Part

Part

Eshq khod sakhte

#عشق_خودساخته♥️ 

#پارت_395


خودمو شوکه نشون دادم 

سریع برگشتم سمت توالت و گفتم 

- وای بهرام... روش سیفون کشیدم 

بهرام بیخیال گفت

- فداسرت ۱۱ تا دیگه ازش داریم. گفتم نکنه گیر کرده باشه داخل واژنت 

حالم گرفته شد

۱۱ تا؟

یه پک ۱۲ تائی بود

بهرام بغلم کرد و گفت 

- خوبی؟ رنگت پریده سرمو گذاشتم رو سینه اش و گفتم 

- دارم ضعف میرم 

بهرام خندید و گفت

- بیا نهار رسیده بخور و بخواب 

باشه ای گفتمو باهاش هم قدم شدم 

داشتم زیادی فیلم بازی میکردم 

اما نتیجه اش رضایت بخش بود 

برای همین به ادامه این بازی تشویق شده بودم 

میدونستم اگه زیاد نقش بازی کنی یه روز کم میاری 

اما فعلا با روراست بودن کم آورده بودم 

پس بد نبود نقش بازی کردن رو امتحان کنم

لباس هامو با یه تاپ و شلوارک عوض کردم 

بهرام هم یه شلوارک پوشید و هر دو تقریبا لم دادیم 

رو تخت و مشغول ناهار شدیم 

بهرام نگاهش رو تن من بود 

سوالی نگاهش کردم که گفت 

- انقدر پیشت هول میشم به اندازه کافی از بدنت لذت نبردم 

دست خودم نبود 

گونه هام سرخ شد 

واقعا نمیدونستم بهرام راست میگه یا دروغ 

از بس با سیاست بود و رفتارهای عجیب ازش دیده بودم دیگه نمیتونستم زیاد بهش اعتماد کنم 

مخصوصا بعد اتفاق تو سفارت و اون حرف ها 

بهرام خندید و گفت

- باورش سخته تو قرن بیستم هنوز یه دختر هست که وقتی خجالت میکشه گونه هاش سرخ میشه 

هم زمان دستشو آورد جلو 

نوک سینه ام رو از رو تاپم گرفت بین انگشت هاش و گفت

- نوک سینه اش هم سفت 

لب گزیدم به بهرام نگاه کردم 

نوک سینه ام رو کمی پیچوند و رها کرد 

با خنده گفت

- نمی‌خوام خسته ترت کنم... اما این نگاه هاتو لب گزیدن هات دیوونم می‌کنه

هر دو به هم نگاه کردیم و گفتم 

- من خیلی عادی ام بهرام

بهرام بلند خندید و گفت

- آره‌‌‌‌... خیلی عادی... کدوم دختر عادی چشم هاش انقدر مظلومه و در لحظه نگاهش می‌تونه در این حد سک‌سی بشه. یا سینه هاشو باسنش از رو لباس هم انقدر تحریک می‌کنه. دیبا تو جذابیت هائی داری که شاید پسر بچه ها بهش توجه نکنن اما...

دستشو رو رونم کشید 

کمی بالا آورد و رو باسنم نوازش وار دست کشید و گفت

- اما کار کشته ها خوب میفهمن چه جواهری هستی 

از حرفش قلبم فشرده شد 

کارکشته

منظورش اونایی بود که زیاد دختر لخت دیدن 

یکی مثل خودش 

یا مثل مهرداد 

نفسمو آروم بیرون دادم که بهرام گفت

- یه چیز ازت بپرسم قول میدی راستشو بگی...


( نویسنده آرام

خرید فایل کامل از کانال رمان های خاص )


Report Page