اندیشه های اقتصادی در نهج البلاغه با تاکید بر الحیات
حسین انصاریدرسگفتار تفسیر موضوعی نهج البلاغه

2- ضرورت تجارت، حرفه، صنعت و تخصص و تعهد
دومین بحث در مدخلی بر اقتصاد اسلامی را ضرورت تجارت و حرفه و ارزش هماهنگ تخصص و تعهد در آنها تشکیل می دهد. روایات نهج نیز مانند بسیاری از روایات شیعی برفعالیت بازرگانی و حرفه آفرینی و اشتغال زایی دلالت دارد و از نیاز به آگاهی و تعهد به ارزش های انسانی الهی با مخاطبان خود سخن می گوید که برخی از نمونه ها را در گزارش های زیر می توان دید.
الف: کشاورزی
در نامه 24 که هنگام بازگشت از صفین نوشته و به فرزندان و آیندگانش در باره اموال خود وصیت کرده است بخشی را به کشاورزی خود اختصاص داده و در بارۀ باغستان هایی که احداث کرده است سفارش هایی دارد که از اهمیت این حرفه حکایت می کند.
الإمام علي «ع»: ... و يشترط على الّذي يجعله إليه أن يترك المال (النّخيل) على أصوله، و ينفق من ثمره، حيث أمر به و هدي له، و أن لا يبيع من أولاد نخيل هذه القرى وديّة حتّى تشكل أرضها غراسا ... «نهج البلاغه»/ 877؛ «عبده» 3/ 26»
امام على «ع»: ... و با كسى كه اين كار را به او واگذار كرده است (يعنى با وصىّ خود) شرط مىكند كه اصل مال (نخلستان) را به حال خود نهد و از ميوه آن- طبق دستورى كه دارد- به مصرف اين و آن برساند، و نهالهاى تازه نخلستانهاى اين آباديها را نفروشد، تا چنان درختان خرما زياد شوند كه معلوم نشود اين زمين همان زمين سابق است...
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:508-509
ب: صنعت و تولید
بیشترین آگاهی ها و هشدارها در باره اهل حرفه و صنعتگران را باید در عهد نامه مالک سراغ گرفت. آیا این به دلیل سرزمین مصر و تمدن و صنعت قدیم موجود در آن بوده یا به دلیل دوری آن سرزمین از مرکز حکومت و نیازمندی کار نمایندگان حکومت، به دستور العملی جامع و فراگیر بوده است، نمی توان داوری قاطعانه کرد. اما هر چه هست دستور امام در این باره بسیار کوتاه و گویاست.
الإمام علي «ع»- في العهد الأشتريّ: ... و لا قوام لهم (أصناف النّاس المختلفة) جميعا إلّا بالتّجّار، و ذوي الصّناعات، فيما يجتمعون عليه من مرافقهم، و يقيمونه من أسواقهم، و يكفونهم من التّرفّق بأيديهم، ممّا لا يبلغه رفق غيرهم ... «نهج البلاغه»/ 1003؛ «عبده» 3/ 100- 101»
امام على «ع»- در عهدنامه اشترى: ... كار مردمان استوار نشود جز با بازرگانان و صنعتگران كه هر صنفى امكاناتى فراهم مىآورند و بازارها را بر پا مىدارند، و چيزهايى را كه مردم خود نمىتوانند فراهم كنند فراهم مىكنند و كار مردم را راه مىاندازند ...
الإمام علي «ع»: ثمّ استوص بالتّجّار و ذوي الصّناعات، و أوص بهم خيرا ... «نهج البلاغه»/ 1017؛ «عبده» 3/ 110»
امام على «ع»: سفارش در باره بازرگانان و صنعتگران را بپذير، و سفارش كن كه در حق آنان خوبى شود ...
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:527-528

ج: تخصص و تعهد
الإمام على «ع»: قيمة كلّ امرئ ما يحسنه. «نهج البلاغه»/ 1122؛ «عبده» 3/ 168»
امام على «ع»: ارزش هر كس به كارى است كه آن را خوب انجام مىدهد (و در آن مهارت دارد).
