آیا حقوق زن و مرد در اسلام مساوی است؟

آیا حقوق زن و مرد در اسلام مساوی است؟

بینام کابلی

مسلمانان ادعا می‌نمایند که در اسلام مرد و زن از حقوق مساوی برخوداراند. مدعیان مساوات حقوق مرد و زن در اسلام بعضی اوقات از این هم فراتر رفته و با استناد به احادیث ادعا می‌نمایند که زن ها در برخی موارد نسبت به مردها حقوق بیشتر دارند و در این مورد به آیه ای اشاره می‌نمایند که به زنان حق می‌دهد که در ازای شیر دادن به اطفال‌شان از شوهران خود طلب مزد کنند. ایشان ادعا می‌نمایند که در دوران جاهلیت، اعراب نوزادان دختر خود را زنده به‌گور می‌کردند اما ظهور اسلام و برقراری قوانین اسلامی در شبه جزیرهٔ عرب باعث نجات زن ها از زنده به‌گور شدن آنها شد.

دلیل سلب آزادی های زنان

این یک حقیقت انکار ناپذیر است که قبل از اسلام زنان می‌توانستند به صورت آزادانه و همانند مردها از خانه های خود خارج شده و به کار و تجارت بپردازند. خدیجه که بعدها به همسری محمد درآمد، زنی بود که قبل از اسلام تجارت پیشه و یک عضو فعال جامعه بود. همانند خدیجه زن های دیگر در جامعهٔ عرب قبل از اسلام آزادی هایی داشتند و شانه به شانهٔ مرد ها در کار و فعالیت اجتماعی بهره می گرفتند. هند همسر ابوسفیان را می‌توان به حیث مثال دیگری از زن های دوران قبل از اسلام نام برد که از حقوق و آزادی های همپایه با مردان برخوردار بود. این حقوق و آزادی ها منحصر به زنان سرشناس و با رسوخ نبودند بلکه منحیث یک اصل قبول شدهٔ جامعه همه زنان از این حقوق به‌طور طبیعی برخوردار بودند. صحت این ادعا را می‌توان از لابلای آیات قرآن به اثبات رساند.

يَا نِسَاء النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِّنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَّعْرُوفًا. وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا
اى همسران پيامبر شما مانند هيچ یک از زنان نيستيد اگر سر پروا داريد پس به نرمی سخن مگوييد تا آنكه در دلش بيمارى است طمع ورزد و گفتارى شايسته گوييد. و در خانه ‏هايتان قرار گيريد و مانند روزگار جاهليت قديم زينتهاى خود را آشكار مكنيد و نماز برپا داريد و زكات بدهيد و خدا و فرستاده ‏اش را فرمان بريد خدا فقط مى‏ خواهد آلودگى را از شما خاندان بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند (احزاب ۳۲ و ۳۳)

وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ – قرار گیرید در خانه های تان؛

در این حکم می‌توان ریشهٔ بدبختی و عقب ماندگی جوامع اسلامی را جستجو کرد. طوری که دیده می‌شود اگر در زمان پدیدار شدن این آیات خدیجه در قید حیات می‌بود، این آیات خدیجه را از کار و فعالیت باز داشته و خانه نشین می‌ساخت. امروز با پیروی از حکم این آیات، مردان مسلمانان تا حد توان همسران خود را خانه‌نشین ساخته و به این ترتیب نیمی از جامعهٔ اسلامی را فلج می‌سازند. وقتی این نکته خاطر نشان می‌شود که این آیات مستقیماً زنان پیامبر را مخاطب قرار داده اند، دلیل می آورند که آیا زنان ما بر زنان پیامبر برتری دارند که تابع حکم خدا نباشند؟

فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ – نرمی مکنید در گفتگو؛

این نکته خیلی قابل دقت است. به نرمی سخن گفتن فطرت طبیعی زنان است اما طوری که دیده می‌شود این آیات زنان را از این فطرت طبیعی‌شان منع می‌نماید. دلیل وضع این محدودیت بر زنان هم کسانی اند که در دل خود بیماری دارند و طمع می‌ورزند. یعنی این قانون اسلامی به عوض مجازات ظالم، محدودیت هایی را بر مظلوم وضع نموده و به این ترتیب می‌خواهد جلو ظلم را بگیرد.

وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى – و آرایش مکنید همچون آرایش زمانهٔ جاهلیت قبلی؛

این یک محدودیت دیگری است که بر زنان وضع شده و آزادی‌های‌شان را سلب می‌نماید. این خود ثابت می‌سازد که قبل از ظهور اسلام، زنان مانند مردان در انتخاب لباس از حقوق و آزادی هایی برخوردار بودند که با ظهور اسلام و پدید شدن آیاتی از این قبیل این آزادای های شان سلب شد.

فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ – طمع ورزد آنکه در دلش مرض است؛

کسی که در دلش مرض است به حیث عامل اصلی سلب حقوق و آزادی های زنان شناسایی شده است اما برای او مجازاتی تعین نشده است. این بدان می‌ماند که هنگام بیرون شدن از خانه شخص یا اشخاصی بر شما حمله ور شوند و قاضی حکم نماید که بعد از این شما از خانهٔ خود بیرون نروید چون در بیرون اشخاصی اند که ممکن است بر شما حمله ور شوند. یقیناً با این طرز تفکر اگر وضع این محدودیت ها باعث کاهش طمع ورزیدن نشود، محدودیت های بیشتری وضع خواهد شد.

