کشتار کرونا، میوه ستیزه با علم است!

کشتار کرونا، میوه ستیزه با علم است!

هاجر داهیم


تقديم به نرجس خانعلي زاده، فلورانس نايتينگل ايران ...باشد كه نامش تا هميشه تاريخ فراموش نشود


ویروس کرونا حیثیت نظام سلامت و آموزش پزشکی و بهداشت را بر باد داد

 سال ها قبل در حین تدریس متابولیزم نوکلئوتیدها و اشاره به بعضی از بیماری های مادرزادی و از جمله SCID و تلاش دانشمندان حیطه پزشکی برای درمان آن ها، یکی از دانشجویان پزشکی که با سهمیه پولی در کنار دانشجویان رتبه های بالا نشسته بود پرسید که آمار این افراد خیلی کم است و این مطالب به چه درد ما می خورد؟ برای وی مفصل توضیح دادم که دنیای فعلی و توسعه کشورها براساس علوم تجربی بنا شده است و همیشه دانشمندان کنجکاوانه به دنبال آن هستند که معضلات بشر را شناسایی و برای آن راه حل هایی بیابند (از جمله شناسایی و درمان انواع بیماری ها) ولی با بی کلافگی شکایت می کرد که اگر اجازه دهیم این افراد بمیرند بهتر است تا ما سختی خواندن و امتحان دادن این درس را داشته باشیم و البته این نگرش که هم اکنون نیز غالب است برای جامعه پزشکی که مرگ انسان برای پزشک آینده اش که فقط در آرزوی گرفتن یک مدرک است اهمیتی نداشته باشد بسیار خطرناک است. در مقاطع مختلف روسا و مسئولین دانشکده پزشکی و مسئولین واحد توسعه آموزش پزشکی دانشگاه نیز به بیان دیگری این موضوع را در جلسات مختلف مطرح می کردند و خواستار آن بودند که بعضی از سرفصل های مصوب دروس بیوشیمی رشته پزشکی به دلیل سخت بودن و به اصطلاح به دردنخور بودن برای دانشجوی پزشکی تدریس نشوند. استدلال آن ها این بود که جامعه ما بیماری های شناخته شده و معمولی بومی دارند که دانشجو فقط باید آن ها را فرا بگیرد. این طرز فکر با معیارهای پیشرفت و توسعه همخوانی نداشت و بیشتر یک نگاه درون نگر و توجیه کننده بود تا نخواهد خود را با چالش های اساسی و نادیده گرفته شده مواجه نماید و به قول معروف نگاه غالب این بوده و هست که سری که درد نمی کند را دستمال نمی بندند! پر واضح است که بیماری های متابولیک و ارثی و به طور کلی بیمار های کمتر معمول در جامعه ما نیز وجود داشته و خواهد داشت ولی نگاه منفعت طلبانه حاکم بر حیطه پزشکی تعمدا آن ها را نادیده گرفته است تا برای خود دردسر و کار اضافی درست نکند. همین نگاه از بدنه مسئولین که عمدتا هم با استفاده از رانت های مختلف به مدارک و موقعیت های مدیریتی در عرصه درمان و آموزش و پژوهش رسیده اند به دانشجویان نیز منتقل شده و حتی دانشجویان مستعد نیز بعد از یکی دو ترم متوجه این موضوع می شوند که دانشگاه محل درس نخواندن است، چون دادن مدرک به هر کسی که از هر طریقی وارد دانشگاه علوم پزشکی شده باشد تضمین شده است. بنابراین ما به جای آنکه در یک روند معقول آموزش و یادگیری بین استاد و دانشجو درگیر شویم تا دانشجو در رشته و تخصص مربوطه اش کارآمد شود وارد یک بازی تکراری روزمرگی برگزاری کلاس هایی می شویم که تنها با زور و ضرب حضور و غیاب دانشجو را به آن می کشانیم و سطح درس مان را بر اساس داستان کبود زن قزوینی آن چنان طراحی می کنیم که ذره ای دچار خستگی و ملالت و رنج درس خواندن نشود و خاطر مبارک و روح لطیفش آزرده نگردد تا ارزشیابی استاد خدشه دار نگشته و ترفیع پایه و ارتقایش پا در هوا نماند. بدین ترتیب استاد و دانشجو با سو استفاده از موقعیت خود به یک توافق مرضی الطرفینی که دلال آن نیز مسئولین آموزشی هستند رسیده و یادگیری و سلامت مردم نیز وجه المعامله آن می شود. شاید ورود ویروس کرونا این حسن را داشت که به این نمایش تهوع آور همراه با شوآف های وسیع طرح تحول سلامت، طرح تحول آموزش پزشکی و پیشرفت پژوهشی با تولید مقاله و همه اولدرم بولدروم های مسئولان وزارت بهداشت را بر باد دهد و نشان دهدد که کشتی هایی که سازندگان آن ها بر شکست ناپذیریشان اصرار دارند تنها برای نمایش دادن در ساحل ساخته شده اند و در صورت جدا شدن از اسکله با اولین طوفان به قعر دریا فرو خواهند رفت. در حالی که من و دیگر همکاران بر وخامت اوضاع صحه می گذاریم یکی از مدیران با بیست و چند سال سابقه و بی تفاوتی می گوید ویروس کرونا مشکلی نیست مثل بقیه بیماری ها عده ای را مبتلا می کند و عده ای تلف شده و بقیه خوب می شوند! ظاهرا اساس فهم ما از علم و دانش با اصول علمی شناخته شده بین المللی متفاوت است و اصول علمی برای ما فقط در صورتی قابل قبول است که با منافع گروهی و جناحی و عقیدتی مان در تضاد نباشد. در اینصورت این سوال اساسی را باید جواب داد که اگر ما با متون علمی مشکل داریم چرا منابع درسی مان را بر اساس آن ها تعیین می کنیم و چرا مسئولین محترم خود برای تدوین متون پزشکی عقیدتی سیاسی اقدام نمی کنند؟ به نظر می رسد که به دلیل عقب ماندگی فکری و علمی چند صد ساله کشورما نسبت به کشورهای پیشرفته غربی ذهن دانشجویان و مسئولین علوم پزشکی توانایی درک متابولیزم نوکلئوتیدها و بیماری های ژنتیکی و ژن درمانی که مشکلات روز آن هاست را ندارند.


