Office

Office

👀

با نیشخند به منشی و دستیارش نگاه میکرد میدونست که تا زمانی که تو این اداره کوفتی هستن منشیش یه موجود سرکش میشه و نصف کاراش رو میسپاره دست باد و بیخیال انجام دادنش میشه 

این دقیقا خاصیت معشوقه جذابش بود اینجا یه سگ هار و تو تخت یه پاپی کیوت 

زنگ رو زد و منتظر موند تا منشیش بیاد و این انتظار پنج دقیقه طول کشید 

- باهام کار داشتین مدیر کیم ؟

تهیونگ از جاش بلند شد سر تا پای معشوقش رو نگاه کرد و دورش چرخید 

- تاریخ برنامه هام رو مرتب کردی منشی جئون؟

و میدونست شنیدن منشی جئون برای معشوقه‌ش یعنی تا میتونی بی پروا باش 

جونگ کوک با افتخار سرش رو بلند کرد 

- نه هنوز انجامش ندادم

تهیونگ دقیقا پشتش وایساده بود کاملا چسبیده به همدیگه دستش روی کمر جونگ کوک میلغزید و نوازشش میکرد 

- امروز تو حداقل سه تا از دستوراتم رو ایگنور کردی میدونی من نمیتونم برای تنبیه کردنت صبر کنم کوکا ساعت اداری هم تموم شده پس چطوره همینجا ترتیبتو بدم

“ با اون صدای بمش سعی داشت چی رو ثابت کنه که اون مادر فاکر قدرت مطلق داره “

فکرش با خم شدنش رو میز همزمان شد 

- مدیر کیم 

تهیونگ نیشخند زد و شلوار و باکسر پسر رو کشید پایین به هلو های خوشگل جلوش نگاه کرد و فاک اون جیبوتی ها هر کسی رو اغفال میکردن ولی فقط تهیونگ میتونست اون دو تا گلوله برفی رو ببینه در حالی که یه ویو ی فوق العاده براش ساختن 

- بهت فرصت میدم جبران کنی کوک اونم فقط بخاطر این ( به باسنش اشاره میکنه) وگرنه امروز بد جور تنبیه میشی بیبی 

با یه دست جونگ کوک رو تو همون حالت نگه داشت و با دست دیگش باسنش رو میمالید جونگ کوک ناخواسته داشت لذت میبرد محکم دو طرف میز تهیونگش رو گرفته بود و جلوی خودش رو برای ناله کردن میگرفت 

- خوشت میاد بیبی ؟ دوست داری ددی رو داخل خودت حس کنی هوم؟

جونگ کوک با زحمت خودش رو از بین دستای تهیونگ کنار کشید 

- ای اینجا نه ... ما تو محل کاریم

نیشخند تهیونگ عمیق تر شد ممبر پسر رو بین انگشتای کشیدش گرفت و کم کم شروع به تحریکش کرد جونگ کوک که هورنی بشه مکان و زمان یادش میره 

- کسی اینجا نیست بیب آروم باش

کوک لب پاینش رو گاز گرفت 

- فاک مدیر کیم 

هنوز هم زود بود ولی تهیونگ میدونست خیلی طول نمیکشه از پشت کوک رو بغل کرد دکمه پیرهنش رو باز کرد و شروع به لمس بدن فوق جذاب و مردونه معشوقش کرد و همزمان ممبرش رو هم میمالید 

کم کم گرمای بدن کوک بهش فهموند که داره درست پیش میره 

گردن سفید پسر داشت به شدت وسوسش میکرد برای هیکی هاش لباشو رو گردنش گذاشت و رنگش رو از سفید یک دست به قرمز و بنفش تبدیل کرد 

دیگه کنترلی رو صداش نداشت انگار دکمه عاف مغزش رو زده بود و الان دیکش داشت براش تصمیم میگرفت دستای تهیونگ رو گرفت و به سرعتش کمک کرد اما یکدفعه تهیونگ تصمیم گرفت دیگه ادامه نده کوک ناباورانه نگاهش کرد 

- نه ... الان نه 

و ترسناک تر از چشمای یخ بسته ی تهیونگ تو اون لحظه وجود نداشت 

- من که گفتم قراره تنبیه بشی بیبی بوی

لباشو با زبون مرطوب کرد و پشت گردنش رو بوسید و محکم مک زد 

- آههه تهیونگ ... 

نیشخند تهیونگ پر رنگ تر شد فشاری به دیک کوک بین دستاش آورد 

- انگار میخوای کاری کنم دیگه نتونی حرکت کنی بیبی بانی 

داد نسبتا خفه ای کشید و سرشو عقب داد میدونست چیکار باید بکنه تا تهیونگ آروم شه ولی نمیکرد 

نمیخواست خودش رو ضعیف نشون بده تحمل این درد ها چیزی نبود 

اون دردی که تهیونگ قرار بود در پایان بهش بده و فکر به لذتی که قرار بود از سکس با تهیونگ ببره میتونست کاری کنه کوکی آرامش و غرورش رو حفظ کنه 

تهیونگ هم عاشق بیبی سرکشش بود شاید عجیب بنظربیاد ولی اون دقیقا عاشق این ویژگی جونگ کوک شده بود شجاع و نترس بود حرفاش رو راحت میزد و مهم نبود براش حتی اگه بخاطر حرفاش اخراج بشه یا سرش رو به باد بده 

اسپنک محکمی رو باسن سفید کوک نشوند و بازم به صدای داد خفه شده ش گوش کرد 

- قرار نیست از ددی عذر خواهی کنی سکسی بوی؟

جونگ کوک به شدت نیاز داشت که اون انگشتای کشیده تهیونگ رو تو خودش حس کنه شاید اینجوری حواسش پرت میشد و کوک میتونست خودش رو خلاص کنه 

سرشو تند تند تکون داد 

تهیونگ شلوارش رو پایین کشید و عضوش رو یکم لمس کرد و مایع پریکامش رو روش پخش کرد تا راحت تر فرو بره 

عضومو گذاشت رو سوراخ صورتی رنگش که نبض دار شده بود و آروم هلش داد داخل 

- فاک ... ته 

حرکتش رو تند تر کرد و به ناله های پر از لذت کوکیش گوش میکرد 

- هنوزم قرار نیست عذرخواهی کنی ؟

کم کم حرکاتش متوقف شدن کوک اشک جمع شده تو چشماش رو رها کرد

- لطفا ددی ... متوقف نشو لطفا ...

نیشخند تهیونگ پر رنگ تر شد دستشو دور کمر کوک حلقه کرد و با سرعت شروع به حرکت کرد و برای کوک هندجاب رفت و سرعت دستشو بیشتر کرد 

- عاح ... ددی .... حس خوبی میدی ...

- ولی نباید حس خوب بدم بهت بانی 

کوک نفس نفس میزد دلش نمیخواست تهیونگ متوقف شه 

- متاسفم ... لطفا ... متوقف ... نشو...

تهیونگ به کارش سرعت داد و بعد چند دقیقه همزمان هر دو خالی شدن 

تهیونگ جونگ کوک رو انداخت رو میز و به لباش حمله کرد 

لبای قرمز رنگ جونگ کوک رو بوسید و مک زد 

- دیگه تکرار نشه بیبی

کوک با شیطنت خندید

- قول نمیدم دلم برا تنبیهات تنگ نشه

و دوباره صدای بوسه شون تو اتاق پخش شد


Report Page