنگو حرف زده، اطلاعرسانی کرده و جزوههای آموزشی ساده و موثر و درست را بین آنها پخش کرده بودند. آنوکو میگوید این استراتژی بسیار موثر بود. مردم و بهویژه زنان گوشهوکنار کشور به محض اینکه دیدند این ترویجگران از زنان جوامع خودشاناند، مساله برایشان بسیار جدی شد و موضوع به یک «مسالهی داخلی و مهم خودمان» تبدیل شد، نه چیزی که عدهای مرد سفیدپوست و فرانسه زبان آمدند و میگویند «مسالهی جدی شماست». او میگوید اهالی کنگو سالها دیدند که آدمی خارجی به شهر و روستای آنها میآید که میخواهد «فلان مشکل» آنها را حل کند، و نتیجه همیشه یک چیز بود: آن آدم بعد از مدتی با جیبهایی که تا خرخره پر از پول شده، کنگو را ترک میکرد. اینبار اما میدیدند که زن همسایه که وضعیت درآمد و زندگیاش مثل خود اوست، یکی از عزیزان خودش در بستر بیماری است و… پیشگام آگاهیبخشی و اطلاعرسانی شده است، و در نتیجه اعتماد میکردند.