Takrole magazine
margot robbieمصاحبه ای کوتاه با مارگوت رابی
گزارشگر :
سلام مارگو از طرف مجله ی تکرول برای مصاحبه مزاحمت شدم، وقت داری دیگه؟
مارگو :
-به سلام ، مراحمید
لبخند محوی میزنم
- مگه میشه واسه شما وقت نداشت ؟
گزارشگر :
لطف داری خانومه پرحاشیه، خب
زندگیبر وفق مراد هست؟
کار جدید چه خبر؟
مارگو :
از شنیدنه حرفت خندم میگیره، سرمو پایین میندازم
- خب زندگی که بر وقف مراد نیست اما میگذره
کارای جدیدم که از دسامبر به بعد باید منتظرشون باشید
گزارشگر:
دستمو به چونممیکشمو سرمو تکون میدم
-از هارلی چه خبر ؟ قراره دوباره ببینیمش درسته؟
مارگو :
به تائید حرفت سرمو تکون میدم
- آره آره .. هارلی قراره برگرده اونم نه فقط تو یه فیلم
مکث کوتاهی میکنم
- هارلی رو قراره تو ۳ فیلم متفاوت ببینید با لباسا و کارای متفاوت، کلا قراره کمی شوکتون کنم
گزارشگر:
- واقعا هیجان انگیزه!
با ذوق میگمو ادامه میدم
-هارلی واقعا الهام بخش خیلی از ماهاست و کرکتریه که از دیدنش خسته نمیشیم!
ولی امسال پرکار تر ازین حرفایی
درسته؟
مارگو :
- خودمم از اینکه نقش همچین کرکتری رو دارم واقعا خوشحالم.. به طوری که از وقتی این نقش به من پیشنهاد شد من شروع کردم به خوندن همهی کمیکای هارلی بعدش یهو ... دیدم که این شخصیت فوق العادس.
کنار گردنمو میخارونمو نفس عمیقی میکشم
- خب آره تو این دوسال میشه گفت تقریبا ۱۱ تا پروژه جدید هست که دارم روشون کار میکنم... و اونی که بیشتر از همه سروصدا کرده روزیروزگاری در هالیوود هستش..
گزارشگر:
- توی اون فیلم با لئو و برد همکاری میکنی آره؟ باید هیجان انگیز باشه
داری پله های موفقیتو دوتا یکی بالا میری! واقعا محشره.
پیشونیمو خاروندمو یکم سرمو کج کردم
-بریم سراغ حواشی؟
هفته ی پیش تقریبا اینترنتو منفجر کردی، اگه دوست داشته باشی یکم راجب رابطه ی پر سروصدات با کریس اونز و سباستین استن صحبت کنیم!
مارگو :
دستمو بهم گره میزنم
- واقعا نمیتونم حسم از این موضوع که با لئو، برد و آل پاچینو همبازی هستمو بگم خیلی هیجانانگیزه خیلی!
کمی چشامو ریز میکنمو لبامو روهم فشار میدم
- البته البته
اینجوری مسائل واسه خیلیها واضحترو روشنتر میشه.. میدونی قضیه قضاوتا و اینجور چیزا
گزارشگر :
- پس خودت شروع کن،
چطور شد که رابطتتون به آخرش رسید با کریس؟
مارگو :
نفس عمیقی میکشمو سعی میکنم لبخندمو حفظ کنم
- خب مشکلاتِ گذشتمون رو زندگیمون تاثیر گذاشته بود
این ادامه دادنِ واسمون سخت بود
مکث کوتاهی کردم
- و بعد از اون رابطه من با سباستین.. فقط شوخی بود که یهویی جدی شد
وگرنه من هنوز عاشق کریسم و رابطه منو سِب دوستانس.
گزارشگر :
پس میگیشایعات راجب تو و سب حقیقت ندارین درسته؟
ابرومو بالا دادمو چندثانیه مکثکردم
-رابطتت با ژاویا چطوره؟
یکی از بهترین دوستیای تکرول که اتفاقا شایعات زیادیم درست کرد!
شایعه ها رو رابطتتون تاثیر نزاشته؟
مارگو :
- اره، هیچکدوم حقیقت ندادن
با شنیدنِ اسم ژاویا لبخندی میزنم
- خب راستش منو ژاویا انقدر نزدیکیم بهم که باعث به وجود اومدن اون شایع ها شدیم.. و خب راستش چرا این رو رابطمون زیاد تاثیر گذاشته بود.
گزارشگر:
- الان اوکی این دیگه؟
روابطتتون بهتر به نظر میرسه
منتظر موندم تا تاییدمکنی
مارگو :
به نشونه تایید حرفت سرمو تکون دادم
- اره خداروشکر الان همه چی خوبه
گزارشگر :
-مرسی از وقتی که گذاشتی؛
حرفی هست که دوست داشته باشی بزنی؟
مارگو :
خواهش میکنم کاری نکردم..
خب، فقط مواظب حرفا و کارامون باشیم
بعضی حرفا بعضی کارا بدجور میشکونن
دنبالِ دوستیِ باشیم نه آتو واسه پریدن به هم
و سعی نکنیم به زور صاحبِ چیزی شیم.
ممنون بابت همه چی.