× Telegraph

× Telegraph

SHAHIN_NAJAFIFAMIL

<<جنس سوم>> / <<نوشوری>>

SHAHIN_NAJAFIFAMIL

نوشوری

به قلم شاهین نجفی


<<آب اَنَه بو بورده >>

<<آب او را برد >>


ذهن ما کویر را نمی شناخت ، همچنانکه دریا حضورش عمیق و سهمگین بود، گویا تمام جهان آب است و انگار بود! انزلی باریکه ای نم دار بود در محاصره ی دریا و مرداب.

خشکی های در آب گاهی جان می گرفتند؛ گمان می کردی زیر پایت سفت است و می رفتی ودیگر بالا نمی آمدی.

دریا عاشق تن های سفید صیادان جوان است هنوز

دریا تخت خواب عمیقی ست که در آن سوی صبحانه اش خاویار سرو می شود.

تیر میخوری وبیدار می شوی واعتصاب می کنی و دوباره در تریاک غرق می شوی و می روی.

نوشوری روایت این رفتن های بی بازگشت است. نان امان می گیردت جماعت فریاد می زنند و اورا باز می دارند، سال، سال قحطی است و جان روستا گرسنگی را تاب نمی آورد.

<<درختان را ببین چگونه بغض کرده اند

شبیه ورزایی لنگم

که تیر بر گرده اش فرود آمده انگار

قهرمانی ندارد این قصه

یا دارد و کسی نیست تا قهرمانی نان آوری در قحطی را روایت کند

بربری چند شب مانده را سرخ کرد

بچه غاز همسایه را دزدید

از درختان محله بالا میوه چید

شام آخر است و جماعت فریاد می زنند

نوشوری!



منبع:IranWire


SHAHIN_NAJAFIFAMIL

Report Page