الإمام علي «ع»: ... العامل بالعلم كالسّائر على الطّريق الواضح. «نهج البلاغه»/ 481؛ «عبده» 2/ 58»
امام على «ع»: هر كس با علم (دانايى و بصيرت) عملى انجام دهد، همچون كسى است كه به راه راست به پيش رود.
الإمام علي «ع»: ... و بالإيمان يعمر العلم ... «نهج البلاغه»/ 488؛ «عبده» 2/ 63»
امام على «ع»: ... بوسيله ايمان (باور و تعهّد) است كه علم و دانش آباد مىگردد (و نتايج مثبت به بار مىآورد، و به فرد و جامعه سود مىرساند).
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:538-539
د: تجارت و بازرگانی
در بریدۀ روایات بالا اهمیت بازرگانی قابل رؤیت بود. با این وجود امام از راهبردهایی سخن می گوید که بی آنها نمی توان به آینده امیداور کننده ای در بازار تجارت دلگرم شد. راهکارهایی ساده و طبیعی که به پایداری سرمایه و آرامش و رفاه جامعه، همزمان می انجامد.
1-آسانگیری در مبادلات
الإمام علي «ع»: ليكن البيع بيعا سمحا، بموازين عدل، و أسعار لا تجحف بالفريقين، من البائع و المبتاع ... «نهج البلاغه»/ 1018؛ «عبده» 3/ 110»
امام على «ع»: بايد خريد و فروش، با گذشت و آسانگيرى، و همراه با موازين عادلانه صورت بگيرد، و با نرخهايى كه به هيچ يك از دو طرف (خريدار و فروشنده) اجحاف نباشد.
* و اين سخن امام على بن ابى طالب «ع»- در «عهدنامه مالك اشتر»- انگيزشى است بر ضرورت تعيين نرخ كالاها، بوسيله اشخاص وارد و امين، و نظارت قاطع بر نرخها و بازارها، در هر جا و هر مورد كه احتمال اندكى اجحاف وجود داشته باشد.
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص: 568

2-دشواری درآمدهای حلال
الإمام علي «ع»: ... ألا! فتوقّعوا ما يكون من إدبار أموركم ... ذاك حيث تكون ضربة السّيف على المؤمن أهون من الدّرهم من حلّه. «نهج البلاغه»/ 755؛ «عبده» 2/ 149- 150»
امام على «ع»: ... آگاه باشيد! بايد منتظر نابسامانى اوضاع خود شويد ... يعنى به روزگارى كه تحمّل ضربه شمشير بر بدن براى انسان مؤمن سادهتر است تا به دست آوردن درهمى از حلال.
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:575
3- خرید و فروش اجباری، ممنوع
الإمام علي «ع»: يأتي على النّاس زمان عضوض، يعضّ الموسر فيه على ما في يديه، و لم يؤمر بذلك. قال اللَّه سبحانه: «وَ لا تَنْسَوُا الْفَضْلَ بَيْنَكُمْ»، تنهد فيه الأشرار، و تستذلّ فيه الأخيار، و يبايع المضطرّون. و قد نهى رسول اللَّه «ص» عن بيع المضطرّين. « نهج البلاغه»/ 1300؛« عبده» 3/ 264»
امام على «ع»: مردمان را زمانى بسيار دشوار (گزنده) فرا رسد، كه توانگر در آن روز آنچه دارد سخت نگاه دارد (و در انفاق بخل ورزد) در صورتى كه نبايد چنين باشد؛ خداى سبحان مىفرمايد: «و لا تنسو الفضل بينكم[1] بخشش به يك ديگر را فراموش مكنيد». در آن روزگار بدان بلند مقدار شوند و خوبان خوار، و با «مضطرّين»[2] خريد و فروش كنند، در صورتى كه رسول خدا «ص» از گونههاى معامله با مضطرّين (معاملههاى اجبارى) نهى فرموده است.
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص: 577
حکیمی ها در جلد سوم الحیات(ص 520-521) حديثى از امام صادق «ع» آوردهاند كه «معامله اضطرارى» را كشتن غافلگيرانه (ترور) ناميده است. همانجا آمده است که « به كار بردن واژه «اغتيال» (كشتن غافلگيرانه، فريب دادن)، در اين حديث شريف صادقى، نكته حياتى و اقتصادى مهمّى وجود دارد.» جا دارد این روایت شگفت را برای آگاهی خوانندگان در اینجا بنگاریم تا عمق نگرش شناختی اهل بیت علیهم السلام تا حدودی بازیابی شود.