لذا برای آشنا کردن آن ها با اهمیت علم پزشکی، وقایع تاریخ علم پزشکی در چند صد سال قبل را باید برای آن ها تدریس کنیم تا به مواردی همچون بیماری هایی مثل طاعون و وبا و اهمیت قرنطینه کردن را یاد بگیرند و درک بیماری واگیردار کرونا برایشان قابل فهم شود. علی ایحال ما نیز اگر نخواهیم تجربه دیگران که اساس پروتکل های سازمان بهداشت جهانی را تشکیل می دهد را سرمشق قرار دهیم خود نیز باید تبعات آن را تجربه کنیم و نمونه عبرتی برای دیگران در این سیر تکامل نگرش شویم. در دنیای مدرن امروز محکوم به درک و فهم این موضوع هستیم که بیماری های مسری محدود به کشور و جمعیت و قوم و دین و مذهب خاصی نیستند تا مجبورشان کنیم مطابق میل ما عمل نمایند. شاید زمان فعلی دوره بحرانی سختی باشد ولی بهترین درس است برای تجدیدنظر در سیاست های سلامت و آموزش و پژوهش مربوطه تا از آسیب بزرگی که به این حطیه زده ایم و صرفا منفعت خود را از آن طلب کرده ایم دست برداشته و مسئولانه حقایق و واقعیت های علمی را به سود خود تغییر ندهیم. اصل اساسی یادگیری را مخدوش نکنیم و موانع مقابل آن را برداریم. در این رابطه یادگیری از رویدادهای ناگوار که مسیر حرکت ملت ها را تغییر داده و نگرش آن ها را متحول می کند نقطه عطف است. نقطه عطفی که برای جامعه پزشکی رفتار و نحوه مواجهه همه ما اعم از مدیر و مسئول و استاد و دانشجو و پزشک و محقق و بیمار و ...را در آینده تغییر دهد تا ثمرات آن را به طور عینی در بهبود سلامت جامعه ببینیم و همه طرف ها سهم عادلانه خود را دریافت کنند. نه مسئولین مجبور شوند به دلیل اهمال و کوتاهی در انجام وظایف محوله با بی صداقتی در پاسخگویی به مردم رفتار کنند. نه بیمار بدون درمان بماند و نه استاد و پزشک تاجر و کاسب و دلال شود و نه پرستار به حق و حقوق خود نرسد. به عبارت دیگر عقل و وجدان و منفعت ملی حکم میکند که دست از بحران های خود ساخته برداریم و اعتماد از دست رفته ملت را برگردانیم. قطعا بلای کرونا نیز مانند سایر بحران های خود خواسته متعدد که با چشم پوشی عامدانه و سر زیر برف کردن های متوالی به پیش بینی ها بر سر مردم ایران نازل شده است -هر چند سخت خواهد گذشت. ولی ملت دیگر قبول نخواهند کرد که هزینه همه این بی تدبیری ها را بپردازند و کرونا را همچون سیل و زلزله فراموش نخواهند کرد و مسببین آن را نخواهند بخشید.مسئولینی که در نمایش تحقیق و پژوهش با یکدیگر مسابقه گذاشته اند و از جیب ملت سالیانه میلیاردها تومان را خرج تولید و چاپ مقالات کذایی و سمینارها و کنگره های کذایی عمدتا بیهوده می کنند تا نشان دهند پیشرفت علمی کشور جایگاه بالایی دارد ولی در عین حال از تهیه ساده ترین اقلام پیشگیری ( ماسک 1000 تومانی و الکل) و درمان برای مردم عاجزند برای ملت چه پاسخی خواهند داشت؟ ناکارآمدی و ناتوانی وزارت بهداشت این روزها پزشکان و پرستاران و کادر درمانی بیمارستانی را در معرض تهدید مستقیم بیماری قرار داده است و تعداد زیادی از این بزرگواران که به مثابه سربازانی هستند که بدون آموزش کافی و تجهیزات لازم به جنگ این بیماری فرستاده شده اند و به دلیل عدم حفاظت های لازم و عدم پروتکل های اجرایی و عدم آمادگی لازم برای مواجهه جان خود را مظلومانه از دست داده اند و به عبارت دیگر وزارت بهداشت حتی از نیروی درمانگر خود نیز نتوانسته است مراقبت کند چه برسد به نجات جان بیمار. بیماری های واگیردار و دیگر بحران ها ملت های دیگر را نیز در همه اعصار درگیر کرده و در این حرکت تاریخی هیچ راهی به جز جایگزینی عقلانیت بر جهالت و استفاده از جربیات و دستاوردهای علمی وجود ندارد.

Report Page