Part4

Part4

sunsunsy

با قرار گرفتن یه لیوان قهوه روی میزش لبخندی زد و از سونو تشکری کرد ، سونو متقابل لبخند زد و گفت :


_بخاطر کمکای امروز ... همینطور خیلی مهربون شدین پس خواستم یجورایی ابراز خوشحالی کنم .


جونهو خندید و کمی از قهوش رو خورد :


_اهااان پس اگه هر روز مهربون باشم نه تنها خوشحالت میکنه بلکه قهوه ی مفتیم گیرم میاد !


سونو خندید و ابرویی بالا انداخت :


_جونهو شی روز اوله ... باید خودمو تو دل سونبم جا کنمااا ... بعدشم اگه یادتون باشه فقط سونبه ها برای هوبه هاشون غذا و نوشیدنی میخرن !


جونهو لبخندی زد و پرسید :


_منظورت اینه میخوای برات ناهار بخرم؟


سونو ریز خندید :


_شاید .

Report Page