Msh

Msh

دنیا

#پارت_۶۸۲


🔥🔥 وان شات شیطان مونث🔥🔥



چشماشو باز و بسته کرد و آه کشید.لبخندی خبیث زدم و سرمو بردم عقب و مشغول باز کردن کمربندش شدم...

هرازگاهی چشماش رو باز میکرد تا ببینه میخوام چیکار کنم.

لوند خندیدم و بعد خودمو یکم کشیدم عقب..آلتش حسابی از زیر شلوار بلند شده بود.

زبونمو دور لبهای سرخم چرخوندم و بعد دکمه و زیپ شلوارشو کشیدم پایین.

قفسه ی سینه اش آهسته بالا وپایین میشد و من از شنیدن صدای نفسهاش لذت میبردم.

دیگه خودمم واسه خوردنص دل تو دلم نبود.

رفتم پایین و کنار پاهاش زانو زدم.اول شلوهرشرو کشیدم پایین و بعد سرمو جلو بردم و 

لبه های شورتشو با دندون گرفتمو تا اونجایی که امکانش بود کشیدمش پایین.....

خودش باسنشو داد بالا تا راحت تر دربیاد و بعد یه نفس عمیق تو گلو کشید که واسه من حشری کننده تر از صدتا آااااه بود.....

آلتش بزرگتر از حالت عادیش شده بود.خیلی بزرگتر.

با لبخند بهش نگاه کردمو گفتم:

-منو میبینه عجب قدی علم میکنه سگمصب.....

خندید ولی چیزی نگفت....با دوتا دستم گرفتمش و بعد سرمو خم کردمو بوسه ای روی کلاهکش زدم که صداش دراومد..

خودمم که حسابی خیس کرده بودم و چون حتی شورت نپوشیده بودم آب لزج همینطور رو رونهای پام سرازیر شده بود..

سرشو تو دهنم فرو بردمو عین اینکه بخوام آبنبات لیس بزنم و بخورم همونجوری به جونش افتادم..

موهامو تو مشتش گرفت و گفت:

-میخوای شصت و نه بشیم منم واسه تورو بخورم.حله!؟

با رضایت نگاهش کردمو گفتم:

-نیکی و پرسش؟!

-پس بلندش و بریم روی تخت

اول خودش بلند شد.شلوار و لباس زیرش رو همونجا درآورد و بهد دستمو منو گرفت و بردم سمت تخت.

پرتم کرد و رو تخت و لباسمو داد بالا و باخودص لب زد:

"سکسی من"

همون کاری رو کردم که اون میخواست.شصت و نه شدیم تا اون مال منو بخور و من مال اونو....

لباس خوابی که مدام برمیگشت رو حالت قبلیش رو دوباره داد بالا ....

اول چند تا چک محکم به باسنم زد و بعدزبونشو رو سوراخ باسنم کشید....آه بلندی کشیدمو شروع کردم خوردن مردونگیش....

چرخش زبونش رو واژنم دیوونه کننده بود.....

گاهی حتی زبونشو لول میکرد و تا یه مقداری میبردش داخل.....

آب لزج واژنم رو با صدای بلند میخورد و همزمان باسنمو واسم می مالوند و می لرزوند.

گاهی اونقدر تحریک و حشری میشدم که دیگه نمیتونستم واسش بخورم....مکث میکردمو از زبونش رو واژنم لذت میبردم...

اما نمیدونم یهو چیشد....نیم خیز شد و پرتم کرد کنار خودش.

وحشت زده نگاهش کردم....

خیمه زد رو تنم و گفت:

-شانار....من دارم دیوونه میشم.... از جلو سکس میکنیم....میخوام جررررش بدم.....

با کیف و لذت گفتم گفتم:

-اووووم باشه

اینبار به پشت درازم کرد و خودش پایین پاهام نشست.

دوتا پام رو گرفت،

آلتشو با واژنم تنظیم کرد و بعد گفت:

-آماده ای!؟

دستامو قاب سینه ام کردم و گفتم:

-زودباش دیگه ارسلان....

-مثل اینکه خیلی داغی...

اینو گفت و آلتشو با شدت زیادی فرو برد تو واژنم.اونقدر محکم که کم مونده بود جیغ بنفشی بکشم.

رو تختی رو چنگ زدم ...

شروع کرد تلنبه زدن اونقدر محکم که بدنم باهاش عقب و جلو میشد و حتی سینه هام...

آه میکشیدم و لذت میبردم از اینکه اون این کارارو باهام میکرد....

Report Page