زندگی چیست؟

زندگی چیست؟

زندگی چیست؟
t.me/takbargi

زندگی چیست؟

چرا این سوال مهم است؟ موجودات انسانی در سراسر جهان ارزشی ویژه به زندگی می دهند. در تمام فرهنگ ها ما زندگی را جشن گرفته و در عزای مرگ می نشینیم. این دروغ كه در بعضی فرهنگ ها یا بعضی بخش های دنیا، زندگی ارزان است، حقیقت ندارد. همه جا ما به آنچه زنده است بیشتر از اشیاء فاقد زندگی ارزش می نهیم ـ یا حداقل اغلب آدم ها ادعا دارند كه چنین می كنند. ما آگاه هستیم كه زنده ایم، و اغلب می خواهیم تا هر اندازه كه بشود زنده بمانیم ـ گر چه بسیاری از ما تحت شرایط خاصی حاضریم زندگی خودمان را بخاطر دیگران فدا كنیم.

ما به اطرافمان نگاه می كنیم و فكر می كنیم چه چیزی ما را از دیگر چیزهای اطرافمان متمایز می كند، یا چه وجه اشتراكی با آنان داریم. ما در این مورد كه زندگی از كجا آمده و آیا زندگی بعد از مرگ وجود دارد بحث می كنیم، در شگفت هستیم آیا زندگی در دیگر بخش های جهان وجود دارد و آیا به موجودیت بر روی این سیاره ادامه خواهد داد. اغلب آدم ها موافقند كه همه زندگی های روی زمین دارای ارزش اجتماعی برابر نیستند. اغلب ما برای زندگی انسان ارزشی بیش از زندگی گیاهان یا دیگر حیوانات قائلیم و در همان حال آدم ها بطور روز افزونی براین حقیقت آگاه می گردند كه بقاء و كیفیت موجودات انسانی از نزدیك با زندگی دیگر اشكال زندگی در این سیاره گره خورده است. انسان ها همه روزه موجودات زنده را می كشند. اینكه كه آیا كشتن گیاهان یا حیوانات گوناگون درست است یا غلط مسئله ای است مربوط به ارجحیت های اجتماعی انسان. و بر سر چنان موضوعاتی بین مردم برخوردهای طبقاتی وجود دارد ـ و خواهد داشت. این برخوردها بوسیله ماهیت مناسبات سرمایه حاكم بر جهان شكل گرفته؛ مناسبات سرمایه منافع بشریت را بطور كلی قربانی منافع اقلیتی می كند. مثلن دنیایی فرق است بین كشتن گیاهان و حیوانات برای سیر كردن شكم از یك سو و از سوی دیگر نابود كردن موجودات زنده در اقیانوس ها یا جنگل های بارانی توسط كمپانی های نفت و چوب بری بخاطر بدست آوردن منافع سهل الوصول و غنی.

مهمترین موضوع، آگاهی براین حقیقت است كه افراد متعلق به رده های مختلف اجتماعی و طبقات مختلف اجتماعی، حتی در مورد زندگی انسانی ارجحیت های بسیار متفاوتی دارند. ما روزمره شاهد این موضوع هستیم. افراد غنی و قدرتمند برای زندگی فقرا و ستمدیدگان چندان ارزشی قائل نیستند. آنها ایشان را برای كار، یا برای جنگ بكار می برند. از نقطه نظر قدرتمندان، زندگی افراد فقیر كاملن خرج كردنی است.

 بعنوان مثال از نظرقدرتهای حاكم برجهان، محلات فقیرنشین و حصیرآبادها همانقدر بی ارزش و خطرناك هستند كه آشغال های جامعه. بسیاری از نخبگان حاكم آرزو دارند كه هر چه زودتر این جوانان از روی زمین جاروب شوند. از طرف دیگر وقتی ما به همین جوانان نگاه می كنیم، خود و آینده مان را می بینیم ـ ما طبقه ای از مردم را می بینیم كه دارای پتانسیل بوجود آوردن دنیایی كاملن متفاوت و بهتر است.

در مورد كشتن موجودات انسانی دیگر چطور؟ بعضی از مردم می گویند این دیگر توجیه پذیر نیست. دیگرانی مثل ما می گویند كه بر سر این موضوع دنیایی تفاوت بین ستمگر و ستمدیده وجود دارد. دنیایی از تفاوت بین خشونت یك تجاوز كننده به عنف و خشونت زنی كه تجاوزگر را دفع می كند، وجود دارد. آنهایی كه می گویند باید همیشه، به هر قیمتی كه شده، جان همه انسانها حفظ گردد باید بدانند كه چنین نظری اجازه می دهد دردها و رنج های بی حسابی كه انسان ها روزمره و در سراسر جهان متحمل می شوند، بدون جواب و چاره جوئی بقاء یابد. این نیز از واقعیات زندگی است.

