See

See

𝑇𝑒𝑎 𝑇𝑒𝑎

+یونگی جان تا کی میخوای بهم زل بزنی؟

-انقدر خوابم میاد نمیتونم پلک بزنم.

با عصبانیت از جام بلند شدم.

+آخه توکه انقدر تنبلی چرا میگی بیا قرار بزاریم تو که فقط فکر خوابیدنی

+خوب چیکار کنم.

+اصلا میخواستی قهوه بخوری که خسته نشی به من چه من تا ساعت ۱۲ بیرون میمونم

-الان ساعت ۱ شبه

+پس تا ۳ میمونم

-عجبااا

+تو این همه قراری که گذاشتیم تو وسطش خوابیدی

-خوب من که مثل تو بیکار نیستمم

+اصلا من همین الان این رابطه رو تموم میکنم

صندلیرو عقب کشیدم و از کافه بیرون رفتم

-ا.ت....ا.ت شی ا.ت جاان

زیر بارون کنار جاده وایساده بودم و منتظر تاکسی بودم

+دنبالم نیا برو خونه و فقط بخواب

تاکسی دیگ رسیده بود اومدم سوار شم مچ دستمو گرفت کشید سمت خودش

کمرو به به خودش چسبوند و گفت

-آخه چیکار کنم که چشات از خواب آورم بدتره

سفت تر منو به خودش چسبود و....

🫂💋


Report Page