SunະWriter:URAM☀️+چیه!؟بکهیون با لب و لوچهی آویزون و دلخوری ساختگیای نگاهش کرد.-یعنی میخوای بگی از دیدنم خوشحال نیستی؟؟جیون چشماشو بست و لبخند عصبیای زد،نفس عمیقی کشید و رو به بکهیون گفت: +همین نیم ساعت پیش دیدمت!در ضمن نه، نیستم چون داری جلوی نور آفتاب رو میگیری برو کنار. لبخند شیطونی زد و بیشتر نزدیکش شد. روش خیمه زد تا کاملا سایهش روی جیونبیوفته.هوفی کشید و غر زد:+بکهیون!خواهش میکنم الان نه.اما بکهیون دستبردار نبود و نقشه های دیگه ای تو ذهنش داشت. -عزیزم ما میتونیم همدیگهرو بغل کنیم،یا باهم تو همین استخر شنا کنیم هوم؟چطوره؟نگو که دوسش نداری!!به چشمهای بکهیون که با کنجکاوی نگاهش میکردن خیره شد.+دوستدارم انجامشون بدیم ولی از اونجایی که...ساعت گوشیشو چک کرد و ادامه داد: +قراره دقیقا تا پنج دقیقهی دیگه ورزشمو شروع کنم پس نه نمیشه. -خب میتونی بعدا ورزش کنی بیبی.با کلافگی کنارش نشست و موهاشو با کشِ کوچیکی بالای سرش جمع کرد.+یااا تو فکر کردی احمقم؟من به محض اینکه بیام تو بغلت دیگه بعدش ورزشی در کار نخواهد بود! خودتم خوب اینو میدونی.- عا و تو الان ورزشتو به من ترجیح دادی؟ جیون که میدونست اینا همش بازی کثیف بکهیونِ تا اونو بکشونه تو استخر با جدیت تمام گفت: +نه دارم به سلامتم اهمیت میدم.واضح نیست؟بکهیون که به بن بست خورده بود دوباره غر زدنش رو شروع کرد.-جیوننن! جیون خندید مثل خودش صداش کرد.+بکهیونننن! دستاشو دور کمر جیون حلقه کرد و سرشو روی شونهی جیون گذاشت و یکم بعدش سرشو توی گردنش فرو برد و تمام سعیشو کرد که قیافهش مثل یه پاپی مظلوم به نظر برسه،همونی که جیون براش ضعف می رفت.+بیخیال بکهیون.بههرحال که باید اون همه کالری رو که تو مجبورم کردی با خوردن بستنیا به بدنم اضافه کنمرو بسوزونم..حتی خوشمزه هم نبودن!! بکهیون بدون اینکه جوابی بده سرشو بلند کرد و به جیون نگاه عمیقی انداخت و کم کم لبخندش عمیقتر شد.نزدیکش شد و محکم لپشرو بوسید و باعث شد جیون از ته دل بخنده. -خب پس منم میتونم اینجا باهات ورزش کنم؟درسته؟آروم حرف میزد و لباش موقع حرف زدن روی پوست جیون کشیده میشدن و جیون عاشق این احساس بود.اما خب جیون هرگز دوست نداشت که موقع ورزش کردن کسی پیشش باشه و معذبش کنه، ترجیح میداد تنهایی انجامش بده تا راحت تر باشه.+ متاسفم عزیزم؛میدونی که ترجیح میدم تنها انجامش بدم.-که اینطور.اروم جلو رفت و بوسه ارومی رو شروع کرد اما رفته رفته بوسشون طولانی شد و همینطور لحظه به لحظه حرارتش هم شدت میگرفت.آروم اما وسوسهبرانگیز از همدیگه فاصله گرفتن.بکهیون چشماشو باز کرد و با ذوق به دوست دختر زیباش که حالا با سرخ شدن گونه هاش ناخواسته داشت براش دلبری می کرد،نگاه خاصی انداخت.چشمای جیون به حالت نیمهباز مونده بودن و با لبخند قشنگش به دوستپسرِ دوستداشتنیش زل زده بود.بکهیون هم متقابلا با دیدن لبخندش شروع کرد به بلند خندیدن و جیون به وضوح حس کرد یه نقشهی دیگهای داره تو ذهن مرد روبهروش شکل میگیره.+ به چی داری اینجوری میخندی بکهیون؟ با شیطنتی آروم و وسوسه انگیز نزدیکش شد و حین کشیدن لباش روی پوست گردنش دم گوشش زمزمه کرد:- میدونستی که میشه با بوسیدن فقط در عرض یک دقیقه 6.4 کالری بسوزونی؟اممم هنوزم مطمئنی که میخوای تنها ورزش کنی؟AU