NSFW 🔞

NSFW 🔞

@Vminkook_Family

_هی هیونگ! نمی‌خوای بری روی تخت؟

پسر کوچیک‌تر در حالی که کاندوم توی دستش رو باز می‌کرد، با پررویی گفت و قبل از این‌که جیمین بره روی تخت، روی تخت نشست و با دستش زد روی پاش

_زود باش دیگه هیونگ، قول می‌دم منم به خوبی مینهو باشم!

جیمین که هنوزم از این‌کار خوشش نمی‌اومد، سعی کرد برای بار آخرم که شده اون پسر سرتق رو راضی کنه!

_جونگ‌کوکا... قول می‌دم هرکار دیگه‌ای بخوای انجام بدم جز این‌کار. خواهش می‌کنم! مینهو اگه بفهمه-

_مینهو؟ فکر می‌کردم ازش جدا شدی هیونگ

_اون فقط یه دعوای کوچیک بود

جونگ‌کوک نفسش رو کلافه بیرون داد و بلند شد. قدم‌های محکمش رو به سمت جیمین برداشت و وقتی روبه‌روی پسر قرار گرفت، دست به سینه گفت

_جیمین! تو به من گفتی در ازای پخش نکردن فیلم خرابکاری خودت و مینهو توی اتاقتون، هرکاری که بگم می‌کنی. درسته سال بالاییم هستی و احترامت هم واجب، ولی من می‌خوام این‌کارو برام انجام بدی

جیمین که تمام مدت سرش پایین بود و داشت با انگشت‌هاش بازی می‌کرد، با تیکه آخر جمله جونگ‌کوک سرش رو بالا اورد و نگاهی که التماس درش موج می‌زد رو به کوک داد

_کوک من نمی‌تونم باهات بخوابم! خوابیدن باهات یه نوع خیانت به مینهو به حساب میاد. می‌تونم هرکاری جز این انجام بدم، مثلا می-

قبل از این‌که حرفش کامل بشه، جونگ‌کوک دستش رو روی دهن جیمین گذاشت و با کمک دست دیگه‌اش اون رو بلند کرد.

_خب اگه این خیانت به مینهو، چطوره دیگه با اون نباشی؟

جیمین رو روی تخت انداخت و روش خیمه زد. لباس‌های پسر رو بدون توجه به دست و پا زدنش درآورد و فقط باکسر سیاهش رو جا گذاشت. بلند شد و از سرتاپای جیمین رو بررسی کرد. پوست شیری رنگش تضاد جالب و چشم‌نوازی با باکسر سیاه و تتوی روی دنده‌اش به وجود آورده بود. به سمت لب‌های گوشتی جیمین خم شد و وحشیانه شروع به مکیدن اون دوتا موچی شیرین کرد. توی کسری از ثانیه تیشرت سیاه رنگش رو به همراه شلوارش درآورد و درحالی که هنوزم لب‌های جیمین رو می‌مکید، لباس‌هاش رو پایین تخت کنار لباس‌های جیمین انداخت.

جیمین بعد از کلی دست و پا زدن، بلاخره موفق شد که جونگ‌کوک رو از خودش جدا کنه. نیم خیز شد و در حالی که با یه دستش جلوی نیپل‌های صورتی رنگش رو می‌گرفت، لب به شکایت باز کرد:

_می‌خوای منو خفه کنی؟ چرا دست از سرم برنمی‌داری؟ من نمی‌خوام بدنم رو بهت بدم.

پسر مو سبز با چشم‌هایی که خمارتر از هر موقع دیگه بودن و نیازش به جیمین رو بیان می‌کردن، به جیمین نزدیک شد و آروم با صدایی که بم شده بود کنار گوش پسر بزرگ‌تر زمزمه کرد

_چاره دیگه‌ای داری هیونگ؟

چاره؟ معلوم که نه!

وضعیت الانش خنده‌دارترین وضعیتی بود که یه آدم می‌تونه توش گیر کنه. هزار بار به نامزدش مینهو گفته بود وقتی میاد خوابگاهِ دانشگاه به دیدنش، هوس سکس به سرش نزنه ولی هر بار مینهو نسبت به هشدارهای جیمین بی‌تفاوت بود و وضعیت الان جیمین، نتیجه حشری شدن اون پسر بی‌عقل بود.

