Vin ,
گفتم میشه نهنگ تو باشم؟ گفت باز شروع کردی؟ تکون نخور انقدر، دارم نقاشی میکشم مثلا. گفتم نهنگ نمیخوای؟ گفت نه. گفتم نهنگ نمیخوای یا نمیخوای من نهنگت باشم؟ گفت جفتش. دیگه تکون نخوردم. خوابش که برد، رفتم یواشکی نگاهش کردم. لبخند، مهربون، با مروارید دندان و گندم پوست و اصلا اونقدر قشنگ بود که فهمیدم چرا نمیخواد نهنگش باشم.استخون دلم پوسید، نیومد. حرف یادم رفت، نیومد. بچهها رو شاخههام تاب ساختن، نیومد. مرغ دریایی مهره کمرم رو هدیه داد به جفتش، نیومد. راست گفتهبود، نهنگ دوست نداشت. خواب بود، رفتم دم گوشش یواش گفتم کاش نگران از دست دادنم بودی. نگاهکردم به نقاشیش، دیدم خودش رو کشیده که داره من رو میبوسه. زیرش نوشتهبود نداشتنت بهتره از داشتنت و از دست دادنت. برگشتم به ساحل، یه استخون نهنگ سرگردون شدم تو دریای شور. ایندفعه یهجوری گم شدم که دیگه پیدام نکنه کسی. اگه دیدیش، بهش بگو نهنگت گفت یهبار بوسیدمت، یهعمر لبام مست بود.
همین.