★ RUBY

★ RUBY

trans. by : svtquotes .


” از دیدرسم خارجی،

گم شدم، نمی‌دونم دارم کجا می‌رم، روشنایی و درخششت کورم کرده


می‌تونم انعکاس خودم رو توی تو ببینم، به سرخی خون و به حرارت آتش

من رو سمت خودش می‌کشه و غرقم می‌کنه.


گمونم دارم دیوانه می‌شم،

یه کوکا رژیمی بهم بدید، بلکه آروم بشم- گندش بزنن، اینم قرمزه!


هربار که بهت نگاه می‌کنم صورتم سرخ می‌شه

قرار نیست عقب بکشم، پس تو خودت رو همرنگ خودت کن.


لب‌هاش به سرخی یاقوته، مثل میوه ممنوعه می‌مونه.


قلبم رو ازم دزدیده و حیرون و متعجب ولم کرده‌.

برام علامت سواله، که چطوری اینکار رو کرده؟


با درخشش کورم کرده، دختره مثل یاقوته.



قلبم رو ازم دزدیده، اما از اولش می‌دونستم این اتفاق قراره بیوفته،

چون دختره مثل یاقوته.


می‌تونی به اقیانوس خیره بشی، اما در نهایت چیزی که می‌بینی یاقوته.

شاید چون چشم‌های من همرنگ یاقوته.


تو باعث شدی من هم شبیه یه سنگ جواهر بشم

هربار که بهت نگاه می‌کنم

صورتم سرخ می‌شه، دختره مثل یاقوته. “

Report Page