این روزها بین مردم بر سر اخلاقیات سقط جنین، مسائل نابودی محیط زیست، جنگ های مختلف و مسئله پاسیفیسم در مقابل خشونت انقلابی و غیره، بحث است. موضوع "زندگی چیست؟" هم به این مسائل مربوط است. ما باید راجع به زندگی فكر كنیم؛ راجع به اینكه زندگی چه هست و چه نیست؛ راجع به اینكه چرا و چه چیز آن گرانبهاست؛ و اینكه چرا حتی زندگی انسان را همیشه نمی توان و نباید حفظ كرد.

قدرت های حاكم برای اسیر كردن اذهان توده های مردم و بطور كلی ستمدیدگان، مقدار زیادی گیجی و اطلاعات غلط برحول این موضوع حیاتی بوجود آورده اند. آنها اكثر مردم را نسبت به اولیه ترین واقعیات علمی زندگی، مسائلی كه بر سرآنها مطالعه شده و حل شده و در جهان واقعی به اثبات رسیده اند، نادان نگاه میدارند.

انسانها با در نظر گرفتن كلیه موجودات مختلف روی زمین، معمولن خط تمایز بزرگی بین آنچه ما می گوئیم "زنده است" با آنچه كه نیست ترسیم می كنند. اما این واقعن به چه معناست؟ واقعیتی است كه بدن ما و تمام گیاهان، جانوران، و حتی صخره ها و خاك های روی زمین شامل عناصری است كه مدتها قبل درون ستاره ها ساخته شدند. پس چه چیزی واقعن ما یا هر جانور یا ارگانیسم زنده دیگری را از كلوخه ای ذغال متفاوت می كند؟جواب چندان بدیهی نیست. كلوخه ذغال نمی تواند بلند شده و در اطراف قدم زند، اما گیاهان نیز چنین نمی كنند ـ با این وصف گیاهان نفس می كشند! یك رودخانه برای بسیاری جانوران و گیاهان خانه است و خودش نیز نیروی مادی عظیمی است كه زمین های اطرافش را می كند و انحناء می بخشد ـ ولی آیا رودخانه خودش ارگانیسم زنده است؟واقعیت اینست كه موجودات زنده روی زمین با چیزهای غیرزنده و بطور كلی با تمام مواد جهان وجه اشتراك فراوانی دارند. فقط اینرا در نظر بگیرید كه 99 درصد جهان شناخته شده صرفن از دو عنصر شیمیایی ساخته شده است: هیدروژن و هلیوم. دیگر عناصر شیمیایی واقعن مشترك در درون هسته های ستارگان زمانیكه ستارگان شروع به سوختن و فرو ریختن می نمایند، تولید می شوند. حرارت و فشار درون آن ستارگان چنان عظیم است كه واكنش های دما هسته ای مانند آنچه كه در بمب هسته ای روی میدهد، در آنها رخ می دهد: اتم های هیدروژن تركیب شده و به هلیوم تبدیل می شود، هلیوم به كربن، كربن به اكسیژن، سپس نئون، منگنز، سیلیس، سولفور، و غیره ـ منجمله نیتروژن (ازت)، كلسیم، آهن،...

اگر بعضی از این نام ها آشنا بنظر میرسد به این دلیل است كه عناصر خیلی متعارف روی زمین هستند. در واقع هم اكنون چنین پنداشته می شود كه تمام عناصر شیمیایی روی زمین بغیر از هیدروژن و مقداری هلیوم در اصل میلیاردها سال قبل در درون ستارگان تولید شده اند و ستارگانی كه در حال خاموشی و سقوط بوده اند این عناصر را در شكل گازها در فضا رها كردند. این گازها بتدریج سرد شده و با تلغیظ آنها ستارگان و سیارات جدید تشكیل شد. این پروسه ایست كه هنوز در بخش های دیگر كهكشان ادامه دارد. ستاره ما، خورشید، و نُه سیاره ای كه بدور آن گردش می كنند ـ منجمله زمین ـ بهمین ترتیب تشكیل شدند.

بر روی سیاره ما، تمام چیزهای زنده اغلب از چهار عنصر اصلی ساخته شده اند: كربن، اكسیژن، نیتروژن و هیدروژن. بعنوان مثال 99 درصد اتم های بدن خود ما از این چهار عنصر شیمیایی ساخته شده است. حدود یك پنجم وزن بدن ما از اتم های كربن ساخته شده است. لذا حرف "كارل ساگان" ستاره شناس واقعن حقیقت دارد كه، ما از مواد ستاره ای درست شده ایم! ارزش دارد راجع به این مسئله فكر كنیم، و از پیوستگی و تشابهات ما بین تمام چیزهای روی زمین، زنده و غیرزنده، و بقیه مواد كهكشان، درك درستی بیابیم.

