White fox

White fox

https://t.me/SmeraldoZone

_عالیجناب ،اون اینجاست

امپراطور بلوند لبش رو گزید و صداش رو بالا برد تا خدمتکاری که پشت در ایستاده بشنوه.

+بزار بیاد داخل و خودت از اقامتگاهم بیرون برو.

در چوبی اتاق باز شد و امپراطور تونست قامت بلند پسری رو ببینه که با لباسهای اشرافی و سری پایین وارد اتاق شد. موهای کوتاه سفیدش از لحظه اول باعث درشت شدن چشمهای یونگی شد و پسر، دستش رو جلوی دهنش گرفت تا اشراف زاده سفید مو، صدای حیرتش رو نشنوه.

+پس راست میگفتن، تو همون روباه سفیدی.

پسر سرش رو بالا نیاوره، تعظیمی کرد.

_جانگ هوسوک هستم عالیجناب.

یونگی دستش رو توی هوا تکون داد.

+میدونم کی هستی، روباه سفید. یه کلاهبردار.

هوسوک دهنش رو باز کرد تا چیزی بگه اما گوشه هانبوکش رو توی مشتش فشرد و سکوت کرد. اون در مقابل امپراطور ایستاده بود و هر حرکت کوچکی میتونست باعث از دست دادن سرش بشه.امپراطور از روی صندلیش بلند شد و قدم زنان به سمت پسر مو سفید جلو اومد. 

+توهم متفاوتی، درست مثل من. یکی که از نژاد این کشور نیست، ناخالصی داره.

به پسر رسید و با گذاشتن دستش زیر چونه هوسوک سرش رو بالا آورد و به چشم های درشتش خیره شد.هوسوک از چیزی که دید شوکه شد، همه میگفتن امپراطور یه شیطانه و این اولین بار بود که هوسوک، از نزدیک میدیدش.

+ما متفاوتیم و در عین حال به هم شبیهیم. دوتا طرد شده، دوتا شیطان. ولی تو خالص تر از منی، تو خون سلطنتی نداری، واسه همین موهای تو طلایی نیستن. و من میخوام طعم خالص ترین پسر متفاوت دنیا رو بچشم جانگ هوسوک.

و خم شد و با گونه های سرخ شده ش، لبهاش رو به لبهای صورتی پسر شوکه چسبوند و بوسیدش. وقتی دست روباه سفید به آرومی دور کمرش حلقه شد، بین بوسه دوطرفه شون نیشخندی زد. روباه سفید طعمه خوبی شکار کرده بود، اون هم نه هر طعمه ای، بلکه یه گربه اشرافی رو شکار کرده بود. 

Report Page