Sweet baby

Sweet baby

http://T.me/BTS7_Officiall

با تمام توانی که داشت در رو پشت سرش محکم بهم کوبید واقعا اون مردک عوضی به چه حقی همچین کاری کرده بود؟! کلاه گذاشتن سر کیم نامجون؟! کسی که نصف سئول دستش بود؟!البته موادا با پولایی که دزدیده بود برای کسی مثل کیم نامجون پول خوردشم نبود ولی باز هم اون از خیانت کردن بدش می اومد...

داخل موج عظیمی از افکارش غرق شده بود که در اتاقش با صدای قیژ مانندی باز شد و بعدش صدای آروم چکمه های اون کسی که بدون اجازه وارد اتاق شده بود...خب کسی حق نداشت بدون اجازه وارد بشه اصلا کسی جرئت نداشت به در دفترش نزدیک بشه جز مواقع ضروری و تنها کسی که اجازه ورود داشت فقط دست راستش بود یا به عبارتی دیگه فقط دوست پسرش اجازه ورود داشت چشماشو رو از پنجره شیشه ایه روبروش گرفت و بست سرشو با آرامشی که فقط پسرکش میتونست بهش هدیه بده به عقب برد و نفس عمیقی کشید تا عطر دلنشینش رو استشمام کنه بعد از چند ثانیه دستایی گرم رو روی شونه هاش حس کرد و بعدش صدای ترکیدن آدامسی که داشت میجوید.

-اوه کی به خوش جرئت داده تا ددی من رو اذیت کنه؟!

اولش از ددی گفتن دوست پسرش تعجب کرد ولی لبخندی زد و همونطور چشم بسته دستای مردونشو گذاشت روی دستای ظریف پسر

+جینا...میشه بیای روی پام بشینی؟!

جین یکی زد پس کله نامجون و بعدش رفت روی رون پای چپش نشست 

-نمیگفتی هم میومدم جناب ددی 

نامجون با پس کله ای که جین بش زد چشماشو با تعجب باز کرد ولی وقتی لباسای جین رو دید بیشتر تعجب کرد 

جین دستاشو دور گردن مرد حلقه کرد و دوباره آدامسشو که مزه توت فرنگی میداد ترکوند 

-آه میدونم خوشگل شدم حالا لازم نکرده اینجوری قورتم بدی

باورش نمیشد جینی که همیشه لباسای اسپرت میپوشید الان یه دامن سبز رنگ که تا رون پاش میومد و یه لباس مشکی که روی یقش خطایی به رنگ دامنش بود پوشیده بود و با یه روبان سبز رنگ به شکل پاپیونی موهاشو بسته بود 

+هی جین ای...این اینا چیه پوشیدی؟!

-اوه تازه لاکم زدم 

بعد از حرفش دستاشو آورد بالا و به نامجون نشون داد

-خوشگله؟!میخواستم لاک سبز بزنم ولی دیگه قرمز زدم آهه پدرم درومد تا زدم ول... 

نامجون به سرعت نور جین رو بغل کرد و بوسه ای روی گردنش کاشت 

+هیسس...هیچی نگو بیبی کوچولوم آههه جینا میخای منو دیوونه کنی نه؟!

بغض ساختگی کرد و ادامه حرفشو زد

+من طاقتشو ندارم جینا اینکارو با من نکنن 

جین حلقه دستاشو دور کمر مرد باز کرد و سرشو آورد بالا خنده ای کرد و دستشو گذاشت روی سینه چپ مرد 

-اوه مطمئن خودت طاقت نداری یا...