البته اتم های متعارف روی زمین صرفن نقش آجرهای ساختمانی را دارند كه به میلیونها شكل گوناگون كنار هم چیده شده اند. انواع مختلف اتم ها با یكدیگر تركیب شده و واحدهای پایه ای بنام مولكول را میسازند. بعنوان مثال، یك واحد پایه ای یا مولكول آب از دو اتم هیدروژن و یك اتم اكسیژن درست شده است. اتم ها می توانند به اطراف حركت كرده و جاهای خود را با دیگر اتم ها در همان یا مولكول های مختلف معاوضه كنند. به این حركات واكنش های شیمیایی می گویند. تركیبات بسیار مختلف و تغییرات بسیار زیاد همواره روی می دهد. ماده میتواند اشكال بینهایت زیادی بخود بگیرد و بهمین دلیل است كه چیزهای روی زمین همه یكجور نیستند. اتم ها هرگز ساكن نیستند. مولفه های تمام ماده ها، زنده یا غیر آن این استكه همواره در حال حركتند، تغییر می كنند، و با یكدیگر فعل و انفعال دارند.

اما اگر تمام ماده همیشه در حركت است، چه چیزی ماده "زنده" را از غیر زنده متمایز میكند؟ بر روی سیاره ما حتی ساده ترین ارگانیسم های زنده خیلی پیچیده اند ـ باین معنی كه آنها دارای مولفه های داخلی و سطوح سازماندهی بسیار زیاد می باشند. ارگانیسم های زنده بطور عموم از یك سلول زنده یا بیشتر ساخته شده اند. سلول ها واحد های كوچك زندگی هستند؛ اینها در اساس تجمع مولكول هایی هستند كه پوسته ای آنان را احاطه كرده كه در درون آن واكنش های شیمیایی بسیاری رخ میدهد. بعضی ارگانیسم های زنده، مانند باكتری یا ارگانیسم های حوضچه ای میكروسكپی، فقط دارای یك سلول هستند، درحالیكه دیگر ارگانیسم ها دارای سلول های بسیار زیاد كه متقابلن پیوسته و وابسته اند، می باشند. بدن انسان بطور متوسط دارای تریلون ها (یعنی میلیونها میلیون) سلول زنده پیوسته میباشد.

ولی پیچیدگی و تشكیلات سلولی، بخودی خود، برای تعریف زندگی كافی نیست. معذالك بنظر میاید كه میتوان با جمع زدن تعدادی از پروسه های معین، زندگی را به آنصورت كه ما می شناسیم مشخص كرد و از این مجموعه برای متمایز كرده موجودات زنده از غیر زنده استفاده نمود. این پروسه ها عبارتند از:

1 ـ توانائی رشد، و توانائی سوخت و ساز كردن (متابولیز) یك منبع انرژی بیرونی.

2 ـ توانائی بازتولید.

3 ـ توانائی جذب تغییر طی نسلها و بازتولید آن.

بگذارید به هركدام از اینها بنوبت نگاهی كنیم:

1 ـ رشد و متابولیزمتمام موجودات زنده یك نوع منبع انرژی را از جهان بیرونی به درون می كشند و آنرا متابولیز می كنند. یعنی آنرا می سوزانند و تبدیل به مواد جدیدی می كنند. موجودات زنده بدین طریق آنچه را كه برای رشد، گسترش و ابقاء بدنشان نیاز دارند، تهیه می كنند. تمام موجودات زنده همچنین نوعی از محصول زائد (فضولات) را به محیط زیست بیرونی برمیگردانند.

 زندگی سطوح مختلفی ازسازماندهی و تشكل دارد

حداقل بر روی كره زمین، مادهء زنده سطوح مختلفی از سازماندهی دارد و همه "پروسه های زندگی" در تمام سطوح روی نمی دهد. بعنوان مثال، یك ارگانیسم تك سلولی مانند پارامسیوم تمام پروسه هائی را كه اینجا توضیح دادیم انجام میدهد. ولی در ارگانیسمی كه از تعداد زیادی سلول های زنده درست شده است، این سلول هاتابعی از كل بدن هستند و مادامیكه بخشی از بدن می باشند موجودیت مستقلی به مثابه یك ارگانیسم منفرد و مجزا ندارند. بعنوان مثال هر سلول بدن انسان بعنوان بخشی از كل بدن زنده، زنده می باشد و در بسیاری از پروسه های زندگی بدن شركت می كند. این سلول ها انرژی را سوخت و ساز می كنند و وظایف تخصصی مانند وظایف یك سلول جگر یا یك سلول اسپرم را بعهده دارند. ولی این واحدهای كوچك زنده به تنهائی تمام معیارهای یك ارگانیسم زنده را برآورده نمی كنند. بطور نمونه، سلولهای اسپرم بازتولید نمی كنند، هرچند واحدهای كوچك از كلیت ارگانیسم هایی هستند كه بازتولید می كنند و آنها در پروسه بازتولید این ارگانیسم شركت می جویند.

