Part

Part

@Khabarooli

#عمویم‌نبآش🤤💦

#پآرت‌‌‌18


سینی رو ڪنار منقل گذاشتم و با عشوه ی خاص خودم گفتم:

-بفرمایید عموجون!

نیم نگاهی بهم انداخت و زیرلب گفت:

-توله چه تیپی زده.

لبخندی زدم و پرسیدم:

-زنعموی گلم ڪجاست؟

جاوید اخم ڪرد و گفت:

-باز شروع نڪن محیا!

لبخند حرص دراری زدم و گفتم:

-باالخره بیخ ریششی دیگه، مگه نیسی شاهزاده سوار

براسب؟

جاوید سیخها رو روی منقل چید وقدمی به سمتم ڪه ڪمی

ڪنارتر ایستاده بودم، برداشت و پرسید:

-از این حرفا به چی میخوای برسی؟

دست به سینه شدم، طوری ڪه نمایه زیادی از سینه هام

مشخص باشه و گفتم:

-به چیزی ڪه حقمه!

جاوید برگشت و به باد زدن ڪباب ها مشغول شد و پرسید:

-اونوقت حق فندوق سڪسی من چیه؟

اینبار من با اخم قدمی بهش نزدیڪ شدم و غریدم:

-ڪه نمیدونی حق من چیه؟

تخس سر باال داد و گفت:

-نچ نمیدونم، تو

بگو تا بدونم!

Report Page