مفسران این آیات دلیل پدیدار شدن این آیات و وضع محدودیت ها را فتنه انگیز بودن طرز لباس پوشیدن و سخن زدن زنان خوانده اند. در حالی که فتنهٔ اصلی را می‌توان در مردانی سراغ کرد که از حد خود پا فراتر نهاده و باعث اذیت و آزار زنان می‌شوند. اما در قرآن قوانینی برای تنبیه و وضع محدودیت ها بر مردانی که باعث آزار و اذیت زنان می‌شوند، وجود ندارد. آیا عادلانه نمی‌بود اگر به عوض خانه‌نشین ساختن زنان، حکم تنبیه، زندانی نمودن، یا خانه‌نشین ساختن چنین مردهایی صادر می‌شد؟

یا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُل لِّأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاء الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ ذَلِكَ أَدْنَى أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا
اى پيامبر به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو چادر های خود را بر خود فروتر گيرند براى آنكه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگيرند این [به احتياط] نزديكتر است و خدا آمرزنده مهربان است (احزاب، ۵۹)

يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِن جَلَابِيبِهِنَّ – نزدیک کنند برخویش چادر های خود را؛

در عدم موجودیت احکام لباس برای مردها حتی موجودیت چنین حکم برای زن ها تبعیض جنسی به حساب می آید. اما دلیل این حکم در خور توجه است.

أَن يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ – که شناخته شوند پس اذیت نشوند؛

در ظاهر این یک دلیل قناعت بخش و یک مهربانی در حق زن ها به نظر میرسد. اما وضع محدودیت ها بر زنان به دلیل اذیتی که به ایشان از جانب مردها میرسد حکم انصاف نیست.

این آیه در مورد مشکل اصلی یعنی اشخاصی که زن ها را اذیت می‌نمایند حکمی صادر نکرده است. وضع محدودیت های بالای زنان و عدم موجودیت حکم تأدیب، این قماش مردها را جسورتر ساخته و امکانات ادامهٔ اذیت یا حتی شدیدتر شدن اذیت را فراهم می‌نماید. در بیشتر جوامع اسلامی این امر در عمل اثبات شده و در عاقبت به خانه‌نشینی زنان انجامیده است.

نظر خدا، رسول، و علی در مورد زنان

ادعا می‌شود که در اسلام مرد و زن از حقوق مساوی برخوردار اند و نزد خدا جنسیت، نژاد، ثروت، و غیره ملاک ارزش و مقام نیست بلکه تقوا ملاک ارزش و مقام است. نادرست بودن این ادعا را می‌توان با اتکاء به آیات قرآن ثابت کرد.

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ فَاسْأَلُواْ أَهْلَ الذِّكْرِ إِن كُنتُمْ لاَتَعْلَمُونَ
پيش از تو جز مردانى كه بديشان وحى مى‏ كرديم گسيل نداشتيم پس اگر نمى‏ دانيد از پژوهندگان كتابهاى آسمانى جويا شويد (نحل، ۴۳)

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلاَّ رِجَالًا نُّوحِي إِلَيْهِمْ – و نفرستادیم پیش از تو مگر مردانی که به ایشان وحی میکردیم؛

اگر واقعاً در اسلام تبعیض جنسی وجود ندارد پس چرا خدای عادل نصف پیامبران را از میان زنان انتخاب و گسیل نکرد؟ پاسخ قرآن در این زمینه واضح است. قرآن در سورهٔ بقره آیهٔ ۲۲۸ بدون در نظر داشتن فضائل بیان می‌نماید که مردان بر زنان برتری دارند. به عین شکل آیهٔ ۴۳ سورهٔ نساء و آیهٔ ۶ سورهٔ مائده “لمس کردن” زنان را هم‌ردیف با قضای حاجت آورده و آن را باعث ناپاک شدن مردان خوانده است. به عبارت دیگر زنان به طور فطری ناپاک اند. اگر مسلمانان این گفتهٔ قرآن را قبول دارند پس از این ادعا که حقوق زنان و مردان در اسلام مساوی‌ست دست بکشند.

امروز در دنیا زنان این حقیقت را عملاً به اثبات رسانیده اند که ایشان در هر عرصهٔ زندگی، از ورزش گرفته تا اجرای وظایف نظامی، از امور عادی گرفته تا رهبری یک ملت به اندازهٔ مرد ها توانایی دارند. همین حقیقت همه پاسخ های دیگری را که مسلمانان برای این سوال ارائه می‌نمایند رد می‌کند. در زیر برخی از این پاسخ ها را مورد بررسی قرار می‌دهیم.

برخی از مفسران ادعا می‌نمایند که انجام مسئولیت های نبوت کار دشوار بوده و زن‌ها از عهدهٔ آن نمی‌توانستند بربیایند. این طرز تفکر به دو دلیل نادرست است. اول، طوری که بیان شد زن ها ثابت کرده اند که در هر کاری به اندازهٔ مردها قابلیت و توانایی دارند. دوم، خدایی که مردمان را به پیامبری انتخاب می‌نمود قادر به هر کاری بود و می‌توانست زنانی را به پیامبری انتخاب نموده ایشان را حتی بیشتر از مردها مؤفق و سرفراز بسازد.

برخی دیگر دلیل می آورند که پیامبران باید روزمره با مردمان در تماس بوده و به ایشان قواعد دین را شرح می‌دادند و اسلام مخالف تماس آزادانه میان زنان و مردان است. همچنان پیامبران باید در وقت نماز امامت می‌کردند که به علت موجودیت رکوع و سجده در نماز، امامت زنان در نماز باعث آشفته شدن ذهن نمازگزاران می‌شود.