ترم "ارگانیسم" به آن سطحی از زندگی ـ كلیت موجودات منفرد ـ گفته میشود كه تمام معیارهای زندگی را كه در اینجا بحث شد برآورده كنند، یعنی: داشتن ظرفیت رشد، متابولیزم، بازتولید، و داشتن سیستمی كه از طریق آن صفات ارثی به نسل های دیگر انتقال داده شود. بخاطر داشته باشید كه این فقط ارگانیسم های منفرد هستند كه "بازتولید میكنند" (نه ژنها یا هر واحد كوچك دیگر و همچنین نه جمعیت ها یا تیره ها یا هر كلیت بزرگتری)، اما تغییر تكاملی طی چندین نسل روی میدهد و آنهم در سطحی دیگر یعنی در سطح تیره ها ـ یا "نوع" های كاملن متمایز. پس افراد بازتولید می كنند، تیره ها تكامل می یابند.

همه میدانند كه آدمها و حیوانات "می خورند". ولی آیا گیاهان هم "می خورند"؟ بله، آنها نیز اینكار را می كنند. گیاهان سبز بوسیله جذب انرژی نور خورشید (و همچنین گاز دی اكسید كربن و آب) عمل "خوردن" را انجام می دهند و آنرا به انرژی شیمیایی شكرها و نشاسته ها تبدیل می كنند. این پروسه فتوسنتز نامیده میشود. شكر و نشاسته تولید شده به ساخت برگهای نو، میوه، بذر و غیره میرود. گیاهان نیز به دنیای بیرونی "فضولات" پس میدهند كه تولید جانبی متابولیكی است. از شانس ما این "فضولات" گیاهان سبز، اكسیژنی است كه ما برای تنفس نیاز داریم! حیوانات، منجمله انسانها، منبع انرژی خودشان را بوسیله خوردن گیاهان ـ كه انرژی خورشیدی را به انرژی شیمیایی در شكل شكر و نشاسته تبدیل كرده اند ـ و (یا) خوردن دیگر حیوانات كه بنوبه خود بخشی از آن انرژی را در بافت های بدن خود انبار كرده اند، تامین می كنند. در طول این "زنجیره غذائی" گیاهان و حیوانات منابع "غذائی" خودشان را برای رشد، گسترش و تامین وظایف بدنی شان مصرف می كنند. تمام چیزهای زنده از این پروسه مستمر رشد و متابولیزم گذر كرده و طی آن فعالانه خودشان و جهان بیرونی را تغییر میدهند.

2 ـ بازتولیدانواع مختلف ارگانیسم های زنده بازتولید میكنند. هیچ ارگانیسم زنده ای برای همیشه زندگی نمی كند و مطمئنا هر ارگانیسم زنده منفردی بازتولید نمی كند. (بعنوان مثال، هر حیوان منفردی دارای فرزند نیست.) اما توانائی تولید نسل های جدیدی از افراد جداگانه خصوصیت تمام انواع موجودات زنده می باشد.

این تولید مثل به طرق بسیار انجام میشود. بعضی موجودات تك سلولی فقط به دو سلول جدید تقسیم میشوند. بعضی موجودات میتوانند خودشان را كلون (تولید مثل غیر جنسی مثلن از طریق شكفتن یا تقسیم شدن) كرده، افراد جدید یكسانی تولید كنند. باز تولید جنسی در بسیاری از انواع گیاهان و حیوانات روی زمین تكوین یافته است بطوریكه سلول های تخمك ماده و اسپرم نر را تركیب می كنند و بذر یا تخمك هائی با هویت و پتانسیل منحصر بفرد تولید می كنند. توانائی باز تولید به هر طریقی كه انجام شود، صفتی كلیدی در تمام موجودات زنده است.

3 ـ طریقی برای جذب و بازتولید تغییر طی نسلها جذب تغییر بمعنای در خود كشیدن، تركیب كردن آن با خود، و همچنین متحقق ساختن آن است. بازتولید كردن تغییر طی نسل ها بمعنای تكرار كردن آن و انتقال آن به دیگران است.

احتمالا بزرگترین اختلاف بین موجودات زنده و غیرزنده طریقه فعل و انفعال آنان با دنیای خارج است. موجودات زنده بطریقی كیفیتا متفاوت جهان خارج را تغییر میدهند و بوسیله آن تغییر می یابند.