الإمام الصّادق «ع»- إسماعيل بن عبد اللَّه القرشيّ قال: أتى إلى أبي- عبد اللَّه «ع» رجل فقال له: يا ابن رسول اللَّه رأيت في منامي كأنّي خارج من مدينة الكوفة في موضع أعرفه، و كأنّ شبحا من خشب- أو رجلا منحوتا من خشب- على فرس من خشب، يلوّح بسيفه، و أنا [أ] شاهده، فزعا مرعوبا.
فقال «ع»: «أنت رجل تريد اغتيال رجل في معيشته، فاتّق اللَّه الّذي خلقك ثمّ يميتك!». فقال الرّجل: أشهد أنّك قد اوتيت علما و استنبطته من معدنه؛ أخبرك يا ابن رسول اللَّه عمّا [قد] فسّرت لي، إنّ رجلا من جيراني جاءني و عرض عليّ ضيعته، فهممت أن أملكها بوكس كثير، لما عرفت أنّه ليس لها طالب غيري. فقال أبو عبد اللَّه «ع»: «و صاحبك يتولّانا و يبرأ من عدوّنا؟» فقال: نعم يا ابن رسول اللَّه رجل جيّد البصيرة، مستحكم الدّين. و أنا تائب إلى اللَّه عزّ و جلّ و إليك ممّا هممت به ونويته؛ فأخبرني يا ابن رسول اللَّه لو كان ناصبا حلّ لي اغتياله؟ فقال: «أدّ الأمانة لمن ائتمنك و أراد منك النّصيحة، و لو إلى قاتل الحسين «ع»».[3]
امام صادق «ع»- اسماعيل بن عبد اللَّه قرشى گويد: مردى نزد امام صادق آمد و گفت: اى پسر پيامبر! در خواب ديدم كه از كوفه بيرون شده به جايى كه آن را مىشناسم رفتهام، در آنجا شبحى از چوب- يا مردى چوبين- را سوار بر اسبى چوبين ديدم كه برق شمشيرش را نشان مىداد، و من مىديدم و هراسان و ترسان مىگشتم؟ امام «ع» فرمود: «تو قصد دارى مردى را در امور معاش او فريب دهى، پس از خدايى كه تو را آفريده است و سپس مىميراند بترس!» آن مرد گفت: گواهى مىدهم كه به تو علمى گران دادهاند و دانش را از معدن آن دريافتهاى؛ اى پسر پيامبر! در باره آنچه در تعبير خوابم فرمودى مىگويم: مردى از همسايگان نزد من آمد و ملك خود را براى خريد بر من عرضه كرد، و من تصميم گرفتم ملك را با كاهش فراوان از بهاى آن بخرم، چه مىدانستم كه خواستارى جز من ندارد. امام صادق «ع» فرمود: «و دوست تو (صاحب ملك) از دوستان ما و مخالف با دشمنان ما بود؟» آن مرد گفت: آرى، اى پسر پيامبر! او مردى است خوش اعتقاد و دينباور؛ و من در برابر خداى بزرگ، و در حضور تو، از آنچه تصميم گرفته بودم و قصد آن را داشتم توبه مىكنم؛ آنگاه گفت: اى پسر پيامبر! به من بگو، اگر آن شخص از دشمنان مىبود، آيا گول زدن او روا بود؟ امام «ع» فرمود: «امانت را در باره هر كس كه تو را امين دانسته است، يا از تو براى كارى مصلحتجويى كرده است، رعايت كن، اگر چه قاتل حسين «ع» باشد».
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج3، ص:520-521

4- افت و سقوط بازار و بازاریان
امام (ع) در نهج البلاغه، با همه ارزشی که برای داد و ستد و بازار قائل است از سقوط اخلاقی بازاریان هشدار می دهد و نماینده خود را از تنگ نظری ها و منفعت طلبی های یکسویه آنان بر حذر می دارد.
