Pdf

Pdf

💃بانوی قرررری💃

سلام مابقیه سوتی هایییی شب عقد بلا های کانال 😈


⭐سلام.ممنون از کانال خوبتون.

میخواستم از خاطره شب عقدمون بگم.

من و آقام کاملا سنتی و بعد از یه جلسه خواستگاری و چندبار تماس تلفنی عقد کردیم فاصله خواستگاری تا عقد دو هفته بود.😊

ولی الان عاشق همیم و بعد از شش سال زندگی هنوز نشده یه بار بدون آقام حتی خونه مامانم برم.

شبی که عقد کردیم آقام اومد خونه ما.

وقت خواب قبل از اینکه عشقم بیاد تو اتاقم، رفتم تو اتاق و آرایش کردم و یه لباس خواب خشگل پوشیدم و نشستم یه گوشه.

وقتی آقام اومد تو اتاق سرمو انداختم پایین چون خیلیییی از هم خجالت میکشیدیم.اونم اومد و یه راست رفت دراز کشیداما نگاهش به من بود.بعد از چند دقیقه سکوت بهم گفت نمیخوای بخوابی.گفتم اول برقو خاموش کن.

وقتی خاموش کرد یواشکی رفتم دراز کشیدم کنارش.اونجا واسه اولین بار گفت دوست دارم بعدش اول پیشونیمو بوسید.بعد پیشونی لبمو.منم چون تاریک بود خجالتو گذاشتم کنار و باهاش همکاری کردم😊

مرسی که وقتتون رو گذاشتین

یه مشکلی واسمون پیش اومده خواهشا دعا کنید حل بشه.

دوستون دارم

ـــ

⭐اولین بوسه من از عشقوم برمیگرده به دوران خواستگاری چند روز بعد از خواستگاری اقاییم اومد دنبالم که بریم خریدایی که براش گرفته بودم برای مراسم شیرینی خورون عوض کنیم چون تنگش بود🙈🙈 بعد که از خرید اومذیم رفتیم جای مخصوص خودمون اونجا آقا جانم کلییییی بودسم 😘😘😘کرد دورش بگردمممممم❤️❤️❤️

ـــــ

⭐خب ما چون صیغه بودیم بعد از عقد آشنا شده بودیم

ولی از شب شیرینی خورون میگم فردا شب شیرینی خورون ولیمه عمه همسر جان بود اخرای مجلس بود که همسرم پیام داد شب میای خونه ما من گفتم اول بریم خونه ما که من اجازه بگیرم اخرشب که رفتیم خونمون و بابا اینا اجازه دادن که برم منزل همسر جان دل تو دلش نبود اون شب بهترین شب برای جفتمون بود بعداز چهار سال😍😍😍😍 چون ما چهار سال همدیگر رو می‌خواستیم امیدوارم همه عاشقا بهم برسن❤️❤️

ـــــ

⭐منو عشقم ١سالو نيم دوست بوديم خيليم عاشقانه همو ميخاستيم همسري بهاطر من رفت سربازي بعد اموزشيش دلش طاقت نيوورد دور باشه ازم و اومد خاستگاري شب عقدمون و محرم شدنمون همون شب جشن عقدمون بود اخر شب رفتيم تو اتاق مادرش اومد گف اگ راحت نيسي ميخاي بري ببرتت اگرم ميخاي بموني واست لباس راحتي بيارم شوهرمم گف اره اگ ميخاي بري ببرمت بعد وقتي مامانش رف از اتاق بيرون دستمو كشيد و گف كجا ميخاي بري حق نداري بري بعععله اينطور شد ك اونشب پيش عشثم خوابيدم از اونشب ب بعد يك شبم بدون هم نخوابيديم با اينك هنوز عقديم و عروسي نكرديم..٧ماه ديگ عروسيمه دعا كنيد و ي صلوات بفرستيد ب خوبي و خوشي بياد اتفاق بيوفته مرسي دوستان🙏🏻😊

ـــــ

⭐مرسی از کانال خوبتون🌸

یه خاطره ی دیگه شب عقدم اینه که منو اقایی گفتیم بعد از محضر بریم امامزاده☺️خلاصه از محضر اومدیم بیرون 😃خواستیم حرکت کنیم به سمت امامزاده دیدیم همه ماشینا پشت سرمون بوق بوق میکنن و میان😅😅هیچی دیگه دور دورمون ول شد ولی در عوض جشن بعدش عالی بود😻

ـــــ

⭐سلام شب اول عقدمنم حنا بندونم بودخونه بابام بودم ولی فرداشبش عروسیمون بوددوران نامزدیمون یه سال بود بعدش عقدوعروسی باهم خلاصه شب عروسی وقتی من آقادوماد برد خونشون همه میرقصیدن منم توحیاط اینقدر رقصیدم که نگو بعد رسمشو عروسو ببرن خونه اماده کنن تا دوماد بیاد دختر عموش اومد دستمو بگیره ببره گفت خجالت میکشی گفتم نه مگه از خونه خودم خجالت میکشم خودم رفتم داخل خونه شنلمو دروردم نشستم بعدم همه خدافظی کردن زن دایی و زنعموش گفتن بیا لباس عروستو دربیاریم گفتم خودمون درمیاریم اوناهم کلی اخم کردن وخلاصه بعداز کلی رخت خواب انداختن وچیزای دیگه رفتن منم رفتم تواتاق خواب منتظربودم شوهریم بیاد رفته بود با مهمونا خدافظی حوصلم سررفت شروع کردم با باز کردن بندا لباس عروسم دیگه آخراش بودم که آقایی دروبازکرد واومد لباسم یهو از تنم افتاد اونم قش قش خندید واومدبغلم کرد منم یکم میترسیدم اما بعدش همه چی خوب شد😂😂😂😂

ــــ

⭐سلام خوبین خوشگلا 😍 کانالتون واقعا عالیه . تازه عضو کانالتون شدم و از ایده های شما استفاده میکنم . آقاییم قبلن اصلا بهم زنگ نمیزد وقتیم ک میزد اعصابش خورد بود و سرمن خالی میکرد منم براش پیام دادم که وقتی زنگ نمیزنی من نفس کم میارم وقتی زنگ میزنی حالم خوب میشه .الان ی ماهه ک مرتب روزی ۲ دوبار زنگ میزنه 😎😊

ـــــ

⭐اولین بوسه که با آقاییم داشتم🙈رفته بودیم بیرون بعد براش ایده دوس داشتن و ..درست کرده بودم وقتی اونا رو دادم بهش بغلم کرد منم 🙈یهو لبامو گذاشتم رو گونش💋اونم زود منو بوس کرد و گفت نمیگی منم دلم میخواد🙈خیلیی خوب بود😍برای خوشبختی همه و من و آقاییم دعا کنید😘

@tanzimkhanvade_96

Report Page