موجود غیر زنده ای مثل سنگ خارا را در نظر بگیرید كه میتواند بوسیله دنیای خارج تغییر داده شود ـ بعنوان مثال، میتواند بوسیله باد و باران فرسوده شود. و همچنین میتواند دنیای خارج را تغییر دهد ـ بعنوان مثال، میتواند مسیر آب را منحرف كند ، یا اگر پرتاب شود میتواند شیشه یك ماشین را بشكند، و حتی میتواند بصورتی پاسیو طی زمان تغییرات را ثبت كند ـ بعنوان مثال بوسیله فشار درون زمین خرد شده و لایه لایه میشود یا نقش فسیل گیاه یا حیوانی مربوط به عهد قدیم را نگاه می دارد. یك رودخانه میتواند زمین را انحناء دهد، پس از بارانی از یك جریان آرام به سیلابی خشم آلود تبدیل شود یا توسط سدی محصور گردد. فوران آتشفشانی میتواند با خاكستر خود اشعه خورشید را سد كرده و میلیونها هكتار را با گدازه سوزاننده تحلیل برد. یك طوفان حاره ای میتواند چندین گردباد را براه اندازه و باعث شود هوا در مناطق دوردست تغییر كندـ طوفان میتواند قدرت بگیرد یا بتدریج زائل شود. اینها مثالهائی از كنش و واكنش بسیار پویائی است كه بین ماده غیرزنده و محیط زیست اطرافش روی میدهد. ولی حتی پویا ترین سیستم های غیرزنده دارای آن توانائی كه تمام چیزهای زنده در پیش كشیدن و جذب عناصر "جدید"، و بازتولید و پراكندن این تغییرات بطور مستمر طی نسلها هستند، نمی باشند.

طریقی كه این كاركرد روی میدهد چنین است: تمام ارگانیسم های زنده (حداقل در روی این سیاره) دارای سیستم ژنتیكی هستند كه در درجه اول بر مجموعه ای از مولكولهای DNA كه در سلول های آنهاست، استوارند. DNA مانند انباری شیمییایی جاوی اطلاعات است كه بخش بزرگی از رشد و تكامل یك ارگانیسم زنده را برنامه ریزی كرده و گرچه نه تمام اما بسیاری از خصائل اساسی آنرا معین میكند. DNA انبار اطلاعاتی برای خصوصیات موروثی است. از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد. و آن اطلاعات اساسی كه ممكن است یك سلول تخمك را به اردك یا دیگری را به خرگوش و آن یك را به موجود انسانی تكامل دهد، در بر دارد.

مقایسه DNA در سلول های تیره های مختلف، تشابهات بسیار بین اشكال مختلف زندگی روی زمین را نشان داده و آشكار میكند كه ما همه از اجدادی مشترك نتیجه شده ایم (به یكی از ضمیمه ها بنام "مثالی از تكامل از طریق انتخاب طبیعی" نگاه كنید.) این قبیل مقایسه كردنها نشان میدهد كه مثلا ما از همه نزدیكتر با شامپانزه مرتبط بوده و احتمالا دارای اجداد مشتركی كه به حدود 4 میلیون سال قبل میرسد، هستیم. یك سیستم ژنتیكی، تغییرات گذشته تاریخ زندگی راثبت كرده و نقشه اصلی برای تكامل كلی یك ارگانیسم را فراهم میكند. اما همچنین در رابطه با دنیای خارج دائما تغییریابنده، مواد خام لازم برای تغییر را فراهم میكند . زندگی تكامل می یابد، و این متمایزكننده ترین خصوصیت آنست.

برنامه های ژنتیكی از نسلی به نسلی دیگر انتقال می یابند. در این پروسه اكثر اطلاعات انتقال یابنده نسبتا ثابت باقی میماند، اما افراد مختلف نسخه های نسبتا متفاوتی از برنامه را به ارث میبرند چرا كه در جریان بازتولید "جابجائی" های معینی در اطلاعات ژنتیكی رخ میدهد. برخی اوقات بعضی از این جابجائیهای شیمیایی منجر به ظهور خصائل نوینی در افراد میشود. این مسئله همچنین به معنای آنست كه در هر محلی، در هر جمعیتی از ارگانیسم های زنده، تنوع زیادی میتواند بین افراد موجود باشد (یعنی "نسخه" های متفاوتی از هر نوع گیاه یا حیوان) كه در كنش و واكنش با دنیای بیرونی است. از میان این افراد مختلف با خصائل متفاوت كه در كنش و واكنش با شرایط خارجی مستمرا تغییر یابنده هستند، برخی موفق میشوند كه فرزندان بیشتری از خود بر جای بگذارند. باین ترتیب ویژگی های ژنتیكی درونی آنها (و خصائلی كه ممكنست به ظهور برسانند) به خصائل متعارف نسلهای بعدی تبدیل میشود.

معنای "انتخاب طبیعی" بطور مختصر و مفید همین است. برخی اوقات تغییرات آنقدر هست كه منجر به بوجود آمدن یك تیره یا نوع كاملا نوین از آن گیاه یا حیوان شود. از طریق این مكانیسم انتخاب طبیعی است كه زندگی در روی این سیاره تكامل مییابد. این طرق ثبت و انتقال تغییرات از یك نسل به نسل های دیگر، تنوع و گوناگونی عظیم اشكال زندگی روی زمین را امكانپذیر نموده است.

