Music
#سینا_سرلکپریچهره
ترک من گفتی، چه آتشی به جان زدی
روز و شب گریم به یاد خاطرات تو
راحت جان تو بودی، عشق پنهان تو بودی
روزگاری دل به دام تو فتاده بود
همدم شبها، رباب و جام و باده بود
جان و دل شعله ور بود، گریهها تا سحر بود
ناگهان بهاران خزان شد، چهرهات ز دیده نهان شد
ابر چشمم خون فشان شد، غم عشقت آتش به جان شد