Music

Music

bita

موسیقی واقعا پدیده‌ی عجیبیه.

مثل یه کتاب با تعداد صفحات بی‌نهایت می‌مونه که با هر بار ورق زدنش، وارد یه دنیای کاملا متفاوت می‌شی. مثل کهکشان و آسمون می‌مونه؛ ساخته شدن هر موزیک، مثل به وجود اومدنِ یه سیاره‌ی خاص یا گاهی مشابه قبلی ها توی آسمونه. هرچند که بعضی از موسیقی ها قبل از اینکه به اندازه‌ی لیاقت و ارزششون شناخته بشن، خیلی سریع توی بالاترین درجه‌های سیاهیِ سیاهچاله‌ها مدفون می‌شن. البته گه‌گاهی هم ستاره‌هایی توی دنیای موسیقی ایجاد می‌شن که می‌تونن درخشندگی یک یا چندین نسل بعد از خودشون رو تضمین کنن.

گوش دادن به هر نوت و کلمه، مثل پا گذاشتن به یه دنیای موازی کشف نشده‌ست.

می‌تونی در حالی که ثابت و آروم سر جات نشستی، فصل ها، رنگ ها، احساسات و هرچیزی که اطرافته رو توی ذهنت و برای خودت تغییر بدی. همیشه برام عجیب بود که بقیه می‌گن سفر در زمان غیرممکنه؛ نکنه اونا هنوز با موسیقی آشنا نشدن؟ ترکیب خاطرات و نوت‌ها این قضیه رو حتی عجیب تر می‌کنه؛ با یه آهنگ شاد که هیچ اثری از غم و غصه توی خودش نشون نمی‌ده، خفه کننده‌ترین بغض جهان سراغمون میاد و اون کلماتِ شیرین و انرژی‌بخش تبدیل می‌شن به غمگین ترین و خاکستری ترین اثر جهان.

دل‌تنگی برای اتفاقات گذشته ممکنه باعث بشه آهنگی که یه زمانی موردعلاقه‌مون بوده رو بدون مکث رد کنیم و هرجایی که شنیدیمش، به یه نحوی از گوش دادن بهش فرار کنیم.

اما آهنگ‌هایی که ذاتا ناراحت‌کننده‌ان و توی تراژدی های زندگیمون بهشون گوش می‌دادیم، ممکنه با گذر زمان بشن دلیل خندیدن به دغدغه‌های گذشته‌مون؛ از اونجایی که دغدغه‌های انسان هرروز و هر ساعت در حال رشد کردنن.

آهنگ‌ها می‌تونن بدون هیچ دلیل منطقی، برات تصویر یه شهر، یه سفر، یاد یه شخص، یه کتاب، یه فیلم، یه مکان خاص یا هرچیز دیگه‌ای رو روی صفحه سینمای ذهنت به نمایش بکشن؛ فقط کافیه یک بار این اتفاق بیوفته تا بعد از اون هربار که به اون آهنگ گوش می‌دی، احساس کنی که در حال سفر به همون شهر یا قدم زدن توی اون مکان خاصی، حضور اون فرد رو کنارت حس کنی، دیالوگ موردعلاقه‌ت از اون کتاب رو توی ذهنت زمزمه کنی و صحنه‌های مختلفِ اون فیلم رو به خاطر بیاری.

موسیقی همیشه درباره‌ی تجربه‌ شده‌های زندگی نیست، موسیقی می‌تونه یه بلیط باشه به جهانی که هیچوقت فضا و اتفاقاتش رو حتی تصور نکردی و داری فقط با گوش دادن و گاهی بستنِ چشم‌هات، برای اولین بار تجربه‌ش می‌کنی.

موسیقی می‌تونه تورو بهتر از خودت بشناسه؛ برای همینه که گاهی وقت‌ها یه وجهه و چهره‌ی جدید از خودت رو برات بیدار می‌کنه؛ تورو با سایدی از خودت آشنا می‌کنه که تا اون زمان، توی عمیق ترین نقطه‌ی وجودت خواب بوده یا مدت‌ها پیش بین صدها شخصیتت گم شده و تو هم خیلی راحت فراموشش کردی.

موسیقی حتی بدون بیان کلمات هم قدرتمنده، تهی و خالی از هر حرفی، اون می‌تونه یه افسونگر باشه. شاید اگر موسیقی توی قرون وسطی به شکل یک انسان متولد می‌شد، به جرم جادوگر بودن سوزونده می‌شد. اصلا از کجا معلوم که این اتفاق نیوفتاده باشه؟

موسیقی می‌تونه باعث آروم شدن یا لرزش ماهیچه‌های بدنت بشه، می‌تونه حتی حرفه‌ای تر از مغز، کنترل ضربان قلب و فشار خونت رو به دست بگیره و حتی دمای بدنت رو خیلی راحت تنظیم کنه. موسیقی می‌تونه به هرچیزی که می‌خواد تبدیل بشه؛ اون یه شِیپ شیفتر ماهره.

Report Page