به یك معنا، ماده خام زندگی درگیر یك پروسه مستمر "آزمون" ناآگاهانه می باشد. دستی خارجی كه اینرا از خارج هدایت كند وجود ندارد. یك مبنای داخلی در تمام موجودات زنده روی زمین موجود است كه در كنش و واكنش با دنیای خارج، و طی نسلها، این تغییرات را امكانپذیر میكند. یك نقطه پایانی یا هدفی كه موجودات زنده بطرف آن در حركتند، وجود ندارد.

 

مثالی از تكامل بطریقه انتخاب طبیعی

یك نوع(یا تیره) از درخت را تصور كنید كه بطور طبیعی هر ساله بذر تولید میكند. اما ممكن است، بخاطر مقدار معینی تنوع در برنامه های ژنیتیكی این درختان، تعداد قلیلی از آنها بتوانند هر دو سال یكبار بذر تولید كنند. حال تصور كنید بعضی از شرایط بیرونی تغییر كند (مثل آب و هوا)، و تحت شرایط جدید آن معدود درختانی كه انرژی كمتری صرف تولید بذر مینمودند (فقط هر دو سال یكبار) بیشتر از درختان نوع اول، اعقابی از خود برجای گذارند. حال اگر این خصلت (یعنی تولید بذر هر دو سال یكبار) یكی از آن علائم مشخصه ای باشد كه به نسل بعدی قابل انتقال است (بسیاری از خصائل نوین قابل انتقال نیستند)، آنگاه به احتمال زیاد، بعد از چند نسل، جمعیت درختان نوع دوم بیشتر از نوع اول خواهد شد. یا ممكن است دو نوع (تیره) خیلی متمایز از آن درخت بوجود آید. تمام این پروسه میتواند مثالی از تكامل بطریقه انتخاب طبیعی باشد.

اما تكامل یعنی این كه موجودات زنده ـ در عمل كنش و واكنش با جهان متغیر بیرونی ـ میتوانند اشكال جدید و متفاوتی از زندگی را تولید كنند. عده ای از موجودات بقا میابند و عده ای خیر. بسته به شرایط، تغییر طی نسلها بعضی اوقات میتواند خیلی محدود باشد، و بعضی اوقات میتواند اكستریم بوده و بطور نسبتاً سریع مایه بوجود آمدن اشكال كاملا جدیدی از زندگی گردد.

هر چیزی حفظ نمیشود. هر چیزی انتقال نمییابد. و بسیاری از تغییرات تكاملی به بن بست میرسند. با این اوصاف فقط موجودات زنده این توانائی را دارند كه تغییر را جذب كرده و طی نسلها آنرا بطور مستمر بازتولید كنند. باز تاكید كنیم كه زندگی در واقع "تكامل" مییابد و این آن صفتی است كه بیشتر از هر چیز دیگر وجه مشخصه زندگی است.

تكامل بطریقه انتخاب طبیعی: مثالی دیگر

دوزیستان (ام فی بین ها) یسال ماندر (نوعی مارمولك)، قورباغه، وزغ (یك نوع وزغ كه فقط هنگام تخم ریزی در آب میرود) از كجا ممكن است آمده باشند؟ میلیونها سال قبل، نوعی ماهی وجود داشت (لاب فین)، كه بعضی از آنها نه تنها دستگاه تنفسی (پره های تنفسی ماهی ـ م) معمولی ماهی كه برای نفس كشیدن زیر آب بكار میرود را داشتند. بلكه نوعی "شش" كه به احتمال زیاد به آنها اجازه میداد خارج از آب برای لحظه ای بتوانند نفس بكشند را نیز دارا بودند. مضافا، بعضی از آنها بالهای كلفت و سختی هم داشتند. این قبیل رویدادها (كه نتیجه تنوع ژنیتیكی در لاب فین ها بود) میتوانست به جائی نرسد. اما بنظر میرسد آن ماهی هائی كه دارای شش و بالهای سخت بودند و میتوانستند مدتی خارج از آب بسر برند قادر بودند هنگام خشك شدن منبع آبشان از طریق جهیدن به اینطرف آنطرف از طریق خشكی خود را به منبع آب دیگری برسانند (برخی از ماهی های امروزی هم میتوانند از اینكارها كنند.) بنظر میرسد زمانی محیط زیست آن ماهی ها دچار خشكسالی شد. شك نیست ماهی هائی كه میتوانستند بر روی خشكی حركت كنند و برای مدتی هوا تنفس كنند بیشتر از ماهی هائی كه نمیتوانستند خود را به این شرایط جدید تطبیق دهند و دسته دسته میمردند، از خود اعقابی برجای نهادند. و اگر شش و بالهای سخت از علائم مشخصه قابل انتقال بودند، احتمالا بفاصله چند نسل ـ حتی همراه با نسخه های اكستریم تری از این خصائل مانند ششهای كاملتر، "پاهای" كوتاه و كلفت ـ به خصائل متعارف تری تبدیل میشدند . در واقع لاب فین ها خودشان بتدریج از بین رفتند، اما قبل از اینكه از بین بروند مایه پیدایش موجود جدیدی شدند كه شش و پاهای كلفت و كوتاه داشته و قادر بود بمدت درازتری خارج از آب و بر خشكی بمانند. این موجودات جدید اجداد دوزیستانهای امروزی بودند.

