Red

Red


YOONMINarea 🐱🐥


هرم داغ نفس‌هاشون در هم آمیخته بود و فضای سر بسته‌ی کلبه‌ی در جنگل رو احاطه کرده بود. پوست‌های برهنه‌شون با قطرات عرق مرطوب شده بود و گرمایی بیش از گرمای تنور در بر گرفته بودشون.

+یونگی...

اسمش رو نالید و پیچی تند به کمرش داد.

مرد، سرش رو از لای پاهای جیمین بالا آورد و نگاه درنده‌اش رو بهش دوخت.

چشیدن طعم طبیعی تنش، لذتی بود که یونگی هیچ‌گاه قصد نداشت ازش دست بکشه.

جیمین، دو طرف صورت مرد رو قاب گرفت و بالا کشیدش؛ بوسه‌ای خیس و شلخته بهش داد و یک دستش رو به باسن مرد رسوند.

+نخواستم توی دهنت کام بشم.

_می‌دونی خوشم میاد.

+نه الان که من دلم یه چیز دیگه می‌خواد.

جاهاشون رو عوض کرد و روی تن مرد نشست. خودش رو بالا کشید و به پوزخندی که لب‌های سرخ یونگی رو کش آورده بود چشم داد.

_از این یکی بیشتر خوشم میاد.

دست‌هاش رو روی ران‌های جیمین که با ران‌بندهایی قرمز رنگ تزئین شده بود گذاشت و زبانش رو به خط بین پاهاش کشید.

ورودی نبض‌دارش رو با صدا مکید و اجازه داد نفس‌های ناله مانند جیمین از سر لذت و رضایت در گوش‌هاش بپیچه.

پسر بدنش رو تاب داد و چنگی به خز زیر دست‌هاش زد.

+آه... دوستش دارم...

لبش رو گزید و بعد از احساس رضایت از خیس شدن پایین تنه‌اش، از روی صورت مرد پایین رفت و گذاشت که کنترل ادامه‌اش رو داشته باشه.

یونگی، با بالا کشیدن جفت پاهای پسر، روی شانه‌هاش گذاشتشون و روش خیمه زد.

_من هم تو رو دوست دارم.

خم شد و تمام تنش رو بی‌وقفه با زبانش به بازی گرفت، مکید و مکید تا جایی که پوست تنش همچون آسمانی ابر و بادی به نمایش دراومد.

سر سینه‌هاش خونابه و ترقوه‌هاش خراشیده شده بود، مچ پاهاش قرمز و ناحیه‌ی وی‌لاینش سرخ شده بود.

یونگی، مجذوبِ جسم زیرش، بهش خیره شد و مغرور شد به معشوقی که اون‌طور بی‌نقص بود.

هایلایت‌های طلایی بین سیاهی موهاش، کنارش ریخته بود و به زیبایی‌اش افزوده بود؛ همچون امواج رقصان دریای خروشان توان غرق کردن داشت.

+همین‌طوری نگاهم کن تا تلاطم قلبم بی‌نفسم کنه.

لب‌هاش به لبخند کشیده شد و نگاهش عاشق‌تر از قبل. دستش رو به تار موهاش رسوند و لطافتش رو به خودش بخشید.

_دارم می‌پرستمت رز قرمز.

لبخندی که روی لب‌های متورمش شکل گرفت، جانی تازه به یونگی بخشید و انرژی‌اش رو بالاتر برد.

در اون چوکر چرمی که یک گل رز قرمز روش بود و در کنار تارهای بلند سیاه و سفید موهاش، عجیب جذاب شده بود.

قرمز، رنگی بود که جیمین انتخاب کرد چون بر این باور بود که رنگ قرمز در شب سال نو، در تمام طول سال خوش‌شانسی میاره، برای همین از ابتدای بدو ورودشون به کلبه، که با شمع‌هایی آتش گرفته تزئینشون کرده بود، چوکری با رز قرمز به دور گردن یونگی بست؛ و ران‌بند خودش رو باهاش ست کرد.

جیمین، به راحتی اغوا می‌کرد و یونگی بد شیفته‌اش بود.

لمس انگشت‌هاش رو از صورت پسر تا تتوی NEVERMIND پایین سینه‌اش کشید و پهلوش رو گرفت. خودش رو وارد ورودی پسر کرد و به چهره‌اش که اخمی کوچک روش نقش گرفت چشم داد.

جیمین، لب‌های درشتش از هم شکافت و ناله‌ای عمیق ازش شنیده شد.

ناخن‌هاش رو به بازو و کمر یونگی فشرد و با هر ضربه‌ی محکم به پروستاتش، نالید و اوج لذتی که بهره‌مند بود رو به رخ کشید.

پاهاش رو بازتر کرد و پایین گذاشت؛ فشار دست‌هاش بیشتر شد و قدرت ضربات یونگی هم بیش از قبل.

مرد، پهلوهاش رو فشرد و با ناله‌ی عمیقی که از میون لب‌هاش به بیرون راهی کرد، درون پسر کام شد.

جیمین همزمان با حس گرمای مایعی که داخل بدنش ریخته شد، بلند ناله کرد و بدون اونکه عضو سختش لمس بشه، روی شکم خودش و یونگی کام شد.

+دوستت دارم.

_من هم همینطور.

ضربه‌ای محکم به باسن یونگی زد و گفت

+جواب دوستت دارم من هم همینطور نیست مین یونگی.

مرد خندید و در میلی‌متری لب‌هاش مکث کرد.

_دیوونتم پارک جیمین.

به دنبال بیانش، دهانش رو از هم فاصله داد و به قصد بلعیدن لب‌های جیمین، اقدام کرد.

با ولعی که بی‌پایان بود، به هم‌آغوشی خیس زبان‌هاشون اجازه‌ی پیش‌روی دادن.

+مبارک؟

با خنده گفت و دید خنده‌ی دلربای مردش رو.

_مبارکمون.


by: HaniMin

Report Page