Star

Star

_m__hs_a

_تنهام بذار میخوام کمی روی کارم تمرکز بکنم .

جیمین لب گزید و با دستهای لرزونش که با فشار به تلسکوپ چسبیده بودن گفت ...

+از اینکه حس واقعیمو بهت گفتم عصبانی شدی نه؟

تهیونگ سرشو از بین کتاباش بیرون آورد و با نفس عمیقی که کشید عینکشو از روی صورتش برداشت و درحالیکه چشمهای خسته اشو می‌مالید گفت ...

_الان وقتش نیست جیمین ، نمیدونی دارم راجع به چه چیز مهمی تحقیق میکنم؟ ما وقت زیادی نداریم . باید بفهمم اون شهاب سنگ دقیقا کجا افتاده ، اگر پیداش نکنیم نمیتونیم بدهی هامونو بدیم.

جیمین دستشو به سمت تهیونگ دراز کرد ولی قبل از اینکه بتونه شونه اشو لمس بکنه حرفی زده شد که بدجوری قلب خسته اشو زخمی کرد .

_بعد از اینکه توی پیدا کردن اون شهاب سنگ کمکم کردی ، سهمت رو از اون پول میدم و تو میتونی بری ، دیگه نیازی به وجودت نیست .

با چکیدن قطره اشکی از گوشه ی چشمش ،جیمین دستشو عقب کشید .

سالها به تهیونگ برای پیدا کردن اون شهاب سنگ کمک کرده بود ، تمام خودش ، روحش و احساسشو در اختیارش گذاشته بود ، ولی حالا اون جیمینو مثل یک تیکه آشغال دور مینداخت .

+درکت میکنم ، بعد از اینکه کارت با من تموم شد بایدهم منو دور بندازی .

تهیونگ از حس خطری که بهش دست داد از سرجاش بلند شد و با لبخند مصنوعی گفت ...

_آه جیمین این چه حرفیه تو بهترین دستیار منی .

+دستیار؟

تهیونگ با زل زدن به قطره اشک چکیده شده از صورت جیمین ، نفس عمیقی کشید و گفت ..

_حالا بهم بگو مکان سقوطو پیدا کردی درسته؟

جیمین بلند خندید و با دور شدن از تهیونگ گفت ...

+داشتم ولی دیگه ندارم .

_چی ؟؟ چطور؟

+دقیقا همون کاری رو باهاش کردم که تو میخواستی بکنی ، تو با سوء استفاده از من تنها و آخرین شانس خودت رو برای رسیدن به اون شهاب سنگ از دست دادی . 

Report Page