فرصت بعد شدت!

فرصت بعد شدت!

جامعه نو



شورای سردبیری: در اوایل دهه هفتاد قرن پیش‌پیامی بین دو خصم مبادله شد: بین آمریکا و چین و از طریق پیام‌رسانی غیر محتمل؛ رومانی . کارکرد آن از پیام‌رسانی شکست خورده یحیی‌خان نخست‌وزیر پاکستان بین آنهابیشتر بود ، چون دو طرف به نقطه کنار نهادن گردنکشی متقابل رسیده بودند. نمیخواهیم همین اول مطلب مقایسه تاریخی و مشابهت‌پنداری کنیم، اما درست همانطور که نخست‌وزیر ژاپن دوسال‌پیش برای آوردن پیام رئیس‌جمهور ایالات متحده برای رهبر ایران سنگ‌روی‌یخ شد،‌ یحیی‌خان در والس آشتی‌کنان دوخصم بزرگ دهه ۶۰ قرن پیش، آمریکا و چین، زیرپا ماند وخیط شد. هنوز وقت مناسب کوتاه آمدن دوکشور نرسیده بود.


اما فرارسید ،چون علتی برای تداوم خصومت وجود نداشت. در پیامی که بعدا چوئن‌لای نخست وزیر چین به رومانیایی‌ها داد تا به واشنگتن برسانند این نکته قید شده بود که‌پیشنهاد آمادگی برای گفتگو به روئیت "صدر مائو" رسیده است. معنایش آن بود که رهبر چین حالا دیگر کاملا به نتیجه رسیده که رفع تخاصم با ایالات متحده را شروع کند. روندی که پس از آن آغاز شد و با سفر تیم پینگ پنگ آمریکا به چین علنی گشت، به سفر نیکسون به چین و در طول زمان به اوضاع کنونی انجامید: گروههای چریکی مائویی در همه قاره ها از آمریکای لاتین گرفته تا آفریقا و اروپا نتوانستند اندکی از اندیشه های خردمندانه صدر مائو را در جهان حاکم و با امپریالیسم ایالات متحده هماوردی کنند، اما خردورزی چینی امثال چوئن‌لای چین را از انزوا درآورد و به تدریج بربخش بزرگی از اقتصادی که امپریالیسم جهانی آن‌را ملک خود میدانست حاکم کرد. امروز، قدرت چین از آمریکا کمتر نیست.


نمیخواهیم همذات پنداری رخدادهای تاریخی پیشه کنیم، ولی گردش روزگار این روزهاواقعا موقعیت مشابهی پدید آورده است که یکطرفش کماکان آمریکا و طرف دیگرش کشور خودمان است. در آن دوران ، چین و ایالات متحده به‌صورت غیر مستقیم در جنگ ویتنام و کامبوج درگیر و رویارو بودند ، همانطور که ایران و ایالات متحده در چند کشور خاورمیانه درگیرند ؛ سیاست صدرمائوبرای جنگ با امپریالیسم ورشکسته بود چون حتی در ویتنام همسایه هم ویت‌کنگها و ویتنام شمالی درحال گفتگو با ایالات متحده برای پایان جنگ و شروع گفتگوهای صلح پاریس بودند، همانطور که سیاست منطقه‌ای ایران پس از پایان ماجرای داعش به بن بست رسیده و توضیح قابل قبولی برای تداوم آن نیست(دلایلش را در سلسله گفتارهای استراتژی خارپشت در همین کانال بخوانید)‌ و ایران باید مسیر رفع تنش با منطقه را طی کند؛ راه چین به بازارهای مهم جهان بسته بود درست مثل سالهای اخیر ایران؛ و بالاخره نیکسون نیز در ایالات متحده توانسته بود از پس مخالفان بهبود رابطه با چین برآید وهردوحزب را به لزوم بهبود رابطه با چین مجاب کند، درست مثل امروز که ازپس تیم خبیث ترامپ، بایدن برجام‌دوست روی کار آمده است.


معنی این حرف آن است که زمان‌تغییر سیاست فرا رسیده. درواقع زمان برگشت به روز بعد از امضای برجام فرا رسیده و کشتیبان را سیاستی دگر باید.


همراهان جامعه‌نو آگاهند که در تمام نزدیک به چهارسالی که ترامپ خلف وعده کرد و برای مذاکره‌ی‌تحت‌فشار ایران را زیر منگنه گذاشته بود و ترجیع‌بند حرفهای صدر و ذیل اکثراصلاح طلبان توصیه به مذاکره بود، چنین توصیه‌ای از جانب این گروه روزنامه‌نگار صورت نگرفت. مذاکره میتوانست کار عبث و مضری باشد و البته توصیه تکمیلی ما همواره تجدید نظر در استراتژی امنیت ملی، بدون تسلیم شدن در برابر لاتهای بین‌المللی بود. اکنون که آن بختک رفته ، میتوانیم سیاست کشور را زیر ذره بین موقعیت تازه قرار دهیم.


