آیا هویت جنسی و جنسیتی در انسان امری ترویجشدنی است؟
@ArtemisTimesمقامات و مسوولان جمهوری اسلامی و برخی کشورهای همجنسگراستیز نظیر آن مدعی میشوند که صحبت از تنوع گرایشهای جنسی و هویتهای جنسیتی باعث ترویج و اشاعه آن در جوامع میشود. آیا این ادعا صحت دارد؟
جواب قطعی به این ادعا، خیر است.
با «مهرنوش احمدی»، مشاور- روانشناس و فعال در حوزه رنگینکمانی درباره این که چرا این ادعاها بی پایه و اساس هستند، گفتوگو کردهایم.
آیا صحبت از تنوع جنسی و هویتهای جنسیتی باعث ترویج و اشاعه آنها در جوامع میشود؟
«مهرنوش احمدی»، مشاور- روانشناس و فعال در حوزه رنگینکمانی در این باره میگوید: «همانطور که داشتن موی فرفری مشکی قابل ترویج نیست، تنوع در گرایشهای جنسی و جنسیتی نیز قابل ترویج نیست. عوامل مختلفی در شکلگیری گرایشها و هویتهای جنسی و جنسیتی دخالت دارند، از جمله میزان و نوع هورمونها در رحم فردی که جنین را حمل میکند. پس از این که فرد به دنیا آمد و رشد کرد، در مقطعی متوجه گرایش و هویت واقعی خود میشود. اگر احساس کند برای انتخاب سبک زندگی، نوع لباس پوشیدن و انتخاب شریک جنسی و عاطفی خود آزاد است، سریعتر خود واقعیاش را قبول میکند. در واقع، ترویج آزادی و تحمل و جشن گرفتن تنوع در جامعه باعث میشود که افراد بتوانند هویت خودشان را زندگی کنند و نیازی به پنهانکاری نداشته باشند.»
او اضافه میکند: «دلیل این که امروزه جامعه رنگینکمانی مشاهدهپذیرتر از دهههای گذشته است، این است که تعداد بیشتری از این جامعه تصمیم گرفتند علیرغم فشارهای اجتماعی، خود واقعیشان را بپذیرند و فرهنگ پنهانکاری و سرکوب در جامعه به مرور در حال رنگ باختن است. در مقابل اگر فرد احساس کند گرایش و هویتش تابو است و ببیند افرادی که مثل او آشکار هستند، مورد خشونت و تبعیض قرار میگیرند، تا جایی که بتواند خود را انکار میکند و مخالف طبیعتش رفتار میکند. این سرکوب عواقبی همچون افسردگی، اضطراب، انزوا، رفتارهای خود جرحی، افکار خودکشی و مصرف بی رویه مواد و مشروبات الکلی را میتواند در فرد به همراه داشته باشد.»
احمدی در ادامه صحبتهایش تاکید میکند که جوامع سنتی عموما سعی میکنند یک گرایش، گرایش به جنس و جنسیت متفاوت و یک نوع هویت، سیسجندر یا همانسوجنسیتی بودن را در جامعه ترویج و تحکیم کنند. برای این منظور، از قوانین، خشونت سیستماتیک، تبعیض و انتشار محتویات فرهنگی که تنفر جامعه نسبت به تنوع را گسترش میدهند، استفاده میکنند.
به طور خلاصه میتوان گفت با ترویج فرهنگ تساهل و تسامح، همه افراد جامعه میتوانند سبک زندگی خود را تا جایی که به دیگری آسیب وارد نکردهاند، انتخاب کنند؛ از جمله جامعه الجیبیتیکیو!
با این وجود اما هنوز در کشورهایی مانند ایران که به دلیل نگاه دوقطبی مطلق به جنس، جنسیت و گرایش جنسی، تنوع جنسی و جنسیتی را نپذیرفتهاند، نه تنها در صدد انکار، انگانگاری و بیمارپنداری آن برآمده است بلکه از نگاه قانون نیز آنها را مجرم و مستحق مجازات میداند. نمونههای بسیاری از افراد رنگینکمانی در سیستم قضایی ایران به دلیل زیست آشکارا با هویت جنسی و جنسیتی حقیقی خود و یا به علت فعالیت در زمینه حقوق گروههای جنسی و جنسیتی و اطلاعرسانی در این حوزه، حتی در شبکههای اجتماعی به جرم «ترویج همجنسگرایی» مجرم شناخته شده، در زندان هستند و یا اعدام شدهاند. «زهرا صدیقی همدانی» و «الهام چوبدار» نمونه تازهای از زندانیان رنگینکمانی با این جرم هستند.
