درامنویسِ سالِ قحطی/ دربارهی کمالالوزاره و دیرینهشناسی فقر، بیماری و احتکار در ادبیات نمایشی فارسی
مهام میقانی«درامنویس سال قحطی» نَقبی است تاریخی، به اوایل قرن حاضر و دورانی عسرتبار از یک بیماری همهگیر و شیوعی دیگر. بازخوانی واحهای از تاریخ که احضارش مرور گذشته نیست، مداقه در اکنون است و دیدنِ تئاتر در تفاضل این دو عسرت. این متن به پژوهش و تألیف مَهام میقانی در مجموعهی جُستارهای انتگره، در هفت بخش و طی روزهای آتی از طریق شبکههای اجتماعی اَنتِگره منتشر خواهد شد. پس از اتمام انتشار هفت بخش، کل جُستار از طریق وبسایت اَنتِگره نیز در دسترس خواهد بود.
- اَنتِگره
اول: بیجار، زمستانِ سال ۱۲۹۶ خورشیدی
نام عکاساش معلوم نیست؛ فقط نوشتهاند در زمستانِ «بیجار»(۱)، مردم گرسنه، به گوسفندی محتضر حمله کردهاند.(۲) چند نفر در عکس دیده میشوند؟ عدهای سر و دستان خود را در کالبد گوسفند ـاگر گوسفندی واقعاً در کار باشدـ فرو بردهاند. اما لباسهایشان به زمستان نمیآید. بیشتر از صد سال گذشته است. یک قرن پیش، ایرانیان چگونه در زمستان لباس میپوشیدند؟ شهر بیجار زمستانهای سردی دارد، ولی آن مرد را در مرکز عکس با پاهای برهنه میبینید؟ انگار از یکی از تابلوهای «ویکتور واسنِتسوف»(۳) بیرون پریده و حالا در آغاز قرن بیستم، در شهری کوچک در غرب ایران، پشت تودهی زنان گرسنه کمین کرده تا چیزی هم به او برسد و بتواند خورجینی را که همراه دارد پُرکند. یا شاید داوودِ نبیِ «بِرنینی»(۴) است که هفتهها گرسنگی را تاب آورده است. روبروی او، آنطرف تودهی گرسنگان، زنی با چادر سفید و صورتی سیاه، طوری گردن کج کرده که انگار دمی قبل چیزی شنیده است. آیا کسی به او نوید تکهگوشتی داده که دیگر آنطور که باید در پِی چنگ زدن به تن گوسفند نیست؟ و آن زن ِتیرهپوش سمت چپ عکس را میبینید؟ نیمی از تنش در عکس نیست اما سنگینیِ توشهای که در دست چپ دارد بدنش را کج کرده است. او بیاعتنا به جمعیت قحطی زده، انگار میخواهد غذایی را که دقایقی پیش به چنگ آورده هرچه زودتر به خانه برساند، تا فرزندانش گرسنه نخوابند. آیا فرزندانش تا رسیدن او زنده میمانند؟ دستکم شش ماه قبل وبا از ورامین ریشه دوانده، به شهریار و بعد تهران رسیده و از راه قزوین به زنجان و بعد به بیجار آمده است. در قم، اعتیاد فراگیر به تریاک قربانی میگیرد اما مگر تریاک درد را نمیبرد و جان را موقتاً کِرخت نمیکند؟ شایعه شده که قمیها سُرب جای تریاک کشیدهاند. سرگینِ قاطرهای بیمار در تریاکشان بوده و ذغالِ سوخته به سینه فرو دادهاند. ذغالی که از تهران آمده بوده است. در تهران سولدات[سرباز]های روس، آنفولانزای اسپانیایی لای ذغالهایی که قرار بوده جانشان را از سرما حفظ کند آوردهاند.(۵) در انزلی مالاریا از هر سه کودک، یکی را کشته است. در کوچههای اصفهان، یزد و مشهد، درست مثل قحطیِ چهلوشش سال پیش آتش روشن کردهاند. میگویند طاعون آمده اما ملایان شهر برای اینکه جماعت پشتشان صف بکشند، گفتهاند که سرایت طاعون دروغ است، اما مگر نه اینکه دروغْ خود خشکسالی است؟ مگر نه اینکه دروغ از طاعون بیشتر خاک را میخشکاند؟ در سال ۱۲۹۶ کسی میداند که آن پادشاه هخامنشی چه برای مُلکاش آرزو کرده بوده است؟ به گوش مردم پایتخت رسیده که در قم و همدان گوشت تن آدمیزاد خوردهاند.(۶) کشاورزان کاشانی هر چه کاشتهاند، پوشال درو کردهاند. درسراسر فلات ایران، دهقانی نیست که زمین خود را به سنت پدرانش بیآب ـ دیمیـ شخم زده باشد و امسال چیزی برداشت کرده باشد. ایران آماده میشود تا ماهها بعد، یعنی در فروردین سال ۱۲۹۹ حداقل یکونیم میلیون جنازه روی دست خاک بگذارد.(۷)
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱: از قدیمیترین شهرهای ایران و مرکز ولایت گروس در زمان قاجار که غارتگری و حملههای مکرر ایلهای مندمی و گلباغی در سالهای ۱۲۹۲ تا ۹۹ شمسی موجب ویرانی زیادی در این شهر شد.
