Mystery

Mystery

#Purple

_فاک!این پسر خل شده...


با بهت به صفحه ی گوشیش خیره بود،توقع هر چیزی رو داشت جز این عکسی که دیده بود.


صفحه ی گوشیش رو رو به تختش برگردوند،آبِ دهانش رو قورت داد و نفسِ عمیقی کشید.


موبایلش رو جلوی صورتش گرفت.

جونگ کوک روی تختِ سفیدش نشسته بود،موهای مشکیش روی صورتش ریخته بود.

و چی باعث شده بود تهیونگ نتونه نفس بکشه؟


اون پسر یه بات پلاگ توی سوراخش فرو کرده بود.

صورتش از هر موقعِ دیگه ای نیازمندتر بنظر میرسید.


تهیونگ تنگ شدنِ شلوارِ چرمیش رو حس کرد.


به سختی از روی تخت بلند شد تا دوباره مطمئن بشه در اتاقش قفله.


شلوارش رو بلافاصله در آورد و پایینِ تخت پرت کرد.


_لعنت بهت جئون جونگ کوک.


تهیونگ پسری با فانتزی های کینگی بود ولی حالا که داشت با عکسِ اون پسر خود ارضایی میکرد از خودش خجالت میکشید.


دستمال رو از کنار تختش برداشت و خودش رو تمیز کرد.

_این پسر منو دیوونه میکنه.


زیر لب گفت و نفس نفس زد.

خووش رو روی تخت پرت کرد،حسابی خسته بود و شاید باید کمی میخوابید.

*

*

*

_لعنت بهش خدای من فااااک،من چه غلطی کردم؟؟

پسر ناباورانه به صفحه ی چتش و اون عکس خیره بود.


اونقدر ترسیده بود که نمیدونست باید چه کاری انجام بده.

برای چی اون عکس لعنت شده رو به تهیونگ فرستاده بود؟

سعی کرد اتفاقات دیشب رو فراموش کنه اما نمیشد.


سردردِ ناشی از الکلی که دیشب خورده بود،دیوونش میکرد.

حالا چطوری باید جمعش میکرد؟

شاید باید بی توجهی میکرد تا موضوع رو حل کنه.

*

*

*

با باز شدنِ در مغازه چشم هاش رو به پسرِ عصبانی روبه روش دوخت.

_سلام تهیونگ،مشکلی پیش اومده؟

صداش کمی میلرزید.


تهیونگ کیسه ی مشکی رنگی رو روی میز پیشخوان پرت کرد:

_وسیله هاتون بدرد نمیخورن،لازمشون ندارم.


جونگ کوک آبِ دهنش رو قورت داد:

_اوه نه پسر،ما وسیله ای که استفاده شده رو پس نمیگیریم،شرط میبندم امگات رو داغون کردی.


تهیونگ عصبی از فشاری که بهش وارد میشد لب زد:گفتم اینارو نمیخوام.


_آروم باش،شاید طرز استفاده کردنشون رو بلد نیستی.


تهیونگ نیشخندی زد:عکست جواب نداد،چطوره که زنده برام نمایشتو اجرا کنی؟؟

Report Page