part2

part2

MaHdİyE

❬🫀𝓐𝓻𝓪𝓶𝓮𝓼𝓱𝓪𝓶𝓑𝓪𝓼𝓱📓❭

#part_2

┄┅┅┅┅‌⊰《《《《《《《💛》》》》》》》⊱┅┅┅┅┄

از اتاقم در اومدم رفتم تو پذیرایی

سوئیچ ماشینو از روی میز دراور برداشتم

رفتم بیرون که چشم به عزرائیل افتاد


چشامو از هیکل نحصش گرفتم و رفتم سمت ماشینم

پسره ی نکبت ولکنم نیست


_مهرداد:سلام خانوم راد حال و احوال


محلش ندادمو نشستم تو ماشین


_سلام کردیم بانو افتخار نمیدین جواب بدین


_واااااای مرتیکه چرا دست از سرم بر نمیداری


_والا ما تازه دُر گرانبهایی یافتیم جفاست از دست برود


_خفه شو برو گورتو گم کن هر کس دیگ بود تا الان رفته بود برا چی اینقدر تو پرویی هان ؟مگ بابام نگفت دیگ حق نداری مزاحمم بشی؟


_گفتم که مثلت نیست منم ول نمیکنم


_گوه خوردی آشغال عوضی به جون مامانم میرم به جرم مزاحمت برای نوامیس ازت شکایت میکنم


اومد جلو در راننده وایساد زل زد بهم

انصافا خوشتیپ و خوش قیافه بود ولی من ازش خشم نمیومد میدیمش کهیر میزدم


_آوینا ،من دوست دارم چرا نمیفهمی


_من ندارم ازت بدم میاد دلم نمیخواد باهات باشم تو چرا نمیفهمی


دستی تو موهاش بردو با حسرت نگام کرد


_چرا مگ من چمه چی کم دارم از بقیه بابا لامصب دوست دارم فرصت بده بهم


_بعد اون حرکتت دیگه نمیتونم مهرداد نمیتونم تو بهم خیانت کردی تو غرورمو احساسمو خط خطی کردی حالام برو کنار هنو صورتتو خط خطی نکردم


_نمیرم تا تو مال من نشی


_ببین، تو خواب ببینی من مال تو بشم


با این حرفم پوزخند زدو یه لاخ موهامو گرف لای انگشتش و لمسش کردو بعد دو سه قدمی رفت عقب


چرخید رف سمت بنز صدفی رنگش

دروغ چرا هنوزم ته دلم میخواستمش دو ماه نامزدم بود


ولی وقتی اون دختررو تو شرکت در حال عشق بازی دیدم تموم احساسم مرد

صدای شکستن قلبمو شنیدم

از افکارم اومدم بیرون مهرداد رفته بود

ولی من هنوز نرفته بودم به ساعت نگاه کردم ۷:۳۰بود


یا خدااااا خاک بر سرم حالا با ترافیکای تهران چجوری برسونم خودمو

(راستی یادم رفت بگم محل سکونت تهران صادره از بازم تهران اولین ونگ ونگ نوزادیمم تهران)


استارت زدمو به سرعت از کوچه زدم بیرون که...


┄┅┅┅┅‌⊰《《《《《《《💛》》》》》》》⊱┅┅┅┅┄

𝐣𝐨𝐢𝐧↛ ❲@Arameshambash_tel ❳

Report Page