اما آیا در جوامع غربی و کشورهای پیشرفته که جامعه رنگینکمانی توانسته است تا حدودی حقوق خود را به دست بیاورد، چنین دیدگاهی از سوی برخی افراد و گروهها وجود دارد؟ مهرنوش احمدی در پاسخ به این پرسش میگوید: «در همه جوامع، گروههای رادیکالی هستند که تنها یک سبک خاص از زندگی کردن را قبول دارند. در امریکا، گروههای مذهبی وجود دارند که سعی میکنند با لابی کردن و نفوذ در نهادهای قانونگذاری و در دادگاه عالی امریکا قوانینی که از الجیبیتیکیوها علیه تبعیض و خشونت در محل کار و در نهادهای درمانی و بهداشتی محافظت میکنند را تغییر دهند. این گروهها عموما تفکرات ارتجاعی دیگری مانند برتری مرد بر زن، سفید بر مهاجر و رنگین پوست و مسیحی بر ادیان دیگر دارند و کلا با تنوع از هر نوعی مخالف هستند. تجربه نشان میدهد که اگر این گروهها، نهادهای مهم قانونگذاری و قوه مجریه را تسخیر کنند، میتوانند یک کشور را از نظر قوانین سالها به عقب ببرند. مورد اخیر آن، غیر قانونی شدن سقط جنین در بعضی ایالتهای امریکا و عقبگرد قانونی در مورد حفاظت از اقلیتهای جنسی و جنسیتی است.»
جمهوری اسلامی چرا از این نظریه استفاده یا سوء استفاده و چهطور با تاکید بر این نظریه، افراد و فعالان این حوزه را سرکوب و یا مجرم شناسایی میکند؟
مهرنوش احمدی در ادامه صحبتهایش با اشاره به وضعیت جامعه رنگینکمانی ایرانی میگوید جمهوری اسلامی در واقع مثال گروههای مرتجع امریکا است، با این تفاوت که ۴۳ سال است تمام قوا را در ایران به دست گرفته است. در واقع فرض کنید یک گروه ایدئولوژیک رادیکال ۴۳ سال است که رادیو تلویزیون و برنامهسازی را در اختیار دارد، آموزش و پرورش را در اختیار دارد، بودجه رسمی و غیررسمی برای شکل دادن به ذهن و فرهنگ یک جامعه را در اختیار دارد و از این فرصت حداکثر استفاده را کرده است تا یک سبک خاص از زندگی را در میان مردم ترویج کند. در این میان، تابوسازی فعال علیه تنوع در هویت جنسی و جنسیتی همیشه در برنامه حکومت بوده است.»
او در پاسخ به این پرسش که جمهوری اسلامی از این دیدگاههای رادیکالی برای سرکوب جامعه رنگینکمانی چهگونه استفاده میکند، توضیح میدهد: «این تلاشها متاسفانه نتیجه دادهاند و ما میبینیم حتی بخش عمدهای از روشنفکران جامعه ایران نیز نمیتوانند جامعه رنگینکمانی را تحمل کنند. جمهوری اسلامی با استفاده از مفهوم ترویج میخواهد چند چیز را در میان مردم، بهویژه قشر وفادار و نزدیک به خود بیان کند. یک این که عامل ترویج آن، همان دولتهای غربی و بعضا صهیونیستها هستند که آزادی را ارزش خود میدانند. دوم این که ما در ایران تنوع گرایش جنسی و جنسیتی نداشتهایم و امروزه با تاثیر امپریالیستی غرب، فرهنگ غیر بومی در ما نفوذ کرده است. و نهایتا این که هر گرایش جنسی غیر دگرجنسگرایی و هویتهای ترنس غیر طبیعی و قابل تغییر و حذف هستند.»
او اضافه میکند: «جمهوری اسلامی از فوبیای جامعه علیه جامعه الجیبیتی برای خود بهرهبرداری میکند. بارها مسوولان تراز اول حکومت همجنسگرایی را به عنوان لولو مقابل جامعه قرار داده و گفتهاند اگر ما برویم، اینها میآیند. جمهوری اسلامی از ترس مردم علیه مردم تغذیه و از ناآگاهی و تعصب مردم برای ماندن در قدرت استفاده می کند. ما میبینیم زمانی که فعالان الجیبیتی حکم اعدام میگیرند، از همدلی که فعالان دیگر حوزهها برخوردارند، بهره نمیبرند. این متاسفانه در گروههای مخالف جمهوری اسلامی نیز دیده میشود. ترس از تنوع به دلیل زندگی ما زیر سایه قرنها استبداد، یک ترس ریشهدار است. جامعه ما دهها سال نیاز دارد تا از زخم استبداد و تحقیر و خشونت التیام پیدا کند و دست از خودزنی و انکار خود بردارد. تاریخ ایران با گرایشها و هویتهای مختلف گره خورده است، چه بخواهیم ببینیم و چه نخواهیم.»