NSFW🔞
@Vminkook_Familyاون رسما یه پاور باتمه!
وقتی که کنترل سکس رو از تهیونگ میگیره و خودش رابطه رو ادامه میده واقعا خواستنیه.
تهیونگ فردی بود که دیوانهوار عاشق این ویژگی جونگکوک بود.
بیشتر اوقات توی سکسهاشون پوزیشن سواری رو انتخاب میکردن چون جونگکوک معتقد بود صورت تهیونگ از پایین وقتی سوراخ خودش بهش لذت میده، خیلی جذابه.
و صد البته که پوزیشن عمیقی هم هست!
طوری عمیقه که پسر میتونه دیک تهیونگ رو کاملا توی خودش جا بده و یه جورایی خودش رو نات کنه.
تهیونگ هم از ویویی که بالای سرشه نهایت لذت رو میبره. جوری که پسر خودش رو لمس میکنه و نیپلهای خودش رو میگیره یا به کمرش قوص میده تا بیشتر دیکش رو حس کنه... حتی بالا پایین شدن دیکش که پریکام ترشح میکنه هم جذابه!
وقتی که کم میاره با نفس نفس دستور میده که توش بکوبه و با فریاد ازش میخواد که محکمتر انجامش بده و از الفاظ رکیک استفاده کنه... انگار که جای تاپ و باتم عوض بشه و تنها شباهتش این باشه که باتم با یه دیک توی حفرهاش داره به فاک میره.
وگرنه این تهیونگه که داره از دستورات جونگکوک اطاعت میکنه.
حتی وقتی که عمیق وارد پسرش میشه، جونگکوک زبونش رو بیرون میاره و چشمهاش به عقب برمیگرده.
فاک این واقعا خواستنیه!
***
خواست شلواری رو برای پیراهن حریرش انتخاب کنه که تهیونگ وارد اتاق شد.
_جونگکوک تو نمیدونی کروات من ک... وات د فاک! میخوای اینو بپوشی؟
جونگکوک نگاهی به لباسش کرد و شونهای بالا انداخت.
_خب آره... بده؟
تهیونگ نفسش رو بیرون داد و گفت:
_نه بیبی... خیلی هم بهت میاد ولی... یکم زیادی بدنتو نشون نمیده؟
جونگکوک با ذوق سر تکون داد و گفت:
_اتفاقا به خاطر همین پوشیدمش! دوست دارم بقیه رو تحت تاثیر قرار بدم و از اینکه نمیتونن لمسم کنن غبطه بخورن.
تهیونگ خندید و سمت کوک رفت. نوک انگشتش رو روی تتوهای پسر کشید و گفت:
_به نظرت اگه یکم دیر کنیم جین هیونگ خیلی عصبی میشه؟ چون یه نفر اینجاست که میتونه تمامت رو لمس کنه.
جونگکوک با لحن شیطونی گفت:
_اگه دلیل موجهی داشته باشیم، نه دعوامون نمیکنه.
تهیونگ نزدیک صورت پسر شیطونش شد و بوسهی سطحیای روی لبهاش گذاشت و بعد آروم روی لبهای کوک لب زد:
_دلیل تاخیرمون اینه که تو خیلی تحریک کنندهای و من خیلی هورنی! هومممم به نظر موجه و قانع کننده میاد.
خواست گردن کوک رو بگیره و ببوستش، که کوک تهیونگ رو به کمد تکیه داد و دستهای مرد رو بالای سرش نگه داشت:
_پس بیا بیشتر از این وقت رو تلف نکنیم ته!
تهیونگ نیشخندی زد و سرش رو جلو برد تا جونگکوک رو ببوسه اما کوک عقب کشید و خندید.
_عاعا اول لباسهات مرد هورنی.
تهیونگ چشمی چرخوند و دکمهی لباسش رو باز کرد و همزمان گفت:
_میدونستی خیلی خوشم میاد وقتی شاخ بازی در میاری؟ بیشتر حریص میشم تا بارها و بارها تصاحبت کنم کیتن. هربار هم که برای خودم میکنمت، نالههات توی گوشم بپیچه.
