تیپ ایده‌آل شترمرغ دولتی-دانشگاهی

تیپ ایده‌آل شترمرغ دولتی-دانشگاهی

فرهیختگان


1. کارگزاران شبه‌دانشگاهی


تیپ ایدئال کارگزاران شبه‌دانشگاهی قابل بسط به مدیرانی است که تا آخرین لحظه در پست‌های کلان حکومتی می‌مانند بی‌آنکه مسئولیت کار خویش را بپذیرند، اما به محض خرج موقت از پست انتصابی یا شبه‌انتخابی، مدعی می‌شوند که به خانه‌ی خود، دانشگاه، بازخواهند گشت تا کار پژوهشی صورت دهند! من اینان را «تیپ ایدئال شترمرغ دولتی-دانشگاهی» می‌نامم که نه پژوهش جدی دانشگاهی و روشنفکری می‌کنند و نه حاضرند مسئولیت حضور در مقام دولتی غیردموکراتیک و مسئولیت‌ناپذیر را بپذیرند.

تیپی را در نظر بگیرید که هم مقام دولتی دارند، هم آکادمیسین متخصص‌اند، هم مدعی روشنفکر حوزه‌ی عمومی‌اند، هم در انتقاد از حکومت در ایام انتخابات چنان پیش می‌روند که سخنگوی اپوزیسیون می‌شوند و هم در همبستگی با مقامات امنیتی با یاد ایام دوران عضویت در سپاه، کمیته و اطلاعات لباس سپاهی در مجلس می‌پوشند و یا آماده‌اند تا برای سرکوب مردم گازانبر شوند.

(طبیعی است که به یاد علی ربیعی - جامعه‌شناسی با نام مستعار امنیتی «عباد» و سابقه‌ی سرکوب شوراها-اتحادیه‌هایی کارگری و توجیه‌گر سرکوب سندیکاها در ادوار پسین در جزوات مرکز تحقیقات استراتژیک مجمع تشخیص مصلحت نظام - بیفتید که در جلسه‌ی علنی مجلس برای کسب رأی اعتماد مسئولیت وزارت کار، رفاه و تعاون در پاسخ به انتقاد نمایندگان اصولگرا از سابقه‌ی امنیتی‌اش، گفت «افتخار می‌کنم که پاسدار بوده‌ام» تا دهان همگان بسته شود.)


نمونه‌ی جالب این روزها از تیپ مدیران عالی بازگشته به سفلای دانشگاه، عبدالناصر همتی است که چون در انتخابات اخیر مدعی «صدای بی‌قدرتان» شده بود، عده‌ای به طعنه او را به موضع‌گیری در مسائل مختلف -از جمله بحران کنونی آب در خوزستان- فرامی‌خوانند و او هم از سر ناچاری پاسخ می‌دهد: «در کارزار انتخاباتی،برنامه‌ام،دادن حق وتو به سازمان محیط زیست در طرحهای توسعه‌ای و افزایش اقتدار و بودجه سازمان محیط زیست برای پیشگیری از مصیبتی بود که مشابهش را در خوزستان می‌بینیم. به جای به رسمیت نشناختن حق اعتراض تشنگان، باید فرآیندهای توسعه کشور را پایدار، متوازن و مشارکتی کرد.»

غافل از اینکه، این مهره‌ی دست چندم حزب کارگزاران اگر هنری داشت، فکری برای زادگاه خودش می‌کرد که نیروگاه مفتح با آن فکر ابلهانه‌ی استخراج آب برای خنک‌سازی از طریق چاه عمیق، سفره‌های آب زیرزمینی دشت کبودرآهنگ و فامنین را منهدم کرد؛ زمین‌های کشاورزی را به فروچاله و بیابان بدل ساخت؛ و کشاورزان همدانی را آواره‌ی حاشیه‌شهرها برای کارگری نمود.

اینان نه فقط خوزستان که سراسر ایران را ویران کردند، بی‌آنکه هیچ مسئولیتی بپذیرند، تو گویی حزب کمونیست آلمان شرقی مدافع-مجری سدسازی در ایران بوده، نه حزب کارگزاران که همتی عضو آن است؛ ایشان هم رئیس بانک مرکزی کامبوج دوران خمرهای سرخ بوده، نه ایران زیر سلطه پاسداران؛ و رئیس فعلی سازمان محیط زیست هم که چوب حراج به منابع ملی زده، نه همحزبی ایشان، عیسی کلانتری، که انور خوجه از حزب کارگر آلبانی است.

2. روشنفکر-مشاور تلگرامی


اما نمونه‌ی جالب‌تر پدیده‌ی مدیر-دانشگاهی در ایران را باید در مواضع دانشگاهیان علوم انسانی در معضل برق و بحران آب یافت. چهره‌های دانشگاهی-دولتی که ما را وادار به سنجش کارنامه‌‌شان با ادعاهایشان می‌سازند، چرا که اینان نزد ما دانشجویان سابق و لاحق خود چیزی می‌گویند، نزد مقامات کشور چیز دیگر و با توده‌ی عامه هم چیزهای دیگر.

