NSFW 🔞
@Vminkook_Family_عاح ار-ارباب!
جیمین با صدایی جیغ مانند و پر از خواستن در حالی بیان کرد که برای لحظاتی سرش رو از عضو بزرگ اون شیطان فاصله داد و قبل از نفس گرفتن با خزیدن زبونی نزدیک ورودیش مواجه شد.
دستهای کوچیکاش رو به عضو اون شیطان دوست داشتنی رسوند و شروع به مالیدن کرد و برای راحتتر انجام دادنش، مقداری بزاق و پریکام جمع شده تو دهناش رو روش ریخت. روی سینهی مرد جابهجا شد و با عقب دادن کمرش باسنش رو به دهان اون مرد نزدیکتر کرد.
تهیونگ نیشخند شلی به لب نشوند و با انگشتهای کشیدهاش به باسن نرم و پنبهای جیمین چنگیانداخت و اونهارو از هم فاصله داد. به سوراخ ملتهب و صورتیاش خیره شد و با جلو بردن سرش زبوناش رو برای بار چندم روش کشید و ایندفعه با جلوتر بردن سرش مکی نه چندان آرومی بهش زد و به صدای نالهی سراسر لذتاش گوش داد. زبون بازی گوشش به همین کفایت نداد و راه خودش رو به داخل اون سوراخ پیدا کرد برای باز کردن حفرهی تنگ پسر مو طلایی هی وول وول میخورد. جیمین آهی کشید و با کم شدن فشار دستهاش دور عضو تهیونگ خودش رو بیشتر به سراش نزدیک کرد به طوری که نیاز نبود تهیونگ همونمقدار سرش رو بلند کنه.
دستهاش رو از داخل روی رونهای تو پر پسر حرکت داد و با رسید به عضوش از بیضههاش گرفت و حرکت ناخونهای بلند و سیاه رنگاش رو روی طول عضو خیس از پریکام پسرک کشید و در جواب دوبار نالهای گوش پر کن دریافت کرد.
به طور ناگهانی دستهاش رو از روی عضو جیمین جدا کرد و با زدن اسپنکهای محکم فهموند تا از روش بلند بشه.
جیمین آهی کشید و با چشمهای خمار شدهای از روی اون جسم عضلهای بلند شد و چهار زانو مقابلاش نشست تا حرکت بعدیاش رو متوجه بشه.
تا چندساعت گذشته هیچ فکرش رو نمیکرد گذروندن اون ساعات با یک شیطان اینقدر لذت بخش باشه؛ بطوری که بخواد بردهی کَت بستهاش باشه و ساعتها برای اون لمسهای کشنده آزادیاش رو فدا کنه. اون شیطان نفرین شده به خودی خود جذاب بود و فریبنده اما حالا... شاید باید برای داشتن یک خدا و پرستیدنش دوباره دوباره فکر میکرد. جیمین پسر هورنیای که شاید به گفته اطرافیانش معتاد به سکس با آدمهای جدید بود. یکجور تنوع طلب، ولی این تا زمانی بود که چشمهای اون مرد زیبا رو نمیدید و اون شب زیرش صدای نالههاش بلند نمیشد صدق میکرد. خوشحال بود انتخاب اون شیطان شده بود و محض رضای مسیح، اول که دیده بودتش فکر میکرد این یکجور لباس و فانتزی برای سکسه اما چیزی نگذشت که با فهمیدن اصل موضوع بازهم به خواسته خود حکم بردگی خودش رو با یه رابطهی دیگه امضا کرد.
تهیونگ به چهرهی سرخ و خیس پسر نگاهی انداخت و از کمر پسر گرفت و اون رو از پشت به سمت خودش نزدیک کرد.
نیپلهای صورتی و تحریک شدهی پسر رو بین انگشتهاش گرفت اونهارو فشار داد.
_ارباب... عاح...
صدای پر از خواستن جیمین دوباره بلند شد.