۲: در کتاب «The Persian Carpet» نوشتهی «A. Cecil Edwards» به حملهي مردم به چهارپایان محتضر در بیجار اشاره شده است. همچنین به شهادت این کتاب در میان شهرهای غرب ایران که به اشغال قوای بیگانه در جنگ جهانی اول درآمدند، بیجار بیشترین صدمه را دید، نیروهای روس و عثمانی در زمان جنگ غلات و حبوبات را تصاحب کردند، قحطی پس از جنگ در بیجار به شکلی بود که تا مدتها روزی دویست نفر بر اثر گرسنگی و بیماری جان خود را از دست میدادند، جمعیت شهر بیجار قبل از جنگ حدود ۲۰۰۰۰ نفر بود که بعد از جنگ و قحطی به حدود ۷۰۰۰ نفر کاهش یافت.
۳: Viktor Vasnetsov
۴: Gian Lorenzo Bernini
۵: Stephen Sniegoski "Iran as a Twentieth Century Victim: 1900 Through the Aftermath of World War II". Veterans News Now. Retrieved
۶: اطلاعات آدمخواری در قم برگرفته از «درآمدي بر بررسي علل اجتماعي قحطيها در ايران». موردپژوهيِ قحطي عام و عظيم ۱۲۸۸ ق./ ۱۲۴۹ ش. نوشتهی «احمد کتابی» است:
بنا به نوشتهی مؤلف تاريخ دارالايمان قم، در اين شهر هيچكس جرأت نميكرد تنها به خيابانها و معابر برود، تا آنجا كه حتا يكي از بستگان مؤلف مذكور ناپديد شد و احتمالاً به دست همين گرسنگان آدمخوار به قتل رسيد. [اين بنده درگاه خواهرزني داشتم ، از خانه بيرون رفته، بازنگشت، معلوم شد او را خوردهاند] به روايت او، در بيرون شهر قم، اراذل و اوباشِ گرسنه در كمين مردم بودند و زناني را كه براي يافتن قوت لايموت از روستاهاي اطراف عازم شهر بودند، به بهانهی اين كه ميخواهند به آنان غذا بدهند، فريب ميدادند و به گوشه خلوتي ميكشاندند و به قتل ميرساندند و از گوشت آنها سد جوع ميكردند يا آن را ميفروختند. (ارباب، ۱۳۵۳:۶۰)
اطلاعات مربوط به آدمخواری در همدان برگرفته ازThe Great Famine and Genocide in Persia, 1917-1919, Mohammad Gholi Majd که در آن از نامه «فرانسیس وایت» سفیر آمریکا در بغداد یاد میکند. «وایت» در فروردین ۱۲۹۷ از بغداد به تهران سفر میکند و مشاهدات خود را مینویسد. یکی از منابع ثبت موارد آدمخواری در همدان برآمده از یادداشتهای اوست:
«در سرتاسر جادهها کودکان لخت دیده میشوند که فقط پوست و استخواناند. قطر ساقهایشان بیش از سه اینچ نیست و صورتشان مانند پیرمردان و پیرزنان هشتادساله تکیده و چروکیده است. همهجا کمبود دیده میشود و مردم ناگزیرند علف و یونجه بخورند و حتا دانهها را از سرگین سطح جاده جمع میکنند تا نان درست کنند. در همدان چندین مورد دیده شد که گوشت انسان میخورند و دیدن صحنهی درگیری کودکان و سگها بر سر جسد یا بهدست آوردن زبالههایی که به خیابانها ریخته میشود عجیب نیست.»
روایت آدمخواری در همدان در کتاب «هگمتانه تا همدان» نوشتهی «غلامحسین قراگوزلو» منتشر شده توسط نشر اقبال نیز آمده است.
7: Axworthy, Michael (2008). Empire of the Mind: A History of Iran. Hachette Books
نشانیهای َانتگره