الإمام علي «ع»: في العهد الأشتري: و اعلم مع ذلك، أنّ في كثير منهم ضيقا فاحشا، و شحّا قبيحا، و احتكارا للمنافع، و تحكّما في البياعات ... «نهج البلاغه»/ 1017؛ «عبده» 3/ 110»
امام على «ع»- در عهدنامه اشترى: ... بدان كه بسيارى از اهل كسب و تجارت به شدّت تنگ نظرند و بدجورى بخيل، كالاهاى مورد نياز را احتكار مىكنند، و در خريد و فروش زور مىگويند ...
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:580-581
امام (ع) همنوا با پیامبر(ص) در نکوهش بازار و هشدار به نابسامانی اخلاقی و دینی در آن سخن می گوید و بازار را جولانگاه شیطان می نامد.
الإمام علي «ع»: ... إيّاك و مقاعد الأسواق، فإنّها محاضر الشّيطان، و معاريض الفتن. «نهج البلاغه»/ 1069؛ «عبده» 3/ 143»
امام على «ع»: ... از دكّهها و دكّانها بپرهيز، كه آنها محلّ حضور شياطين است، و جاى همه گونه آزمون.
الحیات در اینجا یادآور می شود که پیش از این نیز به اهميّت نظارت بر بازارها و نقش بنيادين آن در اجراى عدالت، نيز، در جلد ششم به اهميّت سالمسازى روابط اقتصادى و تأمين سلامت معيشتى جامعه، اشاره خواهد داشت.
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص: 587
آنها همچنین عملکرد ناعادلانه بازار را مصداق "ظلم نابخشودنی" بر بندگان خدا شمرده و مشمول سخن امام علی (ع) در مظالم عباد می دانند.
الإمام على «ع»: ... و من ظلم عباد اللَّه كان اللَّه خصمه دون عباده. و من خاصمه اللَّه أدحض حجّته، و كان للَّه حربا حتّى ينزع و يتوب. و ليس شيء أدعى إلى تغيير نعمة اللَّه و تعجيل نقمته من إقامة على ظلم، فإنّ اللَّه يسمع دعوة المضطهدين؛ و هو للظّالمين بالمرصاد. «نهج البلاغه»/ 995- 996؛ «عبده» 3/ 95»
امام على «ع»: ... هر كس به بندگان خدا ستم كند، خدا- به جاى بندگان خود- طرف او است. و هر كس خدا با او طرف باشد، دليل او (به هنگام داورى) تباه خواهد بود. و تا زمانى كه دست از كار خود برندارد و توبه نكند، در حال جنگ با خدا است. و هيچ چيز در تغيير يافتن نعمت خدا و زود رسيدن كين و كيفر الهى، مؤثّرتر از ادامه دادن به ظلم نيست، آرى، خدا آه ستمرسيدگان را مىشنود، و در كمين ستمكاران است.
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص: 589
مؤلف در "نگاهی به سراسر فصل" نکاتی را یادآور میشود که دو مورد آنها برگرفته از نهج شریف است و لازم است که بازگویی شود.
نکته اول اینکه مقصود از تجارت در عبارت های نهج البلاغه و احادیث دیگر چیست؟ آیا عنصر کار و تلاش در تجات و بازرگانی از نظرگاه نهج البلاغه، دخالت دارد یا نه؟ در این باره الحیات می نویسد:
«مقصود از تجارت در اصطلاح احاديث اسلامى، معناى عام آن، يعنى انواع كسب و خريد و فروش است، خواه با توليد باشد، يا وارد كردن كالا از خارج، يا گونههاى ديگر كسب و خريد و فروش؛ پس هم شامل تجارت اصطلاحى مىشود، و هم انواع ديگر كسب و حرفه و پيشه؛ چنان كه امام على «ع» مىفرمايد: «تعرّضوا للتّجارات، فإنّ لكم فيها غنى عمّا في أيدي النّاس[4]؛ و إنّ اللَّه عزّ و جلّ يحبّ المحترف الأمين؛ به كسب و تجارت بپردازيد، تا از مال ديگران بىنياز باشيد. خداى بزرگ پيشهور امين را دوست مىدارد ...». در اينجا مسائلى است كه حقيقت كسب و تجارت را در «مكتب اقتصادى اسلام»، روشن مىكند.» آنگاه اولین مسأله را ماهیت کاری داشتن و تلاش گونه بودن کسب و تجارت بر میشمارد.»