هیچوقت فکرشم نمی‌کرد توی اتاقش دوربین مخفی کار گذاشته شده توسط سال پایینیش پیدا کنه که تمام صحنه‌های رابطه‌اش رو ضبط کرده و الان همون پسر سعی داره باهاش بخوابه!

مطمئنا الان بیچاره‌ترین آدم توی کل دنیا جیمین بود. با قرار گرفتن دست جونگ‌کوک رو سینه‌اش و افتادن روی تخت به خودش اومد.

جونگ‌کوک به سمت پایین‌تنه جیمین رفت و پایین‌تنه خودش رو روبه‌روی صورت جیمین قرار داد.

عضو سخت شده جیمین رو از باکسرش بیرون آورد و با دستش شروع کرد به پمپ کردن عضوش. درحالی که حرکت دستش رو تندتر می‌کرد و صدای ناله‌های جیمین رو بلندتر، گفت:

_چرا بی‌کار وایستادی جیمینا؟ زود باش، نشونم بده دهنت چقدر جا داره

جیمین که از شدت خجالت و لذت سرخ شده بود، دستش رو روی دیک جونگ‌کوک کشید و اون رو بیرون آورد. بدون آماده کردن اون رو توی دهنش جا داد و شروع به عقب و جلو کردن سرش کرد‌.

بعد از چند ثانیه جونگ‌کوک هم از دهنش استفاده کرد و حالا هردوی اون‌ها داشتن بهم لذت می‌دادن!

جیمین که ناله‌هاش با عضو کوک خفه می‌شدن، دیگه نتونست تحمل کنه و توی دهن جونگ‌کوک کام شد.

جونگ‌کوک بعد از قورت دادن مایع سفید رنگ توی دهنش، عضو جیمین رو بیرون آورد و از روی تخت بلند شد و بین پاهای جیمین قرار گرفت، از پاهاش گرفت و پایین تنه‌اش رو بلند کرد جوری که سوراخ جیمین روبه‌روی دیکش قرار بگیره.

_خیله خب هیونگ، الان نوبت سوراخ صورتی و تنگته!

_جونگ‌کوک!

برای رهایی پاهاش از بازو‌های قدرتمند جونگ‌کوک خودش رو محکم تکون داد ولی تلاش‌هاش بی‌فایده بود پس دوباره لب به التماس باز کرد

_جونگ‌کوک هرچقدر بخوای برات ساک می‌زنم!

_من فقط با دهنت راضی نمیشم جیمینا...

گفت و بعد از کشیدن کاندوم روی عضوش، یک‌ضرب وارد شد و ناله‌های جیمین رو بلند‌تر کرد.

بین هرناله و هر ضربه‌ای که جونگ‌کوک می‌زد، التماس می‌کرد و برای دردی که داشت اشک می‌ریخت، ولی انگار قلب اون پسر از سنگ ساخته شده بود.

بلاخره توی کاندوم کام شد و دست از ضربه زدن برداشت. عضوش رو بیرون کشید و پایین تنه جیمین رو روی تخت رها کرد.

پسر بیچاره از درد توی خودش مچاله شد و شروع کرد به گریه کردن، گریه‌های بی‌صدایی که هیچوقت از یاد نمی‌برد. وقتی خواست از روی تخت بلند بشه، دست جونگ‌کوک از پشت بازوش رو گرفت و اجازه بلند شدن رو بهش نداد.

_مگه من گفتم بلند شی که بلند شدی هیونگ؟

_م-مگه... ت-تموم نشد؟

_من تازه می‌خوام خودمو بهت اثبات کنم جیمینا، قرار یه شب رویایی برات بسازم و مطمئنا این شب قرار نیست همین‌جا تموم بشه!

درسته، قرار نیست به همین راحتی جیمینی که با هزار زحمت به دست آورده بود رو از دست بده. مینهو کسی نبود که لیاقت جیمین رو داشته باشه و فقط برای موقعیت اجتماعی و پدر تاجرش بهش چسبیده بود، درست برعکس کوک که جیمین رو فقط برای خودش می‌خواست.

قرار بود ورق جدیدی توی دفتر زندگی خودش و جیمین اضافه بشه و نویسنده جدید سرنوشت هردوشون، جونگ‌کوک بود.


-Victor


Report Page