Red
Sana [@CHCREED]درد مچ پاش هرثانیه طاقت فرساتر به نظر میرسید، اما با این حال درِ رنگ و رفته رو به سختی تکون داد و باریکهٔ نور، فضای اتاقک جدیدی که مقابلش قرار داشت رو کمی روشنتر کرد.
گرد و خاکی که روی هوای به رقص در اومده بودن، از بین زاویه نور دیده میشدن. بوی نم عجیب حاکم بر فضا به ذائقه پسرک خوش نمیاومد؛ اما طوری کفه ترازوی کنجکاویش سنگین شده بود که بیخیال نکتههای منفی شد و وارد اتاقک شد.
هنوز قدمی از ورودش به اتاقک نگذشته بود که فضای اطرافش بین روشنایی غرق شد. شدت نور چشمهاش رو اذیت میکرد اما بعد از مدتی روشنایی اطرافش عادی شد.
در انتهای اتاق در فلزیِ زنگ زدهای قرار داشت و در مقابلش صفحه کلید و مانیتورهای روی هم قرار گرفته وجود داشت.
- این دیگه چه کوفتیه؟
به سمت صفحه کلید رفت. درست در مرکز صفحه کلید دکمه قرمز رنگ نسبتاً قرمز رنگی وجود داشت.
محفظه پلاستیکی شفافی درست شبیه به جعبه، روی اون قرار داشت و پسرک مو قرمز رو بیشتر تشدید میکرد تا محفظه رو کنار بزنه و با فشار دادن دکمه قرمز شرایطش رو به نحوی عوض کنه.
بی توجه به رخ داد ممکن، محفظه رو کنار زد و بدون مکث دکمه قرمز رو فشرد.
بلافاصله مانیتورهای رو به روش روشن شدن و داخلشون چهره اشخاصی که تا چند لحظه پیش همراهشون بود پدیدار شد.
همگی با اوضاع پریشونی به اطرافشون زل زده بودن و انگار انتظار مقابله با چیز وحشتناکی رو میکشیدن.
بر خلاف همه، سئو چانگبین با چهرهای آسوده همراه بنگ چان ایستاده بود. در واقع میتونست متوجه آسودگی و خودباوری چان بشه، توی بازیهای اخیر هم بهترین عملکردها رو ازش دیده بود.
نگاهش رو از صفحه مانیتور گرفت و به سمت در ته اتاقک رفت.
دستگیرهای روی در قرار نداشت و تنها صفحه دیجیتالی کوچکی کنار در بود که اعداد روی اون قرار داشتن.
تلاش های پسرک برای حل دادن و یا با لگد روی در کوبیدن کاملا بی فایده بودن. البته تنها نکتهای که واسش داشتن، تشدید شدن درد داخل ناحیه مچ پاش بود. با عصبانیت مشت اخرش رو روی در کوبید.
- لعنت بهتون!
به در تکیه داد و آروم روی زمین نشست، سرش رو پایین گرفت و دستهاش رو داخل موهای بلند و قرمزش فرو برد.
- اگه دستم به اون روانیای که این بلا رو سرم آورد برسه با همین دستام خفش میکنم.
- کله قرمزی احمق، معلومه تو کجایی؟
سرش رو بالا گرفت به چهره باعث و بانی عذابش خیره شد.
سئو چانگبین با حالت طلبکار و عصبی ایستاده بود و سر در گم اطرافش رو نگاه میکرد.
- این کله پوک کوتوله رو نگاه کن تروخدا!
انتظار شنیدن جوابی از سمت رو چانگبین نداشت، اما بر خلاف تصورش صداش داخل محوطه اتاقک پیچید.
- من کوتوله نیستم دراز عوضی.
متعجب به صفحه مانیتور چشم دوخت. چانگبین حرفهاش رو میشنید؟
- دراز عوضی بودن بهتر از کوتولهٔ احمقه!
به راحتی میتونست متوجه بشه تک تک افراد گروه میتونن صداش رو بشنون.
منتظر جواب سئو چانگبین بود اما تنها صدای فریاد بقیه افراد بود که نسیبش شد. موجود عجیبی شبیه به حشرهای بزرگ رو به روشون قرار گرفته بود.
تنها چیزی که قابل مشاهده بود خنجر چان و تیر کمان چانگبین بود که به سمت موجود عجیب به حرکت در اومده بود و بعد تنها صدای گوش خراش صفحات آهنیای که روی هم دیگه کشیده میشدن و حمله موجودی عجیب و غریب شنیده میشد.
حملات چان حالت دفاعی داشتن و محل فرود تیرهای چانگبین هم بخشهایی از بدنه موجود بود که به مراتب بیشتر از قبل حشره غول پیکر رو در هم میشکست.
در آخر هم بعد از کلی تلاش، موجود عجیب روی زمین پخش و ناپدید شد.
جسم غول پیکرش به تپهای از خاکستر تبدیل شد و از ما بین خاکستر، صفحه سفیدی نمایان شد که عدد سه رو نشون میداد.
مینهو صفحه رو بیرون کشید و دستش رو برای کنار زدن خاکستر ها روی صفحه کشید. جیسونگ متعجب کنار مینهو قرار گرفت و پشت صفحه رو هم چک کرد:
- داخلشون همیشه آیتمهای کمکی قرار میگرفت، این دیگه چیه؟
چیزی دستگیر مینهو نشده بود و همین کلافهاش کرده میکرد.
صفحهٔ سفید رو به سمت چان برد تا شاید بقیه هم نظری نسبت بهش داشته باشه؛ اما به محض اینکه صفحه ما بین دستهای پسرک مو بنفش قرار گرفت، درست شبیه به مرحله اول مردمک چشمهاش سفید شد.