پدران بنیان گذار آمریکا در برابر ترامپ

پدران بنیان گذار آمریکا در برابر ترامپ

به قلم بردفورد دی لانگ / برگردان: مجتبی رحیمی


در سالهای اولیه جمهوری آمریكا، جیمز مدیسون به هموطنان خود هشدار داد سیستمی که آن ها برای حکومت برگزیده اند، فقط در صورتی پایدار خواهد ماند كه؛ اولا به اصول نمایندگی(انتخابات) پایبند باشند، وانگهی در چارچوب نظم حکومت کنند. به نظر می رسد در دوران دونالد ترامپ، این دو شرط دیگر دوام ندارند.

از آغاز تجربه دموکراسی آمریکایی، الکساندر همیلتون، یکی از بنیانگذاران آمریکا، شک و تردیدی جدی در مورد دموکراسی داشت. او در مجموعه مقاله های فدرالیسم، نوشت: «غیر ممکن است که تاریخ جمهوری های کوچک یونان و ایتالیا را بدون احساس ترس و انزجار در حالت تعلیق دائمی بین استبداد افراطی و هرج و مرج مطالعه کنید.

اما همیلتون ستایش گر برخی از اصول آن ها هم بود از جمله: «توزیع منظم قدرت در دستگاه های مجزا(مقدمه ای برای نظارت و تعادل قانونی). نهاد دادگاه ها متشکل از قضاتی که ادارات خود را به خوبی اداره می کردند و نمایندگی مردم در مجلس قانونگذاری. او نوشت: این ها ابزار قدرتمندی هستند که به وسیله آن برتری های حکومت جمهوری حفظ می شود و نواقص آن کاهش می یابد.

 با این حال، پیشرفت هایی در "علم سیاست" که همیلتون شناسایی کرده بود، می توانست به همان اندازه در مورد نظام های سلطنتی_جمهوری نیز صادق باشد و در واقع این پیشرفت ها از سلطنت پدید آمدند. پادشاهان پلانتاژنه که بین قرن دوازده تا قرن پانزدهم در انگلستان حاکم بودند، قوه قضاییه را حرفه ای کردند و پیش شرط تایید پارلمان قبل از وضع مالیات را ایجاد کردند. به همین ترتیب، بوروکراسی حرفه ای و توزیع قدرت که انتظار می رود در یک جمهوری پیدا شود، در شورای کاستیل تحت سلطنت فلیپ شانزدهم پادشاه اسپانیا در قرن شانزدهم هم وجود داشت.

 نهادهای سیاسی مورد علاقه همیلتون به همان اندازه توانستند سلطنت را به سمت جمهوریخواهی پیش ببرند، پس چرا او اعتماد زیادی به شکل حکومت جمهوری داشت؟ او هرگز به این سوال پاسخ نداد، اما یکی دیگر از بنیانگذاران آمریکا، جیمز مدیسون، توجه زیادی به این سوال کرد.


بر اساس مقالات مجموعه فدرالیسم، مدیسون دو ایده مرکزی را مطرح می کند: (1) نمایندگی که او از آن استقبال کرد. و(2) جناح و حزب، که او نسبت به آن هشدار داد.

مدیسون انتظار داشت نمایندگان منتخب از منظر بیرونی منافع مردم و دانش و ایده های آنها را بررسی کنند وبازتاب دهند.  اما او همچنین امیدوار بود که مقامات منتخب از جهت درونی، به دولت و یک دیگر نظارت کنند تا اطمینان حاصل شود که سیاست ها به درستی طرح شده اند. از طریق سیستم نمایندگی معقول، یک جمهوری خواه می تواند از مزایای حرفه ای سازی و تخصص گرایی و همچنین مزایای عمومی ایده های جدید از جامعه برخوردار باشد.

در عین حال، مدیسون بر اهمیت اجتناب از حزب بازی تاکید کرد، که او آن را اینگونه تعریف می کند، «برخی از شایع ترین انگیزه ها و یا علائق، ناسازگار به حقوق دیگر شهروندان، و یا منافع دائمی و کلی جامعه». البته، سلطنت یا اشرافیت، چیزی جز یک جناح و گروه نیستند، چیزی که کاملا تحت کنترل یک خانواده است و پیگیری برای منافع عمومی یا در نظر گرفتن ایده های جدید در آن ها بسیار کم است.

اما در جمهوری، مدیسون مشاهده کرد، یک جناح تنها اگر اکثریت انتخاباتی را بدست آورد می تواند حکومت کند. به همین دلیل است که وقتی شما در دسته های مختلفی از احزاب و منافع قرار می گیرید، کمتر احتمال می دهید که اکثریت انگیزه مشترک برای حمله به حقوق سایر شهروندان داشته باشند. البته، مشکل این است که گاهی اکثریت با "انگیزه مشترک" مخرب ظاهر می شوند.  به این ترتیب، ایالات متحده حدود یک قرن را در نژاد پرستی گذراند. یا در نظر بگیرید آن چیزی را که امروز ما با عنوان پاک سازی قومی چروکی ها(قبیله ای از سرخپوست ها) می نامیم که در در اوایل قرن نوزدهم اتفاق افتاد. تحت یک قانون مهاجرت اجباری دولتی معروف به "رد پای اشک". وقتی دیوان عالی ایالات متحده در سال 1832 حکم داد که چروکی در واقع یک دولت خودمختار است،  پس از آن اندرو جکسون رئیس جمهور وقت، به سادگی این حکم را نادیده گرفت. او گفت:«تصمیم دیوان عالی کشور مرده به دنیا آمد.»

جکسون ایده همیلتون را که حفظ جایگاه قضاوت با رفتار مناسب بود را رد کرد. در این صورت، ترس مدیسون را تایید کرد که اگر بوروکراسی، روش تعیین شده و بحث و گفتگویی  بیش از احساسات یک جناح اکثریت نباشد، نمی تواند حوادثی را که برای دولت جمهوری به وجود می آید حل کند.

در عین حال، این مساله بیش از یک قرن پس از آن که سلطنت های قانون اساسی و نیمه قانون اساسی اروپا با بحران های سیاسی خود مواجه شدند، اتفاق افتاد، اما درنهایت آنها به سمت دیکتاتوری متمرکز سوسیالیستی یا قوم گرایی نژادپرستانه حرکت نکردند، بلکه به سوی دموکراسی بر پایه نمایندگی پیش رفتند.

تجربه جمهوری آمریکایی هنوز به نقطه بحران وجودی خود نرسیده است. اما شکی نیست ایالات متحده در دوران ترامپ در حال تجربه مشکلات است که مدیسون پیش بینی کرد، وقتی هشدار داد که «دولتمردان عاقل، قادر به ایجاد منافع عمومی همیشه در دسترس نخواهند بود».

به نظر می رسد دو مزیت اصلی دموکراسی جمهوریخواهی که مدیسون شناسایی کرده بود، یعنی نمایندگی معقول و برتری حزب گرایی از دست رفته است. برای آن که دموکراسی جمهوریخواهی، بهترین شکل حکومت باقی بماند، این دو مزیت باید دوباره بازیابی شود.

منبع: پراجکت سیندیکیت

Report Page