بین حرفش مکثی کرد و با انگشت اشارش چند بار کوبید روی سینه مرد 

-این قلبی که صداش کل عمارتو پر کرده از تالاپ تولوپش 

نامجون بوسه ای روی لبای پفکی جین زد گازی از لب پایینش گرفت که باعث شد دهن جین باز بشه و نامجون از این موقعیت استفاده کرد و زبون سرکششو وارد اون حفره داغ و پرستیدنی کرد زبونشو روی لثه های جین که مزه توت فرنگی میداد کشید و بعد با زبونش آدامس پسرک رو وارد دهن خودش کرد...بوسه را با صدا قطع کردند که یهو جین با هین کوتاهی از پای نامجون پرید پایین 

نامجون با نگرانی از صندلی بلند شد و روبروی جین وایساد 

+جینا چیزی شده؟!ناراحتت کردم؟!

جین لبخندی به روشنایی ماه زد و بوسه ای کوتاه در حد یک صدم ثانیه ولی لذت بخش روی لبای مردش زد 

-اوه معلومه که چیزی نشده فقط...یه سوپرایز دیگه هم واست دارم 

بعد از زدن حرفش رفت سمت میز کاری نامجون و تلفن رو برداشت سرفه ای کوتاه کرد تا صداش صاف بشه شماره مورد نظرشو زد و گوشی رو گذاشت روی گوشش بعد از یه بوغ صدایی از پشت تلفن شنیده شد 

"بله رئیس؟!"

با صدایی جدی و خشک چیزی که میخواست رو دستور داد تا بیارند 

+اون چیزی که گفتم آماده رو کنید بیارید بالا به نفعتونه کارتونو خوب انجام داده باشید وگرنه میندازمتون جلوی سگا 

"چشم رئیس، مطمئن باشید به بهترین نحو انجام دادیم"

+خوبه دوتا قهوه هم با خودتون بیارید یه تلخ یه شیرین 

"چشم رئیس امری نیست"

+نه 

بعد از مکالمه کوتاهش با یکی از آدمای خودش صندلی رو برگردوند سر جای اصلیش و خودشو محکم پرت کرد روش 

نامجون روبروی جین روی میزش نشست و شروع کرد به نوازش کردن رونای سفید جین 

-گفتی برام سوپرایز داری جینا میشه بپرسم چیه؟!

+نچ 

نامجون میخواست حرفی بزنه ولی با تقه ی در ساکت شد میخواست بگه بیا تو ولی یهو یادش افتاد جین اینجا نشسته از میز اومد پایین و کت بلندشو در آورد گذاشت روی جین روبان روی سرشم در آورد گذاشت روی میز 

-امشب بیشتر برام خوشگل کن 

بعد از حرفش چشمکی زد و به شخص پشت در اجازه ورود داد وقتی در باز شد دوتا از آدمای جین وارد شدند و داخل دست هرکدومشون یه جعبه ای بود و بعد از اونها یکی دیگه وارد شد که داشت یه میز چرخدار رو هل میداد روش کلی مواد و پول بود و در آخر خدمتکاری که یه سینی دستش بود وارد شد همشون تعظیم نود درجه ای کردند و بعد رفتند

+قبل از اینکه بازشون کنی قهوه منو بده 

نامجون فنجون قهوه ای که مخصوص جین بود رو بش داد و بعد رفت سمت وسایلا در یکی از جعبه ها رو باز کرد و با سر بریده همون مردی که بهش خیانت کرده بود روبرو شد در اونیکی رو برداشت و باز با سر بریده ای روبرو شد ولی اینیکی سر دستیارش بود با تعجب برگشت سمت جینی که در کمال آرامش داشت قهوشو میخورد 

+چته چرا اینجوری نگام میکنی؟!خب تو چهار ساعت تمام داخل اتاقت بودی منم داخل این چهار ساعت همچیو ردیف کردم به هر حال منم دست راستتم دیگه نه؟!

بعد از تموم شدن حرفش نامجون با دو خودشو رسوند با جین و بدون توجه به قهوه ای که روی روی خودش و دوست پسرش ریخت جین رو بغل کرد 

-روز به روز دارم بیشتر عاشقت میشم بیبی شیرینم...

Report Page