کوک لبش رو گاز گرفت و کمربند ته رو باز کرد.
_آره میدونمممم.
تهیونگ پیراهنش رو روی زمین انداخت و شلوارش رو هم همراه با باکسر پایین کشید و کوک رو روی تخت هول داد.
جونگکوک بلند خندید ودستش رو دور گردن مردش که روش خیمه زده بود، حلقه کرد.
تهیونگ لبهای کوک رو میبوسید و با دستهاش بدن پسر زیرش رو نوازش میکرد. باکسر پسر رو درآورد و به گوشهای پرت کرد تا کارش رو شروع کنه.
_ته... تهیونگ داری بیش از حد طولش میدی... یالا مرد.
تهیونگ خندید که کوک از فرصت استفاده کرد و مرد رو به کنار هول داد.
روی دیک تهیونگ نشست و با نیشخند گفت:
_بهم میدیش یا بگیرمش؟
تهیونگ نفس نفس زد و گفت:
_خودت میتونی بگیریش دال.
کوک سری تکون داد و انگشتهاش رو داخل دهنش فرو کرد و همزمان که کمرش رو روی عضو بدون پوشش ته تکون میداد، با دست دیگهاش نیپلش رو گرفت و فشار داد که باعث شد نالهای بکنه.
_اوممممم آهههه
تهیونگ خیره به چشمهای سلطهگر کوک لبهاش رو گاز گرفت و سرش رو عقب پرت کرد.
جونگکوک آروم انگشتهاش رو وارد خودش کرد و نالهای از سر لذت و درد کرد.
_آهههه تهیونگ...
ته هم همراه کوک ناله میکرد و توی فکرش کوک رو تحسین میکرد.
کوک بعد از اینکه کاملا خودشو آماده کرد، لیسی به کف دستش زد و روی طول دیک تهیونگ مالید.
عضو تهیونگ رو روی ورودیش گذاشت و آروم آروم وارد خودش کرد.
تهیونگ نالهی بلندی کرد و گفت:
_تو... خیلی عالیای پسر... آه فاک.
کوک دستشو روی ران پای تهیونگ که از لبهی تخت آویزون بود گذاشت و قوصی به کمرش داد
_آهییییی... خدای منننن.
پیراهن حریری که از روی شونههاش افتاده بود، تنها موضوع بیاهمیت برای اون دو پسر در اون لحظه بود.
کوک نالهای کرد و به دیک خودش نگاه کرد
_ته زود باش منو لمس کن!
چشمهای تهیونگ درخشان شد و همزمان که دیک کوک رو هندجاب میرفت با دست آزاد نیپلهای پسر رو نوازش کرد.
کوک قوصی به کمرش داد و صدایی که شبیه به جیغ بود درآورد.
_اوه خدای من... فاک... فاککککک... دارم میام تهیونگ... زود باش محکمتر... سریعتر پسر.
تهیونگ سرعت ضربههاش رو زیاد کرد و نیشخندی زد.
_آهههه منم نزدیکم بیبی یه کم دیگه صبر کن... تو خیلی بی نقصییی عزیزم.
کوک لبخندی زد و با ضربهی آخرِ تهیونگ همزمان کام شدن.
_آهههههه... آه... شت!
تهیونگ آروم آروم داخل کوک ضربه میزد تا کامل خالی شه.
کوک بیحال گفت:
_دفعهی دیگه به یک راند راضی نمیشم... آه... ته... حداقل باید سه دور دیگه انجامش بدیم.
تهیونگ خندید و گفت:
_فعلا باید خودمون رو برسونیم به مهمونی بیبی... زود باش حاضر شو!
جونگکوک خم شد و بوسهای به سر عضو خیس تهیونگ زد. چشمهای شیطونشو به لبهای نیمه باز پسر دوخت و با نیشخند گفت
_وقتی برگشتیم جبران میکنم.
-Nadia