Slm

Slm


سلام جانم.

حالت چطور است...جواب نامه ی قبلی ام بدستم نرسید...این روز ها پستچی ها کمی احمال کار شده اند.

بگذریم...

بگذار کمی برایت دروغ بگویم ...

من اینجا حالم بی تو خوب است ...

دلتنگت نیستم...

خبری نیست، جز سلامتی تو....

غمی نیست ، جز دوری تو...

جایت خالی نیست ...

 نگران نباش ، به نبودنت عادت کرده ام ....

دیگر چشم هایم دنبال تو نمیگردند...

نگران نباش دیگر زیاد به یادت نمی افتم...

دیگر زیاد به تو فکر نمیکنم...

اگر از حال این روز هایم بپرسی....خوبم .... هستم دیگر....

به نبودنت خو گرفته ام...

هر روز مثل همیشه صبح از خواب بیدار میشوم....دیگر یادم نمی افتد که تو نیستی... انگار فراموشی گرفته ام...صبحانه؟!؟!...همممم! نه!

میروم سر کار ....دیگر گوشی را بر نمیدارم تا به تو پیام دهم و حالت را بپرسم ، یادم هست که نیستی....

ظهر نهاری میخورم و یک استکان چای را مهمان همکارم میشوم و کمی راجب روزمرگی ها صحبت میکنیم .... لابلای صحبتهایش دیگر از پنجره به بیرون خیره نمیشوم تا به تو فکر کنم....

بعد از ظهر ها هم که خستگی بعد از کار....

به در خانه که میرسم دیگر زنگ در را نمیزنم ... کلید را در قفل می اندازم و میچرخانم....

چراغ ها را هم خودم روشن میکنم...

دیگر مثل همیشه عطر وسوسه انگیز غذا های لذیدت را بو نمیکشم و به امید غذای مورد علاقه ام به آشپزخانه نمیروم....فست فودیِ سر خیابان دیگر مرا میشناسد ...سر موقع برایم غذا می آورد ....بد نیست ... همین که شکم را سیر میکند کافیست...

در خانه همه چیز مرتب و تمیز است ... لباس ها شسته و اتو کشیده اند ... ولی جوراب ها همچنان به سختی پیدا میشوند....

در لیوانی که روی روشویی گذاشته ایم حالا دیگر یک مسواک وجود دارد ....دیگر کم کم دیدن دو چهره در آینه را از یاد برده ام ... اکنون به این فکر میکنم که چطور تصویر هر دویمان در این آینه ی کوچک جا میشد .... فکر میکنم باید خیلی به هم نزدیک می شدیم...

این روز ها در خانه جز توهمی از تو دیگر باقی نیست...!

حال گلدان هایمان را هم اگر بپرسی .... خوب است ... شمعدانی ها کمی خشک شده اند ولی چیزی نیست ... کمی که آب بهشان بدهم باز سرپا میشوند...

خب...

از همه چیز برایت گفتم....

اگر چیزی را جا انداختم برایم بنویس تا از احوالات آن هم باخبرت کنم...منتظرم!

دوستدارت تا ابد....

#Nero

Report Page