در هر دو حالت باز هم نقص در زن نه بلکه نقص در قواعد و در طرز تفکر مردمان است. امروز در جوامع پیشرفته زنان و مردان دوش به دوش هم مصروف کار و فعالیت اجتماعی اند. این امر باعث برهم خوردن نظم اجتماعی نشده بلکه برعکس باعث پیشرفت جوامع بشری شده است. به عین شکل در این جوامع زنان در نماز امامت کرده اند و این باعث آشفته شدن ذهن نمازگزاران نشده است. هنگامی که زنی مصروف ادای نماز می باشد یا امامت نماز را به عهده داشته است در ذهن مردها باید خواهر، مادر، و دختر شان مجسم شوند.

طرز تفکر اصلی اسلام در مورد زن را در ادعاهای مدعیان مساوات حقوق زن و مرد نه، بلکه آن را می‌توان از لابلای آیات قرآنی، فرموده های پیامبر، و سخنان خلفای اسلام دریافت. در مباحث مربوط به حقوق زن بر آیات متعدد قرآن استناد شده است. اما در این قسمت برای اهل سنت که محمد را موجودی بالاتر از بشر و گفته های او را در حد آیات قرآن می‌پندارند، از صحیح بخاری حدیث زیر را نقل مینماییم.

صحیح بخاری، ۵۰۹۶

نبی اکرم فرمودند: بعد از خودم، هیچ فتنه ای برای مردان، مضر تر از زنان، به جای نگذاشتم.

در این حدیث محمد به وضاحت زنان را فتنه خوانده است و بخاری از شومی زنان در عنوان حدیث یاد کرده و خدا را هم شاهد مدعای خود ساخته است. در حدیث شماره ۳۰۴ صحیح بخاری محمد به وضاحت زنان را در عقل و دین ناقص خوانده است.

ترجمه: ابو سعيد خدری می گويد: رسول الله روز عيد قربان يا عيد فطر بسوی مصلا رفت. در آنجا، سری به زنان زد و خطاب به آنان فرمود: «ای گروه زنان! صدقه دهيد. زيرا شما را بيشترين اهل دوزخ ديدم». پرسيدند: چرا؟ ای رسول خدا! پيامبر اكرم فرمود: «بخاطر اينكه شما بكثرت نفرين می كنيد و از شوهرانتان نافرمانی نموده و ناسپاسی می كنيد و هيچ ناقص عقل و دينی نمی تواند مانند شما، مردان عاقل را فريب بدهد». عرض كردند: ای رسول خدا! نقصان عقل و دين ما چيست؟ فرمود: «مگر نه اين است كه گواهی یک زن، نصف گواهی مرد محسوب می شود»؟ گفتند: بلی. رسول خدا فرمود: «اين خود، نشانگر نقص عقل شما است». آنحضرت باز فرمود: «مگر نه اينكه در ايام حيض و قاعدگي، نماز نمي خوانيد و روزه نمی گيريد»؟ عرض كردند: بلی. رسول الله فرمود: «اين هم دليل بر نقص دين شماست». (صحیح بخاری، ۳۰۴)

مولای متقیان و امام اهل تشیع، در یکی از خطبه های خود با پیروی از این طرز تفکر محمد، زنان را از نظر ایمان، ارث، و عقل ناقص خوانده اند. از نهج البلاغه خطبهٔ شماره هشتاد را نقل می‌نمایم.

نهج البلاغه خطبهٔ ۸۰ - ای مردم، زنان از نظر ایمان ناقص اند، از نظر ارث ناقص اند، از نظر عقل ناقص اند. اما نقصان ایمان شان به دلیل محرومیت گشتن آنان از نماز و روزه در روز های حیض است. و اما نقصان ارث شان به دلیل داشتن نصف میراث مردان است. و اما نقصان عقل شان به دلیل اینست که شهادت دو زن برابر به شهادت یک مرد است. از خوب شان بر حذر باشید، و در امور پسندیده از آنان پیروی نکنید تا در اعمال ناشایسته طمع پیروی نداشته باشند.

در این خطبه علی پسر ابی طالب، خلیفهٔ چهارم اسلام به صراحت بیان نموده که زنان از نظر ایمان، ارث، و عقل ناقص اند و حتی حکم صادر کرده است که حتی از خوب شان بر حذر باشید، و در امور پسندیده از آنان پیروی نکنید.

تبعیض جنسیتی در سوره نساء

یکم – حکم برای مردان: در صورت سرکشی زنان تان، در پهلوی جزا های دیگر، ایشان را لت و کوب نمائید.

آیات دیگری را که مدعیان مساوات حقوق زن و مرد در اسلام فراموش مینمایند، آیات شماره ۳۴ و ۱۲۸ سورهٔ نساء اند که به صراحت به مرد سالاری و تبعیض جنسیتی مهر تأئید می‌زنند.

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
مردان سرپرست زنانند به سبب آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و به سبب آنكه از اموالشان خرج مى‏ كنند پس زنان درستكار فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده اسرار را حفظ مى ‏كنند و زنانی را كه از نافرمانی‌شان بیم دارید، پندشان دهید و در بستر از آنها دوری كنید و آنها را لت و کوب کنید پس اگر از شما فرمان بردند، راه تعدی بر آنها مجوئید كه خدا والاى بزرگ است (نسا، ۳۴)

فالرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى – مردان سرپرست زنان اند زیرا برتری داده الله برخی از ایشان را بر برخی؛

بررسی متن این آیه و آیات دیگر نشان می‌دهد که برتری همیشه مختص به مردان است، اما اِشکال اصلی در این نیست بلکه اِشکال اصلی در طرز برخورد مردان و زنان در صورت بروز مخالفت است.

فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ – زنان نیک فرمانبردارند؛

یا به عبارت دیگر زنانی که از شوهران شان فرمانبرداری نمی کنند درستکار و نیک نیستند. در غیبت سبب نافرمانی می‌توان فرض کرد که سبب نافرمانی بی ارزش تصور شده و از نگاه قرآن مرد همیشه برحق است.

وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ– و آنانی که بیم دارید از نافرمانی شان پند شان دهید؛

دو نکته در این قسمت قابل توجه است. اول، این حکم در مورد بیم نافرمانی است یعنی نافرمانی هنوز حتی رخ نداده است و صرف بیم نافرمانی میرود. دوم، زن به حیث جانب ملامت شناسایی شده است یعنی همیشه باید مرد ها به زن ها پند بدهند. مدافعان ادعا می‌نمایند که این حکم تنها در مورد زنانی است که مال و آبروی شوهران خود را حفظ نمی کنند. اما وضاحت دارد که این حکم در مورد بیم نافرمانی زنان است.

وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ– ترک شان کنید در خوابگاه ها بزنید آنان را؛

تبعیض و حتی توهین جنسیتی در این قسمت هویداست. این قسمت زنان را محتاج هم آغوشی مردها تصور نموده و ترک کردن‌شان را سزا به حساب آورده است. زدن در این جا به معنی لت و کوب یا کتک زدن است. غیرعادلانه بودن این حکم ضرورت به بحث ندارد. در محکمهٔ وجدان و در جوامع متمدن این عمل جرم به حساب می آید. فراموش نباید کرد که برای این اضافه‌روی کافیست مرد ها صرف “بیم” نافرمانی همسران شان را داشته باشند.

فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ – پس اگر از شما اطاعت کردند؛

در این قسمت مشروط بر این که زنان از شوهرشان اطاعت کنند حکم داده شده که اگر از شما اطاعت کردند، راه دیگری برای سرزنش‌شان مجوئید. به عبارت دیگر اگر بعد از لت و کوب مخالفت ادامه داشت شوهر اجازه دارد راه های دیگری برای تعدی در پیش گیرد.

در آیه اخیر بعد از احکام فوق گفته شده است که خدا والای بزرگ است. سوالی که در مورد فرمایشات این آیه پیدا می‌شود این است که چرا حکم نشده تا ریشهٔ مشکل و علت نافرمانی ای که بیم آن می‌رود، جستجو شده و در راه حل آن قدم های صلح آمیز، منطقی، و عاقلانه برداشته شود؟

دوم – حکم برای زنان: در صورت سرکشی شوهران تان، با ایشان صلح کنید که صلح بهتر است

آیهٔ ۱۲۸ سورهٔ نساء در مورد حالت قابل مقایسه ای بحث می‌نماید. این مرتبه حالت طوریست که زن از نافرمانی شوهرش بیم دارد. عدالت حکم می‌نماید که احکام باید مشابه به احکام آیهٔ ۳۴ باشد.

وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِن بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلاَ جُنَاْحَ عَلَيْهِمَا أَن يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ وَأُحْضِرَتِ الأَنفُسُ الشُّحَّ وَإِن تُحْسِنُواْ وَتَتَّقُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا
و اگر زنى از شوهرش بيم ناسازگارى يا رويگردانى داشته باشد گناهى بر آنها نيست كه میان خود به گونه ای صلح نمایند كه صلح بهتر است و بخل در نفس ها حضور دارد و اگر نيكى و پرهيزگارى نماييد قطعا خدا به آنچه انجام مى‏دهيد آگاه است (نسا، ۱۲۸)

يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَيْرٌ – صلح نمایند میان خود به گونه ای و صلح بهتر است؛

آیا جای تعجب نیست که به مردان اجازهٔ تعدی و لت و کوب زنان داده می‌شود اما به زنان حکم می‌شود که به گونه ای صلح نمائید که صلح بهتر است؟ آیا برای مردان صلح بهتر نیست؟ بروز اختلاف یک امر طبیعی است. در این شک نیست که در صورت بروز اختلاف گفت و شنید و جستجوی علت اصلی اختلاف بهتر است. اما اگر در اسلام تبعیض جنسیتی وجود ندارد و حقوق زن و مرد مساوی‌ست، چرا قرآن همین رویهٔ انسانی و عاقلانه را در آیهٔ ۳۴ برای مرد ها توصیه نکرده است؟

تفاوت بزرگ دیگری که میان آیهٔ ۳۴ و ۱۲۸ سورهٔ نساء وجود دارد، این است که آیهٔ ۳۴ مردان را مستقیماً مخاطب قرار داده می‌گوید “زنانی را كه از نافرمانی‌شان بیم دارید“. اما آیهٔ ۱۲۸ زنان را مستقیماً مخاطب قرار نداده میگوید “اگر زنى از شوهرش بيم ناسازگارى داشته باشد“. گویی قرآن حتی سخن زدن مستقیم با زنان را عیب می‌پندارد.