«از تعاليم اسلامى چنان بر مىآيد كه تجارت نيز تلاشى است كه بايد بازرگانان و واردكنندگان اجناس به آن تلاش بپردازند؛ چنان كه امام علىّ بن ابى طالب «ع»، اغلب آنان را چنين توصيف مىكند: «... و جلّابها من المباعد و المطارح في برّك و بحرك، و سهلك و جبلك، و حيث لا يلتئم النّاس لمواضعها، و لا يجترئون عليها ...« «نهج البلاغه»/ 1017؛ «عبده» 3/ 110» بازرگانان كسانيند كه (اجناس و كالاهاى مورد نياز مردم را) از جاهاى دور و پرت افتاده- در خشكى و درياى، و در دشت و كوه- و جاهايى كه مردمان با آنها آشنا نيستند، و قدرت رفتن به آنجاها را ندارند وارد مىكنند ...». وارد كردن اجناس در زمانهاى گذشته- اغلب- با تلاش فراوان و مخاطره همراه بود. اكنون جنسهاى وارداتى فراوانى را با كمترين تلاش، مانند يك «تلفن»، يا يك «تلگراف»، و امثال آن وارد مىكنند؛ و واردكنندگان- با همين كار ناچيز- سودهايى سرسامآور به دست مىآورند كه بايد با ارقام ميليونى آنها را شمرد. بنا بر اين لازم است رسيدگى شود كه حكم شرعى در باره اين گونه بازرگانى چيست؟ آيا اين يك معامله اسلامى محمّدى سهلگيرانه و حلال است كه مسلمانى چيزى را به مسلمانان ديگر مىفروشد؟ ما چنين گمان نمىكنيم؛ اگر چنين باشد و اين گونه بازرگانيها و داد و ستدها اسلامى باشد، چه تناسبى با شريعت قسط و عدلى دارد كه حضرت محمّد «ص» آن را آورده است؟»
مؤلف کتاب، سپس آگاهانه و دردمندانه می افزاید «آنچه مسلّم است اين است كه اين «پديده اقتصادى» پديدهاى نوين است كه بايد احكام شرعى اسلامى آن از نو استنباط شود، و در قلمرو «حوادث واقعه اقتصادى»، مورد تحقيق اجتهادى و استنباط فقهى قرار گيرد.»
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:590-591
نکته دوم یادآوری این نکته است که پاره ای از احادیث -به تعبیر نویسنده الحیات- "چارچوب گذار" اند و در نتیجه نباید آنها را تنها به منزله دستور العملی فردی دید و از آنها سستی و رکود اقتصادی را تئوریزه کرد. «احاديثى كه به اعتدال در كسب مال فرا مىخوانند، و از تكاثرگرايى و مالاندوزى بر حذر مىدارند، و آن را مهلك مىشمارند، مانند اين سخن امام علىّ بن ابى طالب «ع»: «... فخفّض في الطّلب، و أجمل في المكتسب ... و إيّاك أن توجف بك مطايا الطّمع، فتوردك مناهل الهلكة. «نهج البلاغه»/ 929؛ «عبده» 3/ 57» طلب مال را سبكتر گير، و با اعتدال كسب كن ... و از آن بپرهيز كه مركب طمع تو را بردارد و به آبشخورهاى هلاكت درافكند».
الحياة / ترجمه احمد آرام، ج5، ص:594
[1]« سوره بقره»( 2): 237.
[2] يعنى كسانى كه به خريد يا فروش كالايى- به دليلى- مجبور و ناگزير مىشوند، و سوء استفادهكنندگان كالا را از آنان ارزانتر از بهاى خود مىخرند يا گرانتر مىفروشند. انواع بيع و احكام آنها را در بابهاى مناسب در كتابهاى فقهى ملاحظه كنيد.
[3] «كافى» 8/ 293.
[4] «وسائل» 12/ 4.