_چی میخوای آنجلم؟
تهیونگ با صدای بم و خش داری که مخصوص به خودش بود کنار گوش جیمین زمزمه کرد و نفسهای داغش رو پشت گوش پسر خالی کرد.
گردن کشیدهی پسر دقیقا جلوش بود و اون رو برای گزیدن دعوت میکرد پس سریع سر جلو برد گاز محکمی ازش گرفت.
_من-عاحح... من میخوا-م حسش کنم اوممم.
جیمین بیطاقت قوسی به کمر خوش فرمش داد و باسناش رو به عضو مرد نزدیک کرد.
_چیو حس کنی؟
تهیونگ دستهاش رو از روی سینههای جیمین حرکت داد و به طور آروم روی شکم نرماش دست کشید.
_من اون دیک لعنتیت رو میخوام تا داخل سوراخم حس کنم!
جیمین بلاخره بعد از کمی مکث یک نفس این جمله رو گفت و تهیونگ بلافاصله بعد از شنیدناش چیزی که پسر میخواست رو تقدیماش کرد.
عضواش رو تا آخر وارد اون سوراخ تنگ کرد. جیمین برای ثانیهای از درد و حجم بزرگی اون عضو داخل مقعدش نفساش رفت و صدای نالهی پر از دردش جایگزین شد.
تهیونگ بالهای بزرگ و رنگ شباش رو دور بدنهای خودشون پیچید و با حلقه کردن یه دستش دور گلوی جیمین اون رو وادار کرد تا سراش رو روی شونهاش بذاره.
برای اولین بار خم شد و گوشهی لبهای صورتی پسرک رو بوسید. اون پسر مثل اولین رابطهاشون تنگ بود و این باعث میشد بخواد نعرهای بکشه.
آروم کنار گوش پسر غرید و و ضرباتاش رو سریع و محکم ادامه داد. برخورد پوست بدنهای خیس از عرقشون بهم باعث ایجاد صدایی دلنشین برای گوشهای هردوشون میشد.
_دوسش داری هاح؟
تهیونگ زمزمه کرده و در جواب صدای جیغ پر از لذت جیمین رو دریافت کرد و این نشون میداد بلاخره نقطهی اوجش رو پیدا کرده.
با نگرفتن جواب دلخواه و سکوت پسر یه دستاش رو پایین برد و عضو پسر رو محکم بین انگشتهاش گرفت و فشار خفیفی بهش داد.
_نشنیدم.
_آر-ه این عا-لیه عاح تندتر ارباب من!
هومی کشید و دو طرف کمر پسر رو چسبید و ضرباتاش رو سریع و محکم ادامه داد.
اون پوزیشنِ عمیق باعث لذت دو برابر جیمین میشد و طوری که صدای نالههای بلندش دست خودش نبود و ناخوداگاه از دهانش به بیرون میجنبید.
چیزی نگذشت که تهیونگ با فشار و بدون اطلاع قبلی درون سوراخ پسر مو طلایی به کام رسید. کمی مکث کرد چندتا ضربه برای خالی شدن تموم کام داخل اون حفره زد و از پسر بیرون کشید.
جیمین بدن شلاش روی تهیونگ افتاد. دست برد تا عضو قرمز و ملتهباش رو برای ارضا شدن لمس کنه اما با پس زده شدن دستاش و حلقه شدن دستهای اون شیطان دور عضواش دوباره نالید و بدون اینکه کنترلی رو بدن لرزوناش داشته باشه بلاخره به کام رسید.
_تو عالی بود آنجل.
تهیونگ گفت و با نیشخند اون بدن سفید و دوستداشتنی رو به بغل کشید و مثل هر رابطهی قبلی دیگهاشون شاهد مروارد شدن کامهایی بود که درون پسر خالی کرد و این باعث بزرگتر شدن نیشخند روی لبهاش بود.
-Iris