آسیب
🔺اگر شما به ماهیتابه داغی دست بزنید و درد ناشی از سوزش را حس کنید احتمال کمی دارد که دوباره آنرا تکرار کنید. درد معلم خوبی برای تعدیل رفتار است. با این وجود، یکی از دلایل پریشانی مستمر بعضی از انسانها ماندن در یک رابطه مخرب یا ترک آن تنها به منظور افتادن در دام یک رابطه مشابه دیگر است. چرا آنهایی که در کودکی دچار آسیب شده اند در بزرگسالی رابطه زناشویی اسیب زایی را در پیش می گیرند؟ چرا زنانی که از شوهرشان کتک می خورند پس از طلاق به دام مردی مشابه می افتند؟ چرا آنهایی که از سوی والدین خود تحقیر شده و تحت سلطه شدید بوده اند وارد روابطی مشابه در بزرگسالی می شوند؟ آیا اینها را باید تنها به ناآگاهی منتسب کرد؟ دوستان آنها فکر می کنند که این افراد حتما باید از چنین روابطی راضی باشند و الا خود را از قید آن آزاد می کردند. واقعیت اما فراتر از این ها است. دلایل مختلفی را می توان برای چنین رفتاری برشمرد
1️⃣ علیرغم واقعیتهای دردناک برخی افراد به شکلی مذبوحانه تلاش در امیدوار بودن دارند. گویی به خود می گویند: شاید بهتر شود..... شاید اگر سعی بیشتری کنم اوضاع برگردد. انسانها اغلب با تصورات غیرواقع بینانه ای وارد رابطه با دیگری می شوند. این تصورات ریشه در نیازهای عمیق خودشان دارد نه واقعیت بیرونی. ما اغلب آرزوهای خود را به دیگری فرافکن کرده و در او آنچه را که دوست داریم ببینیم می بینیم. ادراکات برخاسته از امید و آرزوهای ما می تواند موجب فرورفتن در یک رابطه آسیب زا شود یا فرد را از یک رابطه مخرب به دیگر رابطه مخرب بکشاند. گویی به شکلی لجوجانه میخواهد این بار حاکم بر سرنوشت خود شده و سناریو را به سرانجامی نیکو سوق دهد.
2️⃣ دلیل دیگر برای ماندن در یک رابطه آسیب زا این است که «آشنا» است.انسانها نیاز شدیدی به امنیت دارند و یکی از راههای رسیدن به این حس (ولو نسبی) جستجوی امور آشنا است حتی اگر آسیب زننده باشند. ترس از ناشناخته ها در افراد آسیب دیده وجود دارد. پدری که تو را کتک می زند در همان حال می تواند در برابر محیط ترسناک بیرون نقشی حفاظتی داشته باشد. مشاهده شده که حیوانات آسیب دیده و کتک خورده به خانه خود باز میگردند.خانه ی آشنا هرچند آسیب زا بر محیط غریبه ناآشنا ترجیح داده میشود.
3️⃣ گاهی فرد در یک رابطه مخرب به این دلیل درگیر می شود که فکر می کند مستحق آن است یا اینکه استحقاق سرنوشتی بهتر را ندارد. این حس درونی بی ارزشی به همراه بدبینی می تواند به انتخاب رابطه مخرب بیانجامد
4️⃣ ژانه باور داشت که خاطرات برخاسته از آسیب به شکلی هضم نشده (ایده ثابت) باقی مانده و کانونی را برای به وجود آمدن حالات تغییر یافته هشیاری فراهم میکنند که شامل حالتهای تجزیهای، فراموشی، احساس ممتد ناامیدی و افسردگی میشود. خاطرات ناخوانده ی آسیب در قالب حسهای ناخوشایند بدنی، تصاویر و کابوسهای هراس آور و رفتارهای تکراری باز میگردند. مانند این است که تکامل شخصیتی این افراد در نقطهای خاص متوقف شده باشد و نتوانند با درونگیری عناصری تازه وجود خویش را وسعت بخشند. فروید به شکلی مستقل به نتایج مشابهی رسید. در ابتدا او تصور میکرد که تمامی علایم هیستریک از اغوای جنسی در زمان کودکی برمیخیزند که در ناخودآگاه فرد جای گرفته و با برخورد او در زمان بلوغ با تجربه ای که یادآور آن باشد فعال میشود. تروما ظرفیت فرد را برای چالشهای بعدی زندگی مختل کرده و او محکوم به تکرار محتویات سرکوب شده به عنوان یک تجربه کنونی و نه چیزی که متعلق به گذشته است میشود. فرد گذشته را در قالب ایفای نقش در قالب جلاد یا قربانی تکرار میکند. این میتواند به اعمال آسیب بر دیگران در قالب رفتارهای جنایی یا قلدرمابانه، آسیب به خود و یا در پیش گرفتن راهی که به سوی زوال خویش پیش میرود و درگیر شدن در روابطی که به قربانی شدن مکرر میانجامند منجر شود
5️⃣ بسیاری از بیماران آسیب دیده از حس بیمعنایی، پوچی و خالی بودن زمانی که خشمگین نبوده و آرام هستند و یا درگیر رفتارهای خطرناک نیستند شکایت میکنند.اندورفینها(افیونهای طبیعی بدن)که در زمان استرس ترشح میشوند نقشی مهم در وابستگی فرد به تکرار تجربه آسیب دارند. مشاهده شده که قدرت تحمل درد در کهنه سربازان جنگ به هنگام مشاهده فیلمهای جنگی به شدت بالا میرود. در یک بررسی مشاهده فیلم جنگی اثری معادل تزریق ۸ میلیگرم مورفین داشته است.