آه که چقدر کارمانده روی زمین داریم!
✍️ سردار حسین علائیما همان کربلاییهای پیاده نظام جنگ بودیم که دنبال سواری گرفتن از ملت در روزگار پس از جنگ نبودیم
آیا در راهپیمایی اربعین گذرتان به نهر خین نیفتاد؟ همان گودال قتلگاه غواصهای دست بسته در کربلای ۴.
و یا دست و پاهایی که در مرز مهران و چزابه جا ماند. آیا نشانی از قافلهای نیافتید که ۸ سال برای عزت ملت جنگیدند؟
آنان که موکبشان توپخانه ارتش عراق بود،
و یا دژهای مستحکم طلاییه.
ما همچون شما قطار قطار رفتیم،
اما متاسفانه واگن، واگن برگشتیم.
دسته دسته رفتیم... اما تنهای تنها برگشتیم.
بیهیچ استقبال و جشن و سرور. فقط آغوش گرم مادری چشم انتظار؛ و دیگر هیچ.
نه این همه موکب و هزاران خدمه و نان و آب، و نه گنبد و بارگاه حسین؛ مگر شلاق بعثیان در زندان الرشید و رمادیه.
ما بدون عبور از سیم خادار و میدان مین، ذرهای هم هوس کرب بلا نمیکردیم.
هیچ میدانید عاقبت پای هیچ شهیدی به کربلا نرسید، اما همه کربلایی شده بودند؟
دیگر سوی کربلا نمیدویدیم، کربلا خودش آمد.
شعور عاشورا تا پشت خاکریزها پیشروی کرده بود. و این گونه شد که تمام رزمندگان شده بودند کربلایی؛ کربلایی چمران، کربلایی حسن باقری، صیاد، خرازی، باکری، همت، کربلایی بروجردی و ...
ما همان کربلاییهای پیاده نظام جنگ بودیم که دنبال سواری گرفتن از ملت در روزگار پس از جنگ نبودیم.
در شلمچه کربلایی شدیم تا غیرت را بیاموزیم.
ما حتی کربلایی جانبازهایی داشتیم که امروز فراموش شدهاند، کربلایی مفقودالاثر، کربلایی گمنام، کربلایی تکهای از استخوان.
اگرچه در مرز فکه با والفجر مقدماتی لعنتی دیپورت شدیم.
و یا کربلای ۴ در مرز شلمچه ویزایمان نداد.
و نیز، مرز خسروی و مهران در اواخر جنگ با تزویر منافقین بسته شد.
ما تمام مسیر راهپیمایی شما را از ۳۲ سال قبل فرش خون پهن کرده بودیم؛ فرشی یک پارچه ایثار و غیرت؛ بیآنکه به کربلا برسیم.
صدام میدانست که پای هیچ رزمندهای به کربلا نرسید. با این وجود، پس از پایان جنگ اقرار کرده بود که؛ «اگر رزمندگان ایران «روحالله» و «کربلا» را نمیداشتند، یقینا جنگ به نفع عراق تمام میشد.»
بله؛ زائران کربلا، رسم کربلایی شدن شهدا این چنین بود.
کی میرسد روزی که این موج میلیونی اربعین با بستن دروازه فقر و دکان کاسبان دین، دروازه ایمان و توسعه کشور ثروتمندمان را رونق دهد.
آه که چقدر کار روی زمین مانده داریم.