آسیب نیابتی
![](/file/f5e67c2c80304f289c4f4.jpg)
🔺آسیب نیابتی (vicarious traumatization) و کار با آسیب از هم جدایی ناپذیرند.این امری نیست که درمانگر "خوب" بتواند از آن فرار کند.با این وجود، توجه نشان دادن به خود و واکنشهای خود نسبت به داستان بیمار به درک این آسیب نیابتی کمک میکند.هرچه زودتر این وضع شناسایی شود سریع تر میتوان از ان پیشگیری کرد.خودمراقبتی در زمانی که با افرادی به غایت پریشان و درمانده کار میکنیم برای متمرکز ماندن بر کار و مدیریت مؤثر علائم پیچیده بیمار ضروری است
🔺یکی از نقشهای درمانگر نشستن با بیمار و گوش دادن به قصه پرغصه زندگی او است.سکانداری فرایند درمان و همراهی با بیمار در سفرش چالش زا و مقهورکننده است.این راهی طولانی است.درمانگر فضایی امن و ظرفی با گنجایش کافی برای بیمار فراهم میکند تا بتواند به سوی بهبودی گام بردارد.داستان بیمار فرضیات اساسی ما در مورد حمایت جامعه از کودکان آسیب پذیر را به چالش میکشد.زمانی که بیمار اتاق را ترک میکند درمانگر چه حالی دارد؟
🔺آسیب نیابتی واکنشی بهنجار در قبال شنیدن داستان بیمار است.نشانههای آن میتوانند اینها باشند: اختصاص وقت، انرژی و علاقه کمتر به خانواده و دوستان، به حاشیه رانده شدن عملکردهای عادی روزمره، تجربه لذت و شادی کمتر از فعالیتهایی که پیش از این شادی بخش بودند، کاهش تمایل جنسی، افزایش یا بروز مشکلات در رابطه باهمسر، فرزندان و دوستان، اختلال در سلامتی، سوء مصرف الکل، مصرف دارو و مواد مخدر برای ارام شدن.برخی درمانگران از غم و خشمی خبر میدهند که علت انرا نمیدانند.جدی شدن بیش ازحد، از دست دادن علاقه به زندگی و دنیای مادی نشانههای بالقوه آسیب نیابتی هستند.در مشاوره با همکاران برخی از آنها از دوری کردن از اخبار و فیلمهای خشن یا شوهای تلویزیونی سخن می گویند.
🔺آسیب نیابتی میتواند بحرانی معنوی و وجودی ایجاد کند.معنی و هدف زندگی دچار تزلزل میشود.برخی از درمانگران دچار ترسهای غیرمنطقی درمورد سلامت خود و امنیت نزدیکان خود میشوند.یک تبانی نانوشته میان بیمار و درمانگر در مورد مطرح نکردن مسائل ناراحت کننده میتواند رخ دهد.درنوردیدن حد و مرزها، حس از دست دادن مهارت و حرفهای گری میتوانند بیانگر آسیب نیابتی باشند که به آن توجه نشده است.افکار و احساسات مداوم در مورد مسائل بیمار و رفتارهای او میتواند به کرات جای خود را به احساس کرختی، دور شدن از بیمار، ناامیدی و عدم ارتباط بدهد.
🔺تجربه آسیب نیابتی برابر با بدل شدن به درمانگر "بد" نیست.این به معنای آن است که درمانگر نیز انسانی همانند انسانهای دیگر است.آسیب نیابتی جزیی لاینفک از کار است.اما ما علاوه بر مراقبت از بیمار وظیفه حمایت و مراقبت از خود را نیز به عهده داریم.شکی نیست که قرار گرفتن درمعرض آسیبهای دیگران تاثیری ژرف به جا میگذارد.درمانگر باید بتواند تعادل مناسب میان کار، استراحت و تفریح برقرار کند.در زندگی شخصی اوقات خود را با افرادی بگذراند که دوستشان دارد.به فعالیتهایی اقدام کند که طراوت آفرین و تقویت زا باشند.با فلسفهها، سیستمهای اعتقادی مختلف و اشکال گوناگونی معرفتی که فراهم کننده باور، هدف و جهت در زندگی هستند آشنا شود
🔺در سطح حرفهای، مهم است شبکهای از همکاران را که بتوان در خصوص تاثیرات کار با آنها سخن بود در پیرامون خود داشته باشد. مشاوره در مورد بیماران، قرار گرفتن تحت نظارت و گروههای مطالعاتی فرصتی برای هم اندیشی در مورد تاثیرات کار با آسیب در یک محیط همدلانه و حمایت گر فراهم میکند.
🔺درمانگران با تجربه آسیب باید از این امر اگاه باشند که تچارب آنها میتواند از سوی تجارب بیمار فعال شود.در این موارد، و در صورت تداخل با زندگی حرفهای و شخصی شاید لازم باشد درمانگر خود به درمان خویش اقدام کند. باید آگاه بود که چگونه با بیمار از طریق هیجانی درگیر میشویم.درهمان حال که با بیمار مرتبط بوده و اجازه میدهیم حضور و حمایت ما را داشته باشد فاصلهای به اندازه کافی امن نیز باید با او حفظ کنیم.همانگونه که به بیمار آموزش ذهن آگاهی میدهیم خود ما نیز باید به این مهارت مجهز بوده و نسبت به افکار و احساسات خویش اشراف داشته باشیم.تجسم، مراقبه و دیگر روشهای تن آرامی میتواند تاثیری به سزا داشته باشند.