Part4
sunsunsyبا شنیدن صدای جیغ و داد بچها بخاطر تعطیل شدنشون ، تکیه اش رو از ماشین گرفت و دست به سینه منتظر هائون شد .
بین بچه ها که با ذوق و هیجان به سمت خانوادشون میدویدن دنبال سفید برفی کوچولوش گشت .
دخترکش رو دید که با لبخندی از بچها خداحافظی میکرد و براشون دست تکون میداد و همین باعث شد به این فکر کنه که لااقل دخترش ادم اجتماعیِ .
لبخندی زد و به سمت هائون رفت و وقتی صداش کرد ، دخترک لبخند بزرگی تحویلش داد و به سمتش دوید .
سونگهون بلافاصله بغلش کرد و بوسه ی بزرگی به گونه ی سفیدش زد :
_روز اول چطور بود پرنسس ؟
هائون دستاش رو دور گردن پدرش حلقه کرد :
_خیلی خوب بود ... تازه معلمم آشنا بود پس بیشتر ذوق کردم .
سونگهون کنجکاو ابرویی بالا انداخت ، ولی قبل از اینکه بپرسه معلم دخترش کیه ، صدایی و شنید که انتظارش رو نداشت :
_هائونا کیفت و جا گذاشتی !
شوک شده از شنیدن صدای سونو چندبار پلک زد و بعد به سمت مرد مو مشکی چرخید ، که برعکس دفعه های قبل با دیدن سونگهون آنچنان دستپاچه نشده بود .
نمیدونست چه ریکشنی به این موضوع نشون بده پس سعی کرد تعجبش رو زیاد نشون نده و بعد از گرفتن کیف هائون از دست سونو گفت :
_خیلی ممنون .
هائون اخمی کرد و دلخور گفت :
_آپااا خودت و معرفی کن به معلمم !
سونگهون لبخند کوچیکی زد که هائون رو راضی کنه ، ولی سونو واضح میدید که لبخندش ساختگیه :
_پارک سونگهون پدر هائونم ... امیدوارم هائون زیاد اذیتتون نکنه .
سونو لبخندی زد و دستش رو به سمت سونگهون دراز کرد ، خداروشکر کرد که هائون پیششونه و مجبور نیست اخم و تخم سونگهون ببینه :
_کیم سونو معلم هائون .
سونو میخواست دنیا رو توی همون لحظه که سونگهون مردد دستش رو گرفت قفل کنه .
کاشکی همین بود .
کاشکی سونو فقط معلم هائون بود و سونگهون فقط پدر هائون .
کاشکی سونو و سونگهون معشوقه های سابق هم نبودن ، لااقل اونطوری درصد اینکه داستان عاشقانشون پایان خوشی داشته باشه بیشتر میبود .
سونگهون برعکس چهره ی گرمی که داشت ، با اکراه دستی به سونو داد و همین مرد کوچیکتر رو بیشتر ناراحت کرد .
جو نه چندان جالب بینشون با صدای جونهو که به سمت سونو میومد خراب شد :
_کیم سونو اگه ناهار میخوای زودباش بریم .
با دیدن سونگهون لبخندی زد و دستی به سونگهون داد :
_لی جونهو هستم معاون مدرسه و شمام باید پدر هائون باشین نه ؟
سونگهون سری به نشونه ی مثبت تکون داد :
_بله پارک سونگهون هستم .
سونو ناخودآگاه دستی به بازوی جونهو کشید و بعداز گفتن "میرم کتم و بردارم" از صحنه دور شد .
سونگهون ، هائون رو توی اغوشش بالاتر کشید و بعداز خداحافظی با جونهو به سمت ماشینش رفت .