NSFW🔞
@Vminkook_Famiilyبوسههای شلختهای که جیمین با اون هایبرید پیش گرفته بود، نشون از عجول بودنش میداد.
لبهاش رو نامنظم روی لبهای تهیونگ میکشید و اونهارو به بازی میگرفت و گاهی برای عمیقتر و داغتر کردن بوسه شخصا با دست گرفتن چونهی پسر، زبونهارو باهم بازی میداد.
این بینظمی باعث میشد رشتههای از بزاق روی چونهی هردو راهشون رو تا خط گردن پیش بگیرن.
هایبرید زیر داغی بوسه نالهای ریزی کرد و چشمهای روشن و وحشیش رو به چشمهای بستهی پسر بزرگتر داد. اجازه داد تا پسر بزرگتر با بدنش هرکاری میخواد بکنه و آزاد باشه.
جیمین هومی کشید و بعد از کشیدن لبهای حجیمش روی لبها تهیونگ عقب کشید و بوسهای روی خط چونه خیس پسر زد.
زیر نگاه هایبرید، جیمین کم کم حس میپکرد گونههاش رنگ گرفتن و داغتر شدن. چرا که اون چشمهای وحشی انگار میخواستن بدنش رو بشکافن و روی عمق روحش رد بندازن؛ و تهیونگ واقعا نمیدونست که چطور چشمهاش همین بلا رو سر ولیعهد آوردن!
جیمین باخیره شدن تو چشمهای پسری که اختیار بدنش رو به دستهاش سپرد، دست جلو برد و گرهی لباس هایبرید رو باز کرد و تکه پارچه هارو از روی بدن پسر کنار زد.
آب دهانی بلعید و به آرومی انگشتش رو به روی پکهای برنز تهیونگ کشید و در جواب هیس زیر لب پسر رو شنید.
_بدن زیبایی داری!
تهیونگ نیشخندی شل به لبهای خیس و ورم کردهاش نشوند.
_گرچه زیاد تو کالبد حیوانیام میمونم، اما این به این معنی نیست که از بدن انسانیام غافل بشم!
جیمین با ابروهای بالا رفته دوباره سر برد و نیشخند پسر رو بوسید. اینگونه شروع کنندهی بوسهای با هیجان زیاد بود. این دفعه دستانش رو هم روی تن بیتحرک هایبرید تکون داد و انگشتانش رو روی سینهی عضلهای پسر کشید و اونها رو بین انگشتانش حبس کرد. گرمای نزدیکتر شدن بدنش رو به خوبی حس میکرد.
به خودش اجازه داد بعد از لمس به خوبی شکم تهیونگ دستش رو از قسمت وی شکل بدن پسر پایین تر ببره و از حریم شخصیش رد کنه.
عضو داغ و مرطوب پسر رو لمس کرد که شاهد شنیدن نالهای ریزی از سمتش شد. کمی عقب کشید و دمی از هوا وارد ریههای سنگینش کرد اما با دیدن زبون بیرون اومده تهیونگ دوباره سر جلو برد و اون تیکه گوشت خیس و پر جنب و جوش رو بین لبهاش کشید و بهشون مکی زد.
ته ایندفعه بیکار ننشست. دمِ بیقرارش رو دور گردن ولیعهد حلقه کرد تا اون لبهای خوش طعم رو از خودش دور نکنه. دست جلو برد و با گستاخی پارچهی لباس جیمین رو کنار زد تا بدون هیچ مرزی اون هم بدن اربابش رو لمس کنه. انگشتهاش دور سینهی برآمده جیمین حلقه شدن و اونهارو به بازی گرفتن. و حالا این دفعه گوشهای خودش بودن که صدای نالهی ریز پسر بزرگتر رو توی خودشون حس کردن.
جیمین دستهاش رو دور عضو پسر بالا پایین میکرد و اینکار با پریکامهای جاری شده از عصو پسر حتی سریعتر هم انجام میشد. جیمین شستش رو روی شیار عضو پسر کشید و اون پریکامهای روش رو به اطراف پخش کرد.
با لمسهای تهیونگ که صاحب بدنش میشد بیتاب عقب کشید و نالهای کوتاه بیرون داد. دست به شلوارش برد و با پایین کشیدنش عضو بیدار شدهی خودش رو هم به بیرون رها کرد. با برخورد هوای خنک با عضو داغ و نبضدارش هیسی کشید و توجه هایبرید رو هم به خودش جمع کرد.
تهیونگ نیشخندش رو به صورت برگردوند و با بالا بردن دستش انگشتهاش رو جلوی نگاه خمار اربابش داخل حفرهی دهنش فرو برد. انگشتهاش رو شلخته و صدا دار مکید و لیسید. کاری که دقیقا بهش عادت داشت؛ و بعد اون هارو به عضو جیمین رسوند و سعی کرد طوری خیسش کنه تا توی دستش راحتتر حرکت کنه. جیمین ناخودآگاه به کمرش حرکتی داد و درون مشت تهیونگ ضربهای زد.
_عالیجناب! خیلی عجله دارین نه؟
_وقتی بدن داغت نزدیک بهم، نفسم رو بریده چطوره میتونم عجله نداشته باشم؟
ولیعهد پاهاش رو دو طرف پاهای هایبریدی گذاشت که هدیهی شب تولدش بود. شاید اوایل انتظار نداشت یک ببر قوی جسه بخواد براش رام بشه اما با دیدن کالبد انسانی این پسر و طوری که الان زیر لمسهاش بود، نظرش عوض شد.
کمی بدنش رو به سمت عقب متمایل کرد و سعی کرد با قرار گرفتن تو پوزیشن درست، هر دو عضو بیدار شده رو داخل دستشهاش بکشه. فشار انگشتهاش رو دور عضوهای نبضدار و بیقرار بیشتر کرد و لیسی به لبهاش زد. به چشمهای تهیونگ خیره بود از حس حیاتی که اون چشمهای خمار داشتن لذت میبرد که با حس دستی رو دستش نگاهش رو پایین برد و دید که پسر هم باهاش همکاری میکنه.
نالهای لرزون سر داد و با شدت بیشتری دستهاش رو تکون داد. عضوهای خیسشون روی هم دیگه کشیده میشدن و پوستشون سرختر از همیشه میشد.
جیمین آهی لرزون دیگه سر داد و دستش رو عقب کشید و روی شونهی هایبرید قرار داد.
_من دارم میام!
- Iris