آنسوی مقاومت

آنسوی مقاومت


آشفتگی شناختی ادراکی

📖مرد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید، درحالی که چشم هایش را می مالید، وارد جلسه درمان شد، اما هیچ اضطرابی در عضلات مخطط مشهود نبود.

◽️بیمار: امروز یه کم عذرم موجهه؛ یه کم گنگ‌ام.

◾️درمانگر:گنگ؟ [شفاف سازی تجربه.]

◽️بیمار: آره.

◾️درمانگر: فکرتون گنگه، مبهمه؟ [شفاف سازی تجربه .]

◽️بیمار:گنگ و مبهمه.

◾️درمانگر: بیناییتون چطوره؟ [شفاف سازی تجربه.]

◽️بیمار: تاره.

◾️درمانگر: دید تونلیه، یا مثل نگاه کردن از پشت پرده می مونه؟ [شفاف سازی تجربه .]

◽️بیمار: بیشتر دید تونليه.

◾️درمانگر: بیشتر مثل اینه که دیدنی خارج از میدان بینایی سخت باشه، اما روبه رو رو خوب می بینید. [شفاف سازی تجربه.]

◽️بیمار: آره.

◾️درمانگر:کی شروع شد؟ [فشار در جهت ارایه توصیف دقیق .]

◽️بیمار: امم، شاید تقریبا دو روز قبل... اما همین امروز صبح متوجه‌ش شده‌م.

◾️درمانگر: خب، این همون حالتیه که قبلا دیدیم؛ اضطرابه، درسته؟ [فشار در جهت یادآوری مطالب قبلا آموخته شده.]

◽️بیمار: آره.

◾️درمانگر: دو روز گذشته، تمام روز این حالت داشتید؟ [ شفاف سازی تجربه .]

◽️بیمار: در واقع کم و بیش همین امروز، از وقتی که از خواب پا شده‌م.

◾️درمانگر: باشه، اما همین حالا چرا مضطرب اید؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]

◽️بیمار: این اضطرابه؟

◾️درمانگر: اینُ که جلسه قبل فهمیدیم که اضطرابه. (فشار در جهت یادآوری مطالب قبلا آموخته شده.]

◽️بیمار: بیشتر یه احساسیه شبیه نئشگی.

◾️درمانگر: یه حالت قطع ارتباطه. قطع ارتباط با چیزهایی که داره اتفاق می افته. [ شفاف سازی.]

◽️بیمار: آره.

◾️درمانگر: در مورد اینکه چرا امروز صبح مضطرب هستید چیزی به ذهنتون میرسه؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]

◽️بیمار: فکر نکنم به اینجا اومدنم ربطی داشته باشه.

◾️درمانگر: فکر نمی کنید که به اینجا اومدنتون ربطی داشته باشه؟

◽️بیمار: به اومدن به ملاقات شما نه، ربطی نداره.

◾️درمانگر: در این مورد مضطرب نبودید؟

◽️بیمار: نه، فکر نکنم.

◾️درمانگر: پس این اضطراب به چی ربط بدیم؟ چه توضیحی براش دارید؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]

◽️بیمار: فردا دانشگاه دارم و دیشب داشتم راجع به دانشگاه فکر می کردم.

◾️درمانگر: پس چرا امروز؟ [فشار در جهت شناسایی علل.]

◽️بیمار: امم، نمی دونم. راست می‌گید، به خصوص که داره کمتر هم می شه !

◾️درمانگر: حالا کمتر شده؟

◽️بیمار: آره.

🔘در این مثال بالینی، بیمار در عضلات مخطط اضطرابی ندارد. آیا او توانست هیجاناتش را به درمانگر بگوید؟ نه. او از احساساتش آگاه نبود. حتى اضطرابش را هم نمی شناخت. به این علت است که به آن اضطراب ناخودآگاه می گوییم. از آنجایی که این بیماران از احساسات یا اضطرابشان آگاه نیستند، اغلب برای این نشانه های جسمی دنبال کمک های طبی می‌روند.

📚منبع: آنسوی مقاومت

🖊نوشته: آلن عباس

📝ترجمه: عنایت خلیقی سیگارودی

Report Page