حسن موقعیت تازه این است که اکنون به اشتباهات پس از امضای برجام آگاهیم.حالا میدانیم توصیه به عدم ورود به تجارت با شرکتهای آمریکایی اشتباهی آسیب‌زا و بی‌فایده و یک پز غلط بود. میدانیم پرتاب پیام عبری تحریک مشکوکی بود، میدانیم خطبه خواندن علیه تداوم ارتباط ظریف - کری تبلیغات داخلی جفنگی بود که حتی در داخل هم هواخواهی نداشت.و از این نوع اشتباهات فراوان داشتیم. حکومت نباید اجازه تکرار آنها را بدهد.


 برای اصلاح خرابکاری های ترامپ باید از آمریکا طلبکار بود اما خوشبین بیش از حد نبود. بیقرار و کم طاقت هم نباید بود. اگر سبب تکبر نمیشود، باید بگوییم دولت تازه آمریکا هم به برگشت به برجام نیازمند است. اما معاون اول سابق‌اوباما برای برگشت به برجامی که دستاوردشان بوده با موانعی روبرو خواهد بود، داستان چانه زنی تسلیحاتی هم زنده است و تمرکز زیادمخالفان برجام و دولتهای‌فرصت طلب‌اروپایی روی آن خواهد بود، اما این موقعیتی گذراست. طی کردن مسیر برجام به نفع همه است جز رقبای رذل منطقه‌ای ایران.


داستان را با چین آغاز کردیم، با چین هم‌پایان دهیم. یک مشابهت دیگر چین آن روز با ایران امروز این بود که تندروها میگفتند چوئن‌لای غرب گرا و فریب خورده است و میخواهد خیانت کند(درست مثل آنچه در ایران درباره روحانی میگویند). بالاخره نیکسون به چین رفت تا با مائو پینگ‌پنگی بزند و فصل تازه ای را در روابط آغاز کنند، مائو همان شب اول با او شام خورد و نشان داد اصلاح رابطه با آمریکا ابتکار خودش بوده است. چوئن‌لای(اورا با حسن‌روحانی یکی نگیرید)آنقدر هوشمند بود که اجازه نمیداد مائو به پز انقلابی‌گری ضد آمریکایش بچسبد. البته اعتبار مائو هم به خاطر رها کردن دورویی افزون شد و مسیر چین در واقع از دوران او شروع به تغییر کرد. حکومت ما باید از این رخدادهای مثبت تاریخی درس بگیرد.


شاید انتظار هست حرف‌صریحی بزنیم و مثلا توصیه به مذاکره با دولت بایدن کنیم. راستش این حداقل کاری است که حکومت ایران باید اگر دولت جدیدقید و شرط تازه به میان نیاورد انجام دهد. اما آن نباید اقدامی صرفا تاکتیکی برای رفع گرفتاریها باشد. شکست ترامپ پیروزی استراتژی امنیت ملی ما نبود، امری داخلی آمریکا بود، اما پیروزی بایدن میتواند پیروزی ما باشد. به شرط آنکه انتظار خود را به جای برجام، از خودمان بالا ببریم. باید استراتژی امنیت ملی را در جهت تنش زدایی منطقه ای و کاهش بارهای روی دوشمان بازنگری کنیم. این تغییر نه ربط مستقیم به برجام دارد ونه تسلیم‌طلبانه و سازشکارانه است.این را باید انجام دهیم چون کل سپهر سیاست خارجی ما را تاریک ساخته است و بحران زاست؛ هم برای ایران به عنوان کشور، و هم برای حکومت ،اگر بخواهد بحران‌زی نباشد. برخلاف تصور عوام و برخی صاحبنظران،مشکلات کشورما با آمدن بایدن حل نمیشود اما برنداشتن قدم بخردانه در شرایط جدید مشکلات ما را بیشتر و مرگبار میسازد. جنجالهای رسانه‌های خاص ما به کنار، باید بدون عجله و با گام مناسب تیم ظریف را ، این بار به عنوان نماینده نظام و یک ایران نامتخاصم فعال کرد و با طرفهای برجام و بطورخاص ایالات متحده وارد گفتگو شد. معنای آن توسل به آمریکا نیست‌. رفتن سریع به سراغ بایدن پیش از آنکه رسما رئیس جمهور شود، دور زدن نیروهای پنهانی است که تلاش خواهند کرد حرف زدن در باره موشک را در حرفهای آینده بایدن و پیش از رسیدن به کاخ سفیدبگنجانند.  


 ... برای آنکه اجبار به نوشتن مطلب جدایی درباره تهدید اخیراسرائیل به جنگ نداشته باشیم، خلاصه اضافه کنیم که اسرائیل دروغ میگوید. هرگز حمله مستقیم مداوم به خاک ما نخواهد کرد. سالهاست اسرائیل اهداف منطقه‌ای‌اش را از طریق جنگ دیگران با یکدیگر کسب میکند و ایران هم هدف آسانی نیست. برنامه اسرائیل برای ایران راه‌انداختن جنگهای منطقه‌ای با اعراب و ترکها به کارگردانی خودش و راه‌اندازی عوامل قدرتمندی است که به قلب رژیمهای منطقه نفوذ داده‌است.

Report Page