NSFW

NSFW

Yasi

_اههه...فاک هیونگ لطفا


+لطفا چی بیبی؟


_اون کینگ سایزت رو بکن تو رسما داری...اهه داری شکنجه‌ام میکنی


+ولی تجربه ثابت کرده تو وقتی برای رسیدن به چیزی تلاش کنی بیشتر ازش لذت میبری


_چجوری دیگه باید تلاش کنم؟


+هیچی فقط مخالفت نکن و بذار تک‌تک سلول‌های بدنت رو پرستش کنم


_من که مخالف...فاککک هیونگ


+هیش کوکی پسر خوبی باش


پسر بزرگتر مثل گرگی که توی جنگل متروک خرگوش شکار کرده به سمت پسر حمله کرد و با وجود عجله‌ای که برای دیدن مارک ها و رد گاز های خودش روی بدن تراشیده پسرکش باشه سعی کرد تا خیلی سریع پیش نره که یه وقتی اون بانی اذیت بشه

با سرعت کم و ارومی عضوش رو تا نیمه داخل پسرک می‌کرد و بعد بیرون میاورد و کوک از این موضوع متنفر بود...البته که هیونگش کارای دیگه‌ای میکرد که اون اصلا نیازی به اون هیولا داخلش نداشته باشه...

جیمین سینه های کوک رو می‌مکید و گاز می‌گرفت و با لذت به صدای ناله‌های از سر لذت و نیازش گوش میکرد...لباش نیپل‌های متورم شده کوک رو رها کرد و به سمت لب‌هاش که از هم باز شده بود هجوم برد

انقدر لب‌هاشو بوسید و با بدنش بازی کرد حس کرد بیبیش نزدیکه پس با لبخند شیطونی عقب کشید و بعد با نگاهی به چشمای ملتمسش لب زد


+میریم سراغ بخش اصلی امشب


و بعد دیک در حال انفجارش رو تا جایی که میشد داخل اون حفره کوبید و صدای جیغ کوک نشون میداد برنامه‌اش موفق بوده...

Report Page