NSFW
Yasi in KookminMetanoia_چیکار میکنین جناب پارک؟
+اینکه شوهر مامانم احمقی بیش نیست بهت گفته بودم ولی فک نمیکردم تو از اون احمق تر باشی جئون.
جونگکوک با پوزخندی که پررنگ تر میشد به دستهای عجول جیمین خیره شد که چطور سعی داشت هرچه سریع تر از شر پیراهنش خلاص شه و خنده ارومی کرد.
_جیمینا بهت گفتم اگه اون احمق فک میکنه با حبس کردنت تو خونه و دور کردنت از من شانسی برای بدست اوردنت داشته باشه تو همین خونه مغزشو میپاشم.
+از وقتی بچه بودم و مامانم یکی از زنهای این حرومی شد هر مافیایی که دیدم بنظرم مثل قبلی و بعدیش حال بهم زن و کثیف بود، ولی هیچوقت فکر نمیکردم جئون جونگکوکی که همه فقط اسمش و افسانه خشونتهاش رو شنیدن، اینجوری توی کافه به بهانه قهوه نزدیکم بشه و بعد دلمو بدزده.
_پشیمون که نیستی؟
سوالش اگر از زبون شخص دیگهای بود بهش چشم غره میرفت ولی این سوال از لبهای الفایی خارج شد که خودش و گرگ امگاش رو مجنون خودش کرده بود و با اون لبخند بزرگ و ابروی بالا رفته منتظر تکذیب بود.
پس اون هم مقاومت نکرد و با عقب بردن دستهاش لباس مرد رو پایین برد.
+نیستم و لطفا هیچوقت پشیمونم نکن.
_نمیکنم دردونه.