NSFW! 🔞💧

NSFW! 🔞💧



جونگ‌کوک درحالی که با لذت به مرد رو‌به‌روش زل زده بود بسته‌ی کاندوم رو بالا آورد و با دندون بازش کرد.


- چه حسی داره تهیونگ؟


با نیشخند ازش پرسید و روی تخت خزید، جونگ‌دوک درحالی که لباش رو می‌لیسید به برادر دوقلو و بزرگ‌ترش نگاه کرد که چطور داره دوست پسرش رو با نگاهش قورت می‌ده.


تهیونگ درحالی که نگاهش بین دو برادر می‌چرخید نفس عمیقی کشید، قلبش خیلی تند تر از حالت عادی می‌زد.


- چی؟... چی چه حسی داره؟


با صدای بم و خش‌دارش پرسید، جونگ‌کوک درحالی که از ته گلو خنده‌ی جذابی تحویل پسر بزرگ‌تر می‌داد کاملا روی تهیونگ خزید، عضوش با کاندوم پوشیده شده بود و رگ های برآمده‌ش نبض می‌زد.


- این‌که می‌خوای توسط داداشِ دوست پسرت به‌فاک بری.


تهیونگ حتی با تصورش هم ناله‌ش بیرون می‌اومد.


- لعنت... این درتی تاک‌ های لعنتیت رو تموم کن کوک!


درست قبل از این‌که بخواد حرف دیگه‌ای بزنه جونگ‌دوک بین بدن‌هاشون خم شد و مک کوتاهی به سر عضو تهیونگ زد.


- چرا هیونگ؟


با نیشخند به صورت سرخ شده‌ی دوست پسرش نگاه کرد، جونگ‌دوک خیلی وقت بود که کینک جدیدش رو کشف کرده بود.


پسر کوچکتر دوست داشت دوست پسرش رو زیر بقیه تماشا کنه، این‌ حقیقت که تهیونگ، کسی که همیشه سوراخ جونگ‌دوک رو زیر خودش داره، زیر برادرِ پسر کرده بشه خیلی هورنی کننده بود.


به صورت غرق از لذت تهیونگ خیره شد و با نیشخند زبونش رو از سر عضو تا بیضه‌هاش کشید، جونگ‌کوک از فرصت استفاده کرد تا پشت تهیونگ بره و عضوش رو به سوراخ هوس انگیز تهیونگ بکشه.


- جونگ...دوک... لعنتی...


صدای بم تهیونگ دل جونگ‌دوک رو به آتش می‌کشید، با نیشخند مکش‌هاش رو از سر عضوش شروع کرد و در آخر زبونش رو دور کلاهکش کشید.


درحالی که جونگ‌کوک عضوش رو به ورودی پسر فشار می‌داد و سینه‌ی عضلانی و برنزه‌ی تهیونگ رو بین انگشت‌هاش می‌فشرد، با صدای خشدارش که سراسر لذت بود، آه بمی کنار گوشِ تهیونگ کشید.


تهیونگ از شدت درد و لذت وارد شده به بدنش گیج شده بود. این‌که توسط برادر دوقلوی دوست پسرِ هورنیش، که همیشه دلش می‌خواست سوراخش رو با عضوش پاره کنه کرده بشه، چیزی نبود که یک اتفاق روتین به شمار بیاد.


- آ...ا...آهـــه...


وقتی که عضو جونگ‌کوک رو کاملا داخل خودش حس‌ کرد نفسش برید، جونگ‌دوک با نیشخند دیک تهیونگ رو از دهنش بیرون کشید.

- چه حسی داره که عضو یکی مثل من رو داخل خودت داری... ددی!


کلمه‌ی ددی باعث شد تهیونگ حس کنه مورد تمسخر واقع شده، درحالی که یک دیک بزرگ بیست و یک سانتی درون خودش داشت و از درد و لذت می‌لرزید نمی‌تونست به خودش بگه "ددی".


جونگ‌کوک خیلی زود ضربه‌های عمیقش رو شروع کرد و باعث شد چشم های تهیونگ خیس بشه، یک‌نگاه دو برادر به‌هم باعث شد که قُلِ بزرگ‌تر روی تخت دراز بکشه.


جونگ‌دوک شونه‌های تهیونگ رو فشار داد و دوست‌پسرش رو روی برادرش انداخت و کمی بعد خودش رو روی تهیونگ کشید.


تهیونگ کاملا بین دو برادر ساندویچ شده بود، از طرفی سوراخش فتح شده بود و از طرف دیگه دیکش کم‌کم راهش رو بین دیواره‌های جونگ‌دوک باز می‌کرد.


لذت لمس شدن پروستاتش و همزمان گرمای یک سوراخ گرم که بهش عادت داشت فرای هر لذتی بود که به عمرش تجربه کرده.


کمی بعد درحالی که از لذت بلند ناله می‌کرد متوجه شد باز هم توسط دو برادر داره کنترل می‌شه.


اون‌ها چرخیده بودن، حالا جونگ‌دوک روی لبه‌ی تخت خم شده بود،

عضو تهیونگ درون سوراخ داغ پسر فشرده می‌شد و جونگ‌کوک از پشت درونش می‌کوبید.


ضربه‌های قدرتمند جونگ‌کوک باعث می‌شد عضو تهیونگ از سوراخ جونگ‌دوک بیرون کشیده ‌بشه و دوباره فرو بره.


تهیونگ انقدر ناله کرده و اشک ریخته بود که حتی نمی‌تونست گلوش رو حس کنه، اما فراموش نکرد موهای جونگ‌دوک رو چنگ بزنه و سرش رو برگردونه تا دوست پسرش رو ببوسه.


جونگ‌کوک با دیدن اون صحنه غرید، لب‌هاش رو روی هم فشار داد و موهای طلایی رنگ تهیونگ رو چنگ زد.


سرش رو برگردوند و باعث شد دندون‌های جونگ‌دوک لبای پسرِ بزرگ‌تر رو خونی کنه.


ناله‌ی دردناک تهیونگ این‌بار بین لب های پسری که خیلی ساده هردوشون رو کنترل می‌کرد، جونگ‌کوک، خفه شد.


حس گرمای داخل شکمش، سوزش مقعدش، داغی دور دیکش، همه باعث می‌شدن تا بین حالتی از اغما و سنگینی سرش با فشار به کام برسه.


لبخندی که جونگ‌کوک با نگاه کردن به تهیونگ به‌لبش می‌اومد باعث شد که جونگ‌دوک بفهمه دیگه قرار نیست تهیونگ فقط دوست پسر اون باشه.


حالا تهیونگ رسما پسرِ دوقلوهای جئون بود، چیزی که هر سه پسر از ته دل خواهانش بودن.

Report Page