T.

T.

بلوط🌰

کلافه به مردی که با صورت زخمی و خونی کنار دیوار نشسته بود، نگاه کرد و پوفی کشید؛ با حرص رو به روش، روی زانوش نشست و چونه‌ی پسر رو بین انگشت‌هاش گرفت. درحالی که زخم‌های صورت چان رو بررسی میکرد، اروم پرسید

″دعوا کردی رئیس؟ ″

چشم‌هاشو روی هم فشار داد تا ارامشش رو به دست بیاره؛ همه‌ی کارکنان بار، با تعجب و کنجکاوی دورشون ایستاده بودن و به اون دو نگاه میکردن.

رئیس بداخلاق و جدیشون با یکی دعوا کرده بود و این موضوع از هرچیزی تو اون دنیا براشون عجیب تر بود.

″الان نباید سر کارتون باشید؟ ″

چان درحالی که به مینهو خیره بود، با جدیت گفت و به افرادی که دورش حلقه زده بودن نگاه کرد.

بعد از چند دقیقه، فقط خودش و مینهو تو اون سالن قرار داشتن و مینهو نمیدونست باید چه عکس‌العملی نشون بده؛ اینجوری نبود که چان براش ترسناک باشه ولی بازهم نمیتونست سرش داد بزنه و سرزنشش کنه.

بدون حرف از چان دور شد و بعد از دقایقی، همراه با جعبه‌ی کمک‌های اولیه برگشت و کنار چان نشست؛ درحالی که داخل جعبه‌ی سفید رنگ دنبال وسایل مورد نیازش میگشت، گفت

″چرا مواظب خودت نیستی هیونگ؟ چرا هردفعه مجبورم میکنی صورتت‌رو زخمی ببینم؟ ″

وقتی جوابی از چان نگرفت، آهی کشید و بدون حرف دیگه‌ای، سرش‌رو بلند کرد و پنبه‌ی آغشته شده به ماده‌ی مورد نظرش رو جلوی صورت چان گرفت، قبل از اینکه کارش‌رو شروع کنه گفت

″میخوام زخمتو تمیز کنم، ممکنه یکم بسوزه″

نمیتونست مستقیم به چشم‌های کرد نگاه کنه و نگاه خیره‌ی چان، باعث دستپاچگیش میشد. نفس عمیقی کشید و به زخم روی گونه‌ی پسر خیره شد. 

وقتی مچ دستش بین انگشت‌های چان اسیر شد، با تعجب نگاهش رو به پسر دوخت و پرسید

″چیشده هیونگ؟ درد داری؟ چیزی شده؟ ″

وقتی جوابی از چان دریافت نکرد، با اضطراب لبش رو گزید و به پسری که متفکر به صورتش خیره شده بود، نگاه کرد.

چان نفس عمیقی کشید، با جدیت به چشم‌های مینهو خیره شد و پرسید

″چی میشه اگه بخوام ببوسمت؟ ″

Report Page