رشد، سوخت و ساز (متابولیزم)، بازتولید، داشتن طرقی برای جذب و حفظ تغییر طی نسلها؛ اینها خصائلی است كه وجه اشتراك ما و كلیه موجودات زنده این سیاره میباشد. ما انسانها در مسیر تكاملی مان طریق دیگری برای جذب و انتقال تغییر به نسلهای آتی نیز بدست آورده ایم؛ طریقی كه بسیار قدرتمندتر و سریع تر است ـ طریقی اجتماعی، كه بطور مستقیم در سیستمهای ژنتیكی انفرادی ما برنامه ریزی نشده بلكه، در سطحی دیگر، از دل تجارب و كنش ـ واكنشهای ما به مثابه یك موجود اجتماعی، به ظهور رسیده است.

دیگر حیوانات ذره ای از این توانائی را بدست آورده اند. یك گرگ جوان وقتی بدنیا میاید نمیداند كه چگونه شكار كند بلكه باید آنرا از دیگر گرگها یاد بگیرد. یك شامپانزه ماده باید از دیگر شامپانزه ها طرز مواظب از یك بچه را یاد بگیرد. نهنگها به جوانان خود "آوازهای" پیچیده تیره های خود را می آموزند و غیره.

ولی موجودات انسانی به درجه ای كیفیتاً بالاتر دنیای خارج را در هم آهنگی با یكدیگر، بوسیله سازمانهای ارتباطی و اجتماعی ـ یاد گرفتن، یاد دادن، مبارزه كردن ـ بطرق گوناگون تغییر میدهند (و بوسیله آن تغییر میكنند.) ما میتوانیم طی نسلهای بسیار، تجربه را انباشت كرده، تاریخ مان را ثبت كرده، خود را به شرایط متغیر تطبیق دهیم، تعیین كنیم چه پراتیكهائی را میخواهیم رایج كنیم و كدامین را بدور افكنیم، یا چه پراتیكهای جدیدی را شروع كرده و گسترش دهیم. ما میتوانیم بوسیله تاریخ اجتماعی جمعی مان و مبارزه، گذشته را جمعبندی كرده، حال را تحلیل كرده، و برای آینده نقشه بریزیم. و از این نظر ما روی این سیاره منحصر بفرد هستیم.

تمام چیزهای زنده روی زمین بهم ارتباط دارند

در شروع زندگی روی زمین، تركیب شیمیائی آبها و اتمسفر چنان بود كه ذراتی از بعضی مواد شیمیائی ارگانیك میتوانستند بیكدیگر چسبیده و خود را با پوسته ای محصور كنند كه درون آن واكنشهای شیمیائی گوناگونی میتوانست رخ دهد. اینها نمونه های اولیه از نخستین سلولهای زنده بودند كه میتوانستند انرژی جذب كنند، رشد كنند، تقسیم شوند و بتدریج حتی شكلی از برنامه ریزی ساده ژنتیكی را از نسلی به نسل بعد انتقال بدهند. امروزه، شرایط محیط زیست خیلی متفاوت است، و سلولهای جدید اینطور از هیچ شروع نمیكنند. این بدان معنی است كه تمام سلولهای زنده امروزی در تمام موجودات زنده، همه فرزندان آن نخستین سلولهای زنده روی این سیاره هستند! بشكرانه تكامل تاریخی اشكال زندگی از طریق مكانیسم انتخاب طبیعی، امروزه انواع و اقسام شكل زندگی روی این سیاره موجود است. اما اگر به عقب بازگشته و اجداد كلیه موجودات زنده را ردیابی كنیم، همه ما به همان نخستین سلولها میرسیم. و همه ما با یكدیگر نسبت داریم.

خلاصه كلیه این مطلب چنین میشود: میدانیم كه ما با كل ماده در این كهكشان وجه اشتراكهای بسیاری داریم و حتی بیشتر از آن با كلیه موجودات زنده روی این سیاره وجه اشتراك داریم. آنچه كه ما را به معنائی "ویژه" مینماید قطعاً زنده بودن ما نیست (از هر چه بگذری، بسیاری چیزهای اطراف ما زنده اند!) بلكه ویژگی ما در آنست كه ما در حال حاضر تنها شكل زندگی روی این سیاره هستیم كه (خوب یا بد!) بیشترین قابلیت را در این امر بدست آورده ایم كه بطور جمعی از طریق ابزارهای اجتماعی شرایط زندگی خودمان و سیاره مان، را تغییر دهیم.

