@telegraph

@telegraph


#148


_چون که من دوستت دارم


چندبار تند تند پلک میزنم.این چی داشت میگفت؟؟یعنی چی؟؟؟


_من...منظورت...چیه؟؟؟


_خیلی واضحه... دوست دارم پریماه.

من عاشقت شدم،تو لیاقتت یه زندگی راحته،نه کتک خوردن از دست یه آدم مریض...


_این امکان نداره.توبرادر شوهرمی،من...


میاد جلو دست میذاره رو لبمو اجازه نمیده حرفمو ادامه بدم.


_هیششش...چیزی نگو،من دوستت دارم و این دفعه از دستت نمیدم.

فکرشم نکن که اجازه بدم بری تو اون خونه ای که هرلحظه داری آزار میبینی.


_ توروخدا تمومش کن.من نمیتونم به شاهو خیانت کنم.


_خیانتی در کار نیست‌ازشاهو جدا میشی...


خدایا چرا زندگی من اینطوری بود که هرکسی به خودش اجازه میداد برای من تصمیم بگیره.


با بغض نگاهش میکنم که داد میزنه


_بغض نکن پریماه،بغض نکنننن


با این حرفش قطره اشکی رو گونم میچکه.


هاکان میادجلو با دستاش صورتمو قاب میگیره و خیلی سریع لباشو رو لبام میذاره....

Report Page