Review

Review

MoEiN TaVaKoLi

هر روز که از خواب بیدار میشی و میخوای از خونه بیای بیرون، کار روزانه‌ای داری که باید حتما انجام بدی مثل همین کارگاه رفتن من که به عنوان شغل ثابت برای من به حساب میاد و یکسری هم کار داری که باید توی اون روز انجامش بدی و روزانه نیست مثل کلاس رفتن، سر قراری رفتن و .... 

اضافه بر اینا هستن کارایی که وقت میزاری براشون چون بهشون علاقه داری و وقتی انجامشون میدی حالت خوبه مثل کتاب خوندن، فیلم دیدن، فایل صوتی گوش دادن و ...

حالا اگه ی آدم منظم باشی از شب قبل ی لیست درست درست میکنی از کارایی که فردا میخوای و باید انجامشون بدی و هر کدومو انجام‌ دادی خط میزنی. (که خود من هنوز نتونستم برای یک هفته اینکارو انجام بدم)

روزی که تمام اینکارای تو تیک بخوره شب که میخوای بخوابی حالت خیلی خوبه.

بعضی از روزا هم میشه که بعضی کارا به دلیلی انجام نمیشه و احساس خوبی نداری از انجام ندادنشون، اما مهم اینه که تو دلیل انجام ندادنشو بدونی و بتونی در تایم دیگه‌ای جبران کنی. 

امروز هم من تقریبا برنامه خودمو که از صب کلاس زبان داشتم، تا شب میدونستم که چ کارایی دارم.

صب که از خونه بیرون اومدم و رفتم آموزشگاه، اونجا که رسیدم گفتن کلاس تشکیل نمیشه. از این موضوع ناراحت شدم و وقتی اومدم بیرون تصمیم گرفتم الان که کلاس ندارم بجاش برم عدسی بخورم و روزمو باز پر انرژی شروع کنم و دیگه ناراحت کلاس نباشم و همین باعث شد که بتونم تا شب حال خوبی داشته باشم. 

عدسی رو خوردم و رفتم کارگاه و‌ مشغول کار شدم.

بعد از ظهر هم بعد از خواب مشقای دانشگاه رو انجام دادم و همراه با ی مشق عکاسی. 

تقریبا همه کارای امروزمو انجام دادم.

ی چنتا کارم انجام نشده بود که واقعا خسته بودم و دیگه نمیخواستم کاری کنم.

تو این جدال با خودم بودم که دوستم بهم زنگ زد بریم بیرون و منم دنبال ی فرصت بودم سریع گفتم اره بیا بریم و بعد از بستنی و کلی صحبت رفتم خونه.

هدف از نوشتن اینا این بود که کارای یک روز خودمو مرور کنم.

اینکار رو انجام میدم تا بتونم درک بهتری داشته باشم از این که چ کارایی توی روز حالمو خوب میکنه و چه چیزایی حالمو بد و کم‌کم ارزش‌های زندگی خودمو بشناسم.


Hi




.

Report Page