و ما قادر هستیم این كار را بكنیم نه به این دلیل كه اكسیژن تنفس میكنیم، خون در رگهایمان جاری است، یا انگشت شستمان را مك میزنیم، و نه حتی به این دلیل كه با مغزهای انفرادی مان "فكر" میكنیم. ما قادریم این كار را بكنیم زیرا تمام عمرمان را در همآهنگی با دیگر موجودات انسانی، بعنوان بخشی از جامعه انسانی، زندگی و مبارزه میكنیم. "زنده" بودن در خودش آن چیزی نیست كه واقعاً ما را بعنوان موجودات انسانی متمایز میكند. بخشی از جامعه بشری بودن كنه مسئله است.

زندگی با تمام پیچیدگی و گوناگونی اش یقیناً زیبا، اعجاب انگیز، و ویژه است. اما درك و قدرشناسی عمیقتری از زندگی، منجمله زندگی انسانی، باید شامل فهم این حقیقت باشد كه نه ممكن و نه حتی دلخواه است كه سعی شود تمام زندگی، تمام ایام، حفظ شود.

مرگ یك واقعیت ضروری از زندگی روی این سیاره است. مثلا، اغلب گیاهان و حیوانات بیشتر از آن تعداد كه به بلوغ میرسند بذر و جوانه تولید میكنند و این امر معمولا تضمین میكند كه بعضی بقاء یابند. حیوانات اگر بقیمت دیگر حیوانات و گیاهان تغذیه نكنند نمیتوانند زندگی كنند. گیاهان بخشاً از گیاهان و حیواناتی كه زمانی زنده بوده اند و اكنون در خاك پوسیده و تجزیه میشوند، تغذیه میكنند. ما انسانها برای تضمین سلامت و صحت وجودمان گیاهان و حیوانات را بخاطر غذا میكشیم، حشرات آفت زا را میكشیم، برای كشتن باكتریهای زنده كه به بدن ما حمله میكنند آنتی بیوتیك میخوریم.

اما كشتن جنین انسان یا فوتوس در عمل سقط جنین جدل انگیزتر از همه اینهاست ـ حتی با وجود آنكه فوتوس و جنین بخشی از بدن زن می باشد و حتی در حالیكه كنترل بازتولید برای سلامت و صحت وجود زنان كه موجودات انسانی كاملی هستند تعیین كننده میباشد. با سقط جنین ضدیت می شود.

همچنین لحظات زیادی وجود دارد كه در آن انسانها، موجودات انسانی دیگر را میكشند، بعضی اوقات از روی لاابالی گری، بی ملاحظگی، استعمارگرانه، و بعضی اوقات بنام خیر اجتماعی برتر برای نفع كل جامعه. این عینیتاً توجیه پذیر است و برخی اوقات خیر.

واقعیت آنست كه موجودات انسانی اغلب باید زندگی را برای اینكه زندگی دیگری را حفظ و غنی كنند ، خاتمه بخشند.

اینكه چنین عملی درست است یا نه بسته به این است كه در هر اوضاع معین چه چیزی مهمتر است؛ و در اساس مسئله اینست كه آیا ارجحیت ها و تصمیمات واقعنً بنفع اكثریت بزرگ مردم و نهایتن تمام بشریت هست یا خیر؟

خلاصه نكات عمده

1- ما و تمام موجودات روی زمین ـ مرده و زنده ـ از "مواد ستاره ای" ساخته شده ایم.

2ـ پدیده های زنده روی زمین بطور عموم از یك سلول زنده یا بیشتر ساخته شده اند. و تمام موجودات زنده روی زمین با هم نسبت دارند و از اخلاف اولین موجودات تك سلولی روی این سیاره هستند.

3ـ انواع مختلف موجودات یا ارگانیسم های زنده در این خصوصیات مشترك هستند:

ـ توانائی رشد و سوخت و ساز انرژی.

ـ توانائی بازتولید.

ـ و توانائی جذب تغییر و انتقال آن به نسلهای بعد.

4ـ موجود انسانی با دیگر موجودات زنده این سیاره خصوصیات مشترك بسیاری دارد. آنچه ما را "متفاوت" از دیگر موجودات می نماید داشتن آن خصائلی نیست كه دلالت بر "زنده" بودن ما می كند. مگر این نیست كه "زندگی" های بسیاری در اطراف ما وجود دارد؟ آنچه كه ما را متفاوت، یا "ویژه" می نماید، این است كه ما توانائی خود در تغییر دادن شرایط زندگی را از طریق ابزارهای اجتماعی ـ بوسیله زندگی و مبارزه كردن در هماهنگی با دیگر موجودات بشری در خلال تمام زندگیمان ـ به درجه ای بالاتر از هر تیره دیگری تكامل داده ایم. پس بخشی از جامعه بشری بودن

(و نه صرفا زنده بودن) جوهر چیزی است كه ما را انسان می كند.

امضاء محفوظ

t.me/takbargi




Report Page