اگر تقسیم‌بندی چهارگانه‌ی مایکل بوراوی بر اساس تفکیک نوع دانش (تأملی و ابزاری) و مخاطب (دانشگاهی و غیردانشگاهی) را بپذیریم که به چهار کارکرد جامعه‌شناسی حرفه‌ای، سیاست‌گذار، انتقادی و مردم‌مدار می‌انجامد (که البته لزوماً مانعه‌الجمع نیستند) و برای هر کدام مثال‌های ایدئالی در استادان متقدم و متأخر علوم اجتماعی ایران بجوییم (برای نمونه، دکتر چلبی و سنت دانشگاه بهشتی برای کار حرفه‌ای؛ دکتر اباذری و سنت چپ دانشگاه تهران برای کار انتقادی؛ دکتر محدثی و سنت خطابه‌محور شریعتی برای کار مردم‌مدار؛ و دکتر خانیکی در وزارت علوم اصلاحات به‌عنوان کار سیاست‌گذار)، آنگاه می‌توان کارنامه‌ی این تیپ دانشگاهی-دولتی را سنجید.


برای مثال، کار محمد فاضلی (تا حد زیادی همچون دکتر جلایی‌پور در دانشگاه تهران) خلط کارکردهای چهارگانه‌ی حرفه‌ای، سیاست‌گذار، انتقادی و مردم‌مدار است، بی‌آنکه موقعیت خود را روشن سازد، هیچ‌کدام را با کیفیت قابل قبولی به انجام رساند یا به کژکارکرد نکشد.

او هم به هیئت علمی دانشگاه بهشتی افزوده شده (حرفه‌ای)؛ هم در دولت مسئولیت دارد (سیاست‌گذار)؛ هم ژست منتقد سیاست‌های کلی حکمرانی دارد (انتقادی)؛ و هم با مخاطبان غیردانشگاهی با نگاه تأملی وارد بحث توییتری می‌شود، در تلگرام یادداشت‌های عامه‌پسند می‌نویسد که زیر تک‌تک آنها اصرار دارد «اگر این متن را پسندیدید، به اشتراک بگذارید» و آن‌ها را به‌سرعت به‌صورت کتاب چاپ می‌کند (با توجه به اینکه ناشری اصلاحطلب و دوستی قدیمی او به نام جواد مظفر و «نشر کویر» هست که مایل به کتاب‌سازی شبه‌علمی باشد) و حتی برای تأثیرگذاری روی توده‌ای که حوصله‌ی خواندن ندارند، پادکست می‌سازد (مردم‌مدار).

اما نقش سیاست‌گذاری او در مسئولیت «معاون پژوهشی مرکز بررسی‌های استراتژیک» و «مدیر شبکه‌ی مطالعات سیاست‌گذاری عمومی» همچون «مشاور وزیر نیرو» و «رئیس مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی» نه سیاستگذار، که بیشتر مشاور و حتی نمایش علمی بود؛ زیرا خود او بهتر می‌داند کسانی که او را برای پست ریاست «سازمان محیط‌زیست» نپسندیدند و عبسی کلانتری را در مقام دلال و حراج‌کننده‌ی منابع آبی کشور به آن پست گماردند، به مشاوره‌ی او نیازی نمی‌بینند.

بنابراین، تمام این نقش‌ها به پروپاگاندای شبه‌علمی دولت برای تبلیغ سیاست‌ها و تهییج توده جهت پذیرش آن فروکاسته می‌شود. اینجاست که او حتی به نقش مبلغ کاندیدای انتخاباتی دست چندم حزب کارگزاران برای تداوم دولت فعلی در مفتضح‌ترین انتصابات ریاست‌جمهوری هم تن می‌دهد.

و در نهایت، تمام این‌ها تحت عنوان «دغدغه‌ی ایران» - آن‌هم ایرانی بر «لبه‌ی تیغ» - برای مردم، دانشگاه و دولت فاکتور می‌شود: مردمی که چون دیدگاه تأملی دانشگاهیان را گوش نداده‌اند، جاهل‌ مانده‌اند؛ دانشگاهیانی که اسیر ایدئولوژی‌های چپ بوده‌اند و نه درگیر کار حرفه‌ای با دانش ابزاری؛ دولت-حکومتی که چون سخن او را توجه نکرده، پس به حکمرانی خوب نخواهد رسید؛ و...


پاسخ به اینان باید چنین باشد که حالا که ایران را ویران کردید، کاش سکوت کنید و بگذارید اپوزیسیون برای ما بماند تا به‌خاطر نسل آتی هم که شده، ولو به بهای جانمان، دمار از روزگارتان دربیاوریم.

رضا نساجی


Report Page