NSFW 🔞
@Vminkook_Familyچند ساعتی به اومدن تهیونگ مونده بود و کوک مطمئن بود بلافاصله بعد از دیدنش قراره به فاک بره، چرا که امروز شیطنتش گل کرده بود و یک عکس نود از خودش برای ددیش که تو جلسهی سهامدارها بود فرستاد.
و حالا تقریباً یک ساعتی میشد که از پیامش گذشته بود. به سمت حموم رفت تا حداقل خودش رو آماده کنه.
و تهیونگ...
تهیونگ با دیدن عکسی که همسرش براش فرستاده بود بدون توجه به اون پیر خرفتی که هنوز داشت سر سرمایهگذاری بحث میکرد، از شرکت خارج شد و سوار ماشین شد.
نمیدونست چطور و با چه سرعتی خودش رو به خونه رسونده ولی الان تنها چیزی که اهمیت داشت تنبیه اون بیبی بوی بود.
با صدای آبی که میاومد به سمت حموم رفت و همونجا جلوی در لباسهاش رو کاملا در اورد، در رو باز کرد و تونست بیبی کوک رو زیر دوش آب ببینه.
به سمت کوک رفت و از پشت بغلش کرد.
_ بیبی یادش رفته نباید موقع کار ددی رو تحریک کنه؟
پایان حرفش مصادف شد با زبون سرکشش که روی گردن سفید پسر میغلتید.
آه کوچیکی از بین لبهای کوک فرار کرد و گوشهای تیز تهیونگ تونست پذیرای آه و نالههاش باشه.
کوک به سمت مرد برگشت و دستهاش رو دور گردنش حلقه کرد، سرش رو به گردن طلایی تهیونگ نزدیک کرد و گاز کوچیکی گرفت.
_ ولی فکر کنم ددی یادش رفته که بیبی کوک خیلی میخوادش مهم نیست کجا و تو چه شرایطی!
درسته... اون پسر دائمالحشر هیچوقت از دیکش سیر نمیشد و حقیقتا تهیونگ نمیتونست بگه از این روی پسرش خوشش نمیاد.
کوک با اتمام حرفش روی زانوهاش فرود اومد و تونست نگاه خیره ی تهیونگ رو ببینه.
دستش رو به سمت آلت مرد دراز کرد و تونست رگهای برآمدهی روش رو لمس کنه، همسرش به کوک میگفت دائمالحشر ولی خود تهیونگ هم با خودش هیچ فرقی نداشت.
_ نظرت درمورد دهن گرم و خوشمزهات چیه که میخوام مهمونش باشم؟
با نیشخند عوضی مانندی گفت و بلافاصله دیکش رو توی دهن پسر جا داد و این صدای عوق زدن کوک بود که توی حموم شنیده شد. آب روی تن پر حرارتشون میریخت و زوج داخل حموم رو حتی بیشتر ترغیب میکرد.
کوک رو از روی زمین بلند کرد و به سمت دیوار هلش داد.
_ میخوام به جز دهنت جای دیگهای رو هم فتح کنم.
_ تو که قبلا هزار بار فتحش کردی!
تهیونگ لبخندی به پررو بودن همسرش زد و بدون آمادگی دیکش رو داخل سوراخ به ظاهر تنگ کوک هل داد.
_ پس اگه اینطوره دیگه نیازی به آماده کردن نداری!
-Viki