Second.

Second.

Niyusha

قهقه‌ی بلند و چشمان قرمز شده از شرارتش رو به سمت معشوقه‌ی خواستنیش برمیگردونه و لب میزنه:


« تو تبعیدم کردی! تبعیدم کردی به جایی که نتونم چشمات رو ببینم، حرکاتت رو نگاه کنم و حرفات رو بشنوم، میخوای زجرم بدی نه؟ میخوای توی آتیش انتقام بسوزونیم نه؟

میخوای ذره ذره جونمو بگیری اره؟»


خدا چشم‌های رنگیش رو که پر شدن از احساس و لو میدن قلبش رو برمیگردونه و درحالی که ردای آبی رنگش رو با دست‌هاش بلند میکنه و لب به سخن باز میکنه:


« تو خودت باعثش بودی، خودت کاری کردی که نفس توی سینم حبس و برق از چشم‌هام بیفته

تو کسی بودی که مقصره نه من!!!!»


شیطان با حرصی عمیق به سمت معشوقش میره و درحالی که شونه‌هاش رو با میگیره و با قدرت به سمت خودش برش میگردونه فریاد میزنه:


« ولی هردومون میدونیم من نبودم، هردومون میدونیم این یه توطئه‌ست برای جدایی ما، بیا و با هم بجنگیم برای با هم بودن، بیا و بزار حس کنیم طعم بودن کنار هم و دوست داشتن هم رو

لطفا…»


خدا سرش رو روی شونه‌ی معشوق چشم قرمزش میزاره و با لحنی لرزون و نفسی حبس شده زمزمه میکنه:


« میدونم… همشو میدونم

ولی بیین دور و اطرافمون رو

ببین… هیچکس نمیخواد با هم باشیم

این رو شکست بدیم بعدی میاد و بعدی

کاری میکنن با هم بودن برامون جهنم شه

پس بیا فقط طبق خواستشون پیش بریم، بیا هرکاری میخوان بکنیم تا زنده بدونیم و حداقل از دور همو ببینیم…»

Report Page