مفسران دلیل پدیدار شدن این آیه را واقعه ای قلمداد می‌نمایند که میان سعد ابن ربیع و خانمش حدیبه بنت زید اتفاق افتاد. سعد خانم خود را به سیلی زد. خانمش به خانهٔ پدر خود رفت و پدر آن زن به محمد در مورد شکایت نمود. ابتدا محمد حکم داد تا آن زن نیز شوهر خود را به همان شکل سیلی بزند. زن و پدرش برای انجام این حکم روان شدند. اما دفعتاً محمد گفت که به وی وحی آمد و مردمانی را برای بازخواستن آن زن و پدرش فرستاد و به ایشان آیهٔ ۳۴ سورهٔ نساء را قرائت نمود و به این ترتیب به شوهران اجازه داد تا در صورت نافرمانی، زن های خود را لت و کوب نمایند.

ناپاکی فطری زنان از نظر قرآن

از نگاه ساینس عادت ماهانه زنان یک رویداد طبیعی است که به منظور آماده سازی وجود زنان برای حاملگی و تولید مثل صورت می‌گیرد. این پروسه برای تولید تخمک ضروری می‌باشد. قرآن در مورد این رویداد چنین می‌فرماید.

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الْمَحِيضِ قُلْ هُوَ أَذًى فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِي الْمَحِيضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ فَإِذَا تَطَهَّرْنَ فَأْتُوهُنَّ مِنْ حَيْثُ أَمَرَكُمُ اللّهُ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِين
از تو درباره عادت ماهانه [زنان] می‌‏پرسند بگو آن رنج و آزاری است پس در حال حیض از [آميزش با] زنان كناره گيرى كنيد و به آنان نزدیک نشويد تا پاک شوند پس چون پاک شوند از همان جا كه خدا به شما فرمان داده است با آنان آميزش كنيد خداوند توبه ‏كاران و پاكيزگان را دوست مى‏ دارد (بقره، ۲۲۲)

قُلْ هُوَ أَذًى – بگو آن عذاب، رنج، آزار، پلیدی است؛

در این جا اصلاً سخنی در مورد ضرورت جسم زنان برای تولید تخمک و آمادگی برای حمل گیری گفته نشده است. برعکس سخن از حقارت زنان به میان آمده است. عادت ماهانه برای زن ها رنج و آزار تصور شده، و زن ها در جریان حیض پلید و ناپاک خوانده شده اند.

وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ يَطْهُرْنَ – و به آنان نزدیک نشوید تا اینکه پاک شوند؛

این نکته به اثبات رسیده که به علت تغییرات هورمونی، زنان در جریان حیض دچار نوسانات روانی شده و به ایشان حالت افسردگی و اضطراب دست می‌دهد. در این حالت زنان بیشتر از هر وقت دیگر نیازمند محبت و دلنوازی اطرافیان خود می‌باشند. اما این آیه حکم می‌دهد که به زن ها در جریان عادت ماهانه نزدیک نشوید. اما با تمرکز روی واژهٔ رنج یا آزار، بی مورد نخواهد بود اگر پرسیده شود که خداوند به سبب کدام خطا یا گناه زنان، همهٔ ایشان را برای چندین روز در هر ماه دچار رنج و آزار می‌سازد؟

برخی از مفسران برای توجیه این حکم از واژهٔ تَقْرَبُوهُنَّ که به معنای نزدیک نشدن به زن است، معنای همخوابه شدن یا عمل جنسی را استخراج نموده و ادعا می‌نمایند که هدف از نزدیک نشدن به زن در اینجا، انجام ندادن عمل جنسی است. با وجودی که این تفسیر قابل اعتراض است اما اگر هدف از انجام ندادن عمل جنسی هم باشد، این حکم از نگاه ساینس و طب بی اساس است. همبستر شدن یا انجام عمل جنسی هنگام عادت ماهانه ارتباط به سلیقه شخصی افراد داشته و از نظر طب این عمل نه تنها خطری را متوجه شوهر یا زن نمی‌سازد بلکه در کاهش اثرات منفی حیض برای زن را کاهش می دهد.

دلیل واقعی تعدد ازواج

در اسلام یک مرد می‌تواند تا چهار زن داشته باشد. مدافعان اسلام این را یکی از برتری های اسلام دانسته و دلیل می آورند که در دنیا تعداد زن ها نسبت به تعداد مرد ها بیشتر است و به این سبب تعدد ازواج برای مرد ها منطقی است. اما نگاه دقیق تر نشان می‌دهد که تناسب نفوس مرد و زن در جهان ١،٠١ است یعنی در برابر صد مرد در دنیا ‎١،٠‎١ زن وجود دارند. این تفاوت به حدی کوچک است که می‌توان آن را نادیده گرفت. اما اگر این تفاوت را نادیده هم نگیریم، بر اساس این تناسب استدلال چهار زن برای یک مرد، خیلی ضعیف و غیر منطقی به نظر میرسد. بر اساس منطق این مدافعان اصولاً باید در کشور هایی که نفوس مردان نسبت به زنان بیشتر است، زن ها باید بتوانند چندین شوهر داشته باشند.

اما قرآن برای تعدد ازواج مرد ها دلیل کاملاً متفاوت از استدلال بالایی دارد. در قرآن جواز تعدد ازواج مرد ها مستقیماً به دختران یتیم تحت سرپرستی این مرد ها ارتباط داده شده است.

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ ذَلِكَ أَدْنَى أَلاَّ تَعُولُواْ
و اگر بیم دارید که دربارهٔ دختران یتیم نتوانید به عدالت رفتار کنید، هر چه از زنان كه شما را پسند افتاد دو دو سه سه چهار چهار به زنى گيريد پس اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد به یک زن بسنده کنید يا به آنچه مالک آن شده‏ ايد [کنیزان] اين نزديكتر است به آنکه ستم نکنید. (نسا، ۳)

وَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تُقْسِطُواْ فِي الْيَتَامَى فَانكِحُواْ مَا طَابَ لَكُم مِّنَ النِّسَاء مَثْنَى وَثُلاَثَ وَرُبَاعَ – و اگر بیم دارید که عدالت نتوانید در یتیمان پس به نکاح گیرید آنچه پسند افتاد شما را از زنان دو دو و سه سه و چهار چهار؛

این قسمت آیه مردانی را که سرپرستی اطفال یتیم را به عهده دارند مخاطب قرار داده میگوید که اگر بیم دارید که نمی‌توانید با دختران یتیمی که تحت سرپرستی تان است با عدالت رفتار کنید پس دو دو، سه سه، یا چهار چهار زن بگیرید. این چنین است راه حل این مشکل از نگاه قرآن. اصلاً عدم برقراری عدالت میان دختران یتیم به تعدد ازدواج ارتباطی ندارد. اما اگر ارتباط هم می‌داشت، شخصی که نمی‌تواند میان دختران یتیم عدالت برقرار کند چگونه خواهد توانست میان همسران متعدد عدالت برقرار نماید؟

در این آیه در مورد زن ها به مثابهٔ اشیای بی جان صحبت شده و اصلاً در مورد پسند آنها حرفی زده نشده است. فقط به مرد هایی که قادر به برقراری عدالت میان دختران یتیم نیستند، گفته شده که هرچه از زنان که شما را پسند افتاد دو دو و سه سه و چهار چهار به زنی گیرید. بدبختانه این یگانه آیتی نیست که در آن در مورد زن چنین اهانت بار صحبت شده است. اگر این آیه در مورد رضایت زنان اشاره ای می‌نمود باز هم راه حل پیشنهادی برای حل مشکل دختران یتیم از منطق فرسنگ ها فاصله داشت.

این محدودیت چهار زن، صرف در مورد زنانی است که به نکاح دائمی مردان در می آیند. در تعداد نکاح مؤقت که بنام صیغه یا متعه نیز یاد می‌شود اصلاً محدودیتی وجود ندارد. در اسلام برده داری جواز دارد و نظر به آیهٔ قرآنی برده کسی است که هیچ نوع قدرت و صلاحیتی نداشته و قادر به هیچ کاری نیست. ملکیت برده دار مسلمان مرد، نسبت به بردهٔ مؤنث حکم ازدواج با وی را دارد و نظر به حکم آیات ٢۳ و ۲۴ سورهٔ نساء هرگونه استمتاع جنسی مالک مرد از کنیزش جواز دارد، حتی اگر این کنیز شوهر هم داشته باشد. در قسمت تعداد کنیزان هم محدودیتی وجود ندارد و یک برده دار مسلمان به هر تعدادی که توانش برسد می‌تواند کنیز داشته و از ایشان استمتاع جنسی نماید. برخلاف زن های منکوحه، کنیزان از “حق” مراعات نوبت در جماع برخودار نیستند.

گواهی و میراث

در قسمت گواهی (شهادت دادن) و سهم بردن از ارث موقف اسلام در مورد زنان و مردان کاملاً واضح است. در اسلام برخلاف اظهارات مدعیان مساوات میان زن و مرد، در امور گواهی و میراث، قرآن دو زن را مساوی به یک مرد به حساب می آورد.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا تَدَايَنتُم بِدَيْنٍ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى فَاكْتُبُوهُ وَلْيَكْتُب بَّيْنَكُمْ كَاتِبٌ بِالْعَدْلِ وَلاَ يَأْبَ كَاتِبٌ أَنْ يَكْتُبَ كَمَا عَلَّمَهُ اللّهُ فَلْيَكْتُبْ وَلْيُمْلِلِ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ وَلْيَتَّقِ اللّهَ رَبَّهُ وَلاَ يَبْخَسْ مِنْهُ شَيْئًا فَإن كَانَ الَّذِي عَلَيْهِ الْحَقُّ سَفِيهًا أَوْ ضَعِيفًا أَوْ لاَ يَسْتَطِيعُ أَن يُمِلَّ هُوَ فَلْيُمْلِلْ وَلِيُّهُ بِالْعَدْلِ وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ فَإِن لَّمْ يَكُونَا رَجُلَيْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّن تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاء أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى وَلاَ يَأْبَ الشُّهَدَاء إِذَا مَا دُعُواْ وَلاَ تَسْأَمُوْاْ أَن تَكْتُبُوْهُ صَغِيرًا أَو كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِندَ اللّهِ وَأَقْومُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلاَّ تَرْتَابُواْ إِلاَّ أَن تَكُونَ تِجَارَةً حَاضِرَةً تُدِيرُونَهَا بَيْنَكُمْ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَلاَّ تَكْتُبُوهَا وَأَشْهِدُوْاْ إِذَا تَبَايَعْتُمْ وَلاَ يُضَآرَّ كَاتِبٌ وَلاَ شَهِيدٌ وَإِن تَفْعَلُواْ فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَيُعَلِّمُكُمُ اللّهُ وَاللّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ
اى كسانى كه ايمان آورده ‏ايد، هر گاه به وامى به یکدیگر دادید تا سررسيدى معين‏، آن را بنويسيد. و بايد نويسنده ‏اى (صورت معامله را) بر اساس عدالت‏، ميان شما بنويسد. و هيچ نويسنده‏ اى نبايد از نوشتن خوددارى كند؛ همان گونه كه خدا او را آموزش داده است‏. و او باید بنویسد. و كسى كه بدهكار است بايد املا كند، و از خداوند كه پروردگار اوست باید بترسد، و از آن‏، چيزى نكاهد. پس اگر كسى كه حق بر ذمه اوست‏، سفيه يا ناتوان است‏، يا خود نمی تواند املا كند، پس ولىّ او بايد با (رعايت‏) عدالت‏، املا نمايد. و دو شاهد از مردانتان را به شهادت طلبيد، پس اگر دو مرد نبودند، مردى را با دو زن‏، از ميان گواهانى كه رضايت داريد (گواه بگيريد)، تا (اگر) يكى از آن دو (زن‏) فراموش كرد، (زنِ‏) ديگر، وى را يادآورى كند. و چون شاهدان فراخوانده شوند، نبايد خوددارى ورزند. و از نوشتن آن (بدهى‏) خواه اندک باشد یا بسیار‏ تا سر رسیدنش ملول نشويد. اين (نوشتنِ‏) شما، نزد خدا عادلانه ‏تر، و از لحاظ گواهی استوارتر، و براى اينكه دچار شك نشويد (به احتياط) نزديكتر است. مگر آنكه داد و ستدى نقدى باشد كه آن را ميان خود (دست به دست‏) برگزار مى‏ كنيد؛ در اين صورت‏، بر شما گناهى نيست كه آن را ننويسيد. و (در هر حال‏) هر گاه داد و ستد كرديد گواه بگيريد. و هيچ نويسنده و گواهى نبايد زيان ببيند، و اگر چنين كنيد، نافرمانی کرده اید. و از خدا بترسید، و خدا (بدين گونه‏) به شما آموزش مى‏ دهد، و خدا به هر چيزى داناست (بقره، ۲۸۲)

وَاسْتَشْهِدُواْ شَهِيدَيْنِ من رِّجَالِكُمْ – و شاهد گیرید دو شاهد از مردان تان؛

حکم است تا هنگام نوشتن و ثبت معاملات داد و ستد دو مرد را شاهد گیرید. سپس بیان شده که در عدم موجودیت دو مرد چه باید کرد؛

فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ – پس یک مرد و دو زن؛

حکم شده که اگر دو مرد حاضر نبودند، یک مرد و دو زن را شاهد گیرید. سپس قرآن بیان می‌نماید که چرا به عوض یک مرد، دو زن را باید شاهد گرفت؛

أَن تَضِلَّ إْحْدَاهُمَا فَتُذَكِّرَ إِحْدَاهُمَا الأُخْرَى – تا اگر فراموش کند یکی از آن دو، یاد آوری کند یکی از آن دو به دیگری؛

تبعیض جنسی و نابرابری کاملاً روشن است. این آیه در نظر گرفته که اگر یکی از دو زن مواد و شرایط معامله را فراموش کند، زن دیگر به وی یاد آوری نماید اما در مورد مرد ها این امکان در نظر گرفته نشده است. به عبارت دیگر در قرآن زنان فراموش کار تصور شده اند در حالی‌که از فراموشکاری مرد ها سخنی به میان نیامده است.

در مورد سهم از مال میراث هم اسلام در مورد اناث و ذکور همین موقف را اختیار نموده است.

يُوصِيكُمُ اللّهُ فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ فَإِن كُنَّ نِسَاء فَوْقَ اثْنَتَيْنِ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَكَ وَإِن كَانَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَلأَبَوَيْهِ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَكَ إِن كَانَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ يَكُن لَّهُ وَلَدٌ وَوَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن كَانَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِيَّةٍ يُوصِي بِهَا أَوْ دَيْنٍ آبَآؤُكُمْ وَأَبناؤُكُمْ لاَ تَدْرُونَ أَيُّهُمْ أَقْرَبُ لَكُمْ نَفْعًا فَرِيضَةً مِّنَ اللّهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيما حَكِيمًا
خدا شما را در مورد فرزندانتان سفارش مى ‏كند سهم پسر چون سهم دو دختر است و اگر [وارثان] دختر [و] بیشتر از دو تن باشند سهم آنان دو سوم میراث است و اگر يك دختر باشد نيمى از ميراث از آن اوست و براى هر يك از پدر و مادر وى [=متوفى] يك ششم از ماترك [مقرر شده] است اين در صورتى است كه [متوفى] فرزندى داشته باشد ولى اگر فرزندى نداشته باشد و [تنها] پدر و مادرش از او ارث برند براى مادرش يك سوم است [و بقيه را پدر مى ‏برد] و اگر او برادرانى داشته باشد مادرش يك ششم مى‏ برد [البته همه اينها] پس از انجام وصيتى است كه او بدان سفارش كرده يا وامی [كه بايد پرداخته شود] شما نمى دانيد پدران و فرزندانتان كدام يك براى شما سودمندترند [اين] فرضى است از جانب خدا زيرا خداوند داناى حكيم است (نسا، ۱۱)

فِي أَوْلاَدِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَيَيْنِ – در اولاد تان برای پسر مانند سهم دو دختر؛

یعنی اگر پدر و یا مادری فوت می کنند، از مالشان برای اولاد شان ارث طوری میرسد که برای هر پسر سهم او چون سهم دو دختر است. به عبارت دیگر سهم پسر ها دو برابر سهم دختر ها است.

فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ – برای مادرش یک سوم؛

یعنی اگر اولاد کسی فوت می کند از مال میراث او برای مادرش یک سوم در نظر گرفته شده در حالی که دو سوم مال را پدرش به ارث میبرد. به عبارت دیگر سهم پدر دو چند سهم مادر است.

مدافعان همیشه در تلاش اند تا به هر شکلی که شده این نابرابری ها را توجیه کنند. اما در نظر گرفتن نیم سهم میراث برای مادری که متوفی را نه ماه در شکم نگه‌داشته و بعد از تولد او را در دوران طفولیت با تحمل هزاران مشقت سال‌ها پرورش داده و بی‌خوابی کشیده، چگونه توجیه پذیر است؟

شکایت زنی از بی عدالتی خدا

شکایت در مورد اینکه تقریباً همیشه خدا در قرآن مردها را مخاطب قرار داده، یا به ایشان از مال میراث دو برابر زنان حق تعین نموده و غیره، پدیدهٔ تازه ای نیست که در این اواخر به میان آمده باشد. در تفسیر انوار القرآن از مجاهد روایت است که یکی از زنان محمد بنام ام سلمه به محمد در مورد سهم زنان از مال میراث و عدم سهمگیری در جهاد شکایت کرد. در پاسخ ام سلمه آیهٔ زیر پدید آمد.

وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُواْ وَلِلنِّسَاء نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُواْ اللّهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا
آنچه را خدا به وسیلهٔ آن برخی از شما را بر برخی برتری داده آرزو مکنید براى مردان از آنچه [به اختيار] كسب كرده ‏اند بهره ‏اى است و براى زنان [نيز] از آنچه [به اختيار] كسب كرده‏ اند بهره ‏اى است و از فضل خدا درخواست كنيد كه خدا به هر چيزى داناست (نسا، ۳۲)

وَلاَ تَتَمَنَّوْاْ مَا فَضَّلَ اللّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَى بَعْضٍ – تمنا مکنید آنچه برتری داد خدا با آن برخی از شما را بر برخی؛

پاسخ مختصر برای زنان در برابر تقاضای حقوق مساوی با مردان همین است. در برخی تفاسیر این تقاضای عدالت و مساوات با مردان، بخل و نادانی زنان خوانده شده است. با وجودی که این آیه سخنانی در مورد بهره برای زنان دارد، جستجوی تفاسیر برای دریافت مثال هایی از بهره برای زنان بی نتیجه بود. در تفسیر انوار القرآن بعد از بحث مختصر روی این آیه، با اتکاء به قسمت آخر این آیه چنین نتیجه گیری شده که بخشش خدا و برتری دادن مردان بر زنان از روی علم خدا است، لذا بر خدای سبحان در کارها، یا احکام وی اعتراض نباید کرد.

صراحت قرآن در برتری مردان بر زنان

ادعای مساوات حقوق زن و مرد در اسلام یک ادعای جهانی است. مسلمانان ادعا می‌نمایند که نزد خدا تقوا ملاک ارزش و مقام است نه جنسیت، نژاد، ثروت و… اما این ادعا در مغایرت با مندرجات قرآن و ارشادات پیامبر و خلفای اسلام قرار دارد. قرآن بدون در نظر داشت فضائل، به صراحت بیان می‌نماید که مردان بر زنان برتری دارند.

وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ ثَلاَثَةَ قُرُوَءٍ وَلاَ يَحِلُّ لَهُنَّ أَن يَكْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللّهُ فِي أَرْحَامِهِنَّ إِن كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذَلِكَ إِنْ أَرَادُواْ إِصْلاَحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكُيمٌ
و زنان طلاق داده شده بايد مدت سه حیض انتظار كشند و براى آنان روا نيست كه آنچه را خداوند در رحم آنان آفريده پوشيده دارند اگر به خدا و روز رستاخیز ايمان دارند و شوهرانشان اگر سر آشتى دارند به بازآوردن آنان در اين [مدت] سزاوارترند و مانند همان [وظايفى] كه بر عهده زنان است به طور شايسته به نفع آنان [بر عهده مردان] است و مردان بر آنان درجه برترى دارند و خداوند توانا و حكيم است (بقره، ۲۲۸)

وَلِلرِّجَالِ عَلَيْهِنَّ دَرَجَةٌ – و برای مردان بر آنان درجه برتری است؛

در اینجا یگانه ملاک برتری جنسیت حساب شده و از فضائل دیگر نامی برده نشده است. بیشتر مفسران تذکر می‌دهند که در این آیه سخن برتری در مورد تمام مردان و زنان نیست بلکه این سخن در مورد برتری شوهران بر زنان‌شان است. گویی این تغییری در تبعیض جنسی صریح این آیه پدید می آورد. اگر مقایسه میان زن و شوهر باشد یا میان هر زن و هر مرد دیگری ملاک ارزش باید تقوا، فضائل، اعمال، اخلاق و امثال آن باشد نه جنسیت. هنگامی که با نادیده گرفتن تمام فضائل دیگر صرف جنسیت معیار ارزش قرار داده می‌شود دیگر جایی برای توجیه این روش نادرست باقی نمی ماند.


نشر مطالب کانال دروغ‌ها و خرافات اسلام به هر نحوی آزاد است، پیشاپیش از شما